Pages

صفحات

آقاي سفير چراغي برداريد وبه تاريخ بنگريد!

كريم قصيم  (سخراني در آكسيون بروكسل –,جلوي ساختمان و محل جلسه شوراي وزيران اتحاديه اروپا , 18 ژوييه, )

صبح بخير, صبح بخير اشرفيان, ،سلام به ياران مقاومت , برهمه جوانان نسل قيام,
در بروكسل روزي باراني است. در مقابل شوراي وزيران اروپا هستيم, آمده ايم براي اعتراض و اصرار، اعتراض به تعلل و تآخير در اتخاذ نظر ، اصرار بر لزوم تصميم گيري سريع جهت اجراي طرح اروپا، طرح استيونسن.
اما, پيش از پرداختن به اين مطب، تبريک مي گويم به اشرفيان, به ياران مقاومت به مناسبت صدور حکم دادگاه اسپانيا براي احضار مالكي و نظاميان تحت فرمانش در جنايت بر اشرف. عدالت صبور است ولي ول نمي کند. نوبت مالکي هم مي رسد. تبريک به تمام عدالت خواهان و به کساني که تجربه تاريخ را مي شناسند , آنهائي كه در سراسرجهان براي تحقق عدالت کنار اشرف و مقاومت ايران ايستاده اند. صفي بين المللي خواهان داد و دادگستري.
و اما طرحهاي روي ميز شوراي اروپا, اينها کميته اي تشکيل داده اند كه راجع به طرحهاي موجود حل بحران اشرف تصميم بگيرد، طرحهاي موجود کدامين هستند؟ در واقع مهمترين طرح, يا تنها طرح حقوق بشري انتقال, طرح انساني و قابل اجراء و مورد استقبال مقاومت ايران, يعني همان طرح استيونسن است, طرح مورد حمايت نمايندگان و شماررو به افزايشي از وزراي خارجه اروپا. اما وقتي اين طرح پيشروي کرد و علاوه بر ارگانهاي سياسي, سي و يک سازمان حقوق بشري, صدها شخصيت شرافتمند سياسي بين المللي, عربي , عراقي و غيره از آن پشتيباني کردند, بخصوص سازمانهاي حقوق بشري به تکرار از آن پشتيباني کردند, ناگهان يک طرح ديگر مزورانه پيچيد جلوي طرح اروپا و مانع اجراي سريع آن شد. و ما امروز براي همين به تظاهرات آمده ايم که هشدار بدهيم, در مورد همين كه اسم ”طرح آمريکا” پيدا کرده زنگهاي خطر را به صدا در بياوريم,خدا کند که اين حرفهاي سفير, طرح واقعي آمريکا نباشد. نمي خواهم کلمات تندي بکار ببرم, خيلي صفات بد به اين طرح سفير و تداعي تاريخي ان چسبيده, ويژگيهايي كه از تجربه تاريخ برآمده اند و من امروز براي توضيح و تشريح جوانبي از همين موضوع اينجا هستم. براي ترجمه کردن طرح سفير به تداعي و بيان واقعيتهاي تاريخي . اين طرح سفير آمريکا در عراق – که دفعتاً پيچده جلوي طرح اروپا , چيست؟ خودش گفته ” اينها (اشرفيان) بايد به جائي کمي دورتر و کمي امنترجا به جا شوند”. ووقتي مي گوييم برفرض كه اشرفيان موافقت كنند, خوب, بيا و حفاظت بده , يا درستر بگويم, مسئوليت امضاء شده حفاظت از مجاهدين را جدّي بگير, آن وقت مي گويد نه , اين كار درعهده دولت و حاكميت عراق است.... , يس منظور آقاي سفير جابجائي بدون داشتن حفاظت قابل اطمينان , يعني توسط عاملان جنايت است. جابجائي به مكاني ديگر, تحت نظر دشمن و قاتلان اشرفيان!
دوستان, شايد براي شما باور کردني نباشد, ولي اين طرح جابجائي و دپورتاسيون و اسكان تحت ” حفاظت” قواي دشمن, مشابه همان معروف ترين, پرشمار ترين و مرگبارترين طرحي است که در زمان جنگ جهاني دوم صدها , بلکه هزاران بار انجام گرفت,- خدانکند آمريکائيان دانسته اينرا مطرح کرده باشند. در مثال مناقشه نيست, من اين حرفها را به قصد اتهام به آمريکائيان نمي گويم, به منظور ايجاد آگاهي مي گويم . گفته اند گذشته چراع راه آينده است. اكنون آن آينده است و ما مي خواهيم از گذشته چراغي فراسوي راهمان نگه داريم, بنابراين بايد كمي از تاريخ اطلاع و آگاهي داشته باشيم. اشرف مي داند, شما هم بايد بدانيد, مردم آزاديخواه ايران نيز بدانند که اين طرح موسوم به ”جابجائي” و اسكان,- تحت نظارت و اجراي نيروهاي دشمن -, در تاريخ موجب چه فجايعي شده است. دوستان,همين طرح «جابه جايي» و اسكان, زيرنظردشمن آزادي بود كه «هولوکاست» را ببار آورد. شايد براي شما باور کردني نباشد ولي هولوکاست, بزرگترين کشتار يهوديان جهان و همراه آن بزرگترين کشتار پناهندگان سياسي جهان توسط همين جابه جاييهاي تحت كنترل دشمن رخ داده اند. فراتراز شش ميليون يهودي توسط فاشيسم هيتلري در جريان هولوکاست کشته شدند, ولي فراموش نشده و مستند در تاريخ باقي مانده که هزاران هزار پناهنده سياسي اروپائي - سوسيال دمکراتها , کمونيستها, ليبرالها, جمله آزاديخواهان و پناهندگاني که از دست فاشيسم هيتلري به فرانسه و ديگر کشورها فرار کرده بودند, و فکر مي کردند در آنجا امنيت خواهند داشت... اما همين که دپورتاسيونها , جابچائيهاي دشمن خواه شروع شد, همه اين پناهندگان را جمع و تدريجاً با قطارهاي هولاکاستي به اردوگاهاي مرگ جا به جا كردند.



بيشترين قطارهاي جابجائي هولوكاست, مشابه همين حرفهاي كنوني, به بهانه «جابجائي به نقطه اي کمي دورتر و کمي امنتر» صورت گرفت, يعني هربار به فريبي قربانيان را به راه انداختند. حتي در يک مورد هم واقعيت براي کساني که جابجا مي شدند معلوم نبود. اين تجربه خوف مستند است. به عنوان مثال, دوستاني که از آلمان آمده اند مراجعه کنند به کتاب مصور Zuege in den Tod )قطارهائي که بسوي مرگ رفتند), کتابي که اداره کل راه آهن آلمان منتشركرده, راجع به همين گذشته فاجعه بار جابجائي و كوچ فريبكارانه ومرگبار. به قربانيان گفتند ما شما را از جايي که تحت فشار هستنيد منتقل مي کنيم به جائي ديگر كه مناسبترست. مردمان بي گناه را سوارقطارهائي کردند تحت نظارت کشتاپو (پليس سياسي نازيها ) و بردند به نقطه بعدي و از نقطه بعدي به نقطه ديگري و نقطه پايان آشويتس ، تربلينكا، ماتهاوزن و ديگر اردوگاها و فابريکاهاي مرگ.
من اين زنگهاي خطر را به صدا در نمي آورم که خداي نكرده كسي در مقاومت به ترس و وحشت بيفتد. به جهت ايجاد آگاهي و هشدار مي گويم. آگاهي يافتن قبل از واقعه, روشنائي مي آورد وروشنائي به شجاعت کمک مي کند , بنابر اين با ديدي روشن و اقدام شجاعانه با اين فريب هم رو به رو مي شويم و افشايش مي كنيم. ما چشمامان بسته نيست. ابلهان چشم بسته به تاريخ مي نگرند. اميدوارم سفير آمريکا جزو اينها نباشد.نادانان درسهاي تاريخ را نديده مي گيرند. اميدوارم اين سفير, که در مرخصي آخر هفته اش چنين مزخرفاتي را به زبان آورده, تصور نکرده باشد مقاومت ايران از درسهاي تاريخ بي اطلاع است. من امروز فقط شمه اي عرض مي کنم. تنها دو نمونه از هزاران هزار نمونه که مستند , با فيلم و تصوير, در آرشيوها و نيز روي اينترنت در دسترس همه هستند. آقاي سفير اينترنت را روشن کنيد و نگاه کنيد , شايد كمي شرم ... آخر در آن زمان آمريکا جزو نيروهاي نجات دهنده اسيران باقيمانده در آن اردوگاهها بود, نه جزو كساني که مردم اديخواه را به اين جابه جاييهاي خطرناك سوق دهد و يا از سر ناداني چنين طرحهاي فاجعه بار و حرفهاي سخيفي به دهان آورد. اميدوارم اين سخن سخيف شما موضع وزارت خارجه نباشد. خدا نکند که حرفهاي اوباما باشد, وگرنه به قعر بي آبرويي فرومي غلطد. جابجائي و اسكان جديد تحت نظارت مالکي, كسي كه دوبار در اشرف مرتكب جنايت عليه بشريت شده! جابجائي و بازاسكان اشرفيان تحت كنترل و اجراييات جانيان آنها!
آقاي آمريكا, ما براي بركنار ماندن شما از رسوايي و بي آبرويي نيز زنگهاي خطر را به صدا در مي آوريم . ما درسهاي تاريخ را جدي مي گيريم, مي دانيم که ديپورتاسيون ”به کمي دورتر و کمي امنتر” , به اين صورت كه مار انداخته ايد, يعني چه.
آقاي سفير, وضعيت اضطراري حرفهاي خودتان را در مقابل حق و قانون, در مقابل عدالت و تاريخ, در جلوي اين مرجع اروپائي دمکراتيک( شوراي وزيران اروبا) مورد تإمل قرار دهيد. درنور درسهاي تاريخ به سخنان خودتان نگاه کنيد. در نور تجربه مهيبي که حاوي هولوکاست و نيز بزرگترين کشتار پناهندگان سياسي بود بنگريد.
مورد ديگر, يعني نابودي پناهندگان سياسي مربوط به سرنوشت كساني است كه بعد از غلبه فرانکوي فالانژيست بر جمهوري اسبانيا, ازسال 1939 به بعد به فرانسه پناه آوردند. جمعاً نيم ميليون نفر آزاديخواه اسپانيولي به فرانسه پناه آورده بودند. يكي دوسال بعد در زمان دولت ويشي,دولت همدست نازي , دولتي كه نخست وزيرش سياستمداري مثل لاوال, استمالتگر نازيها بود. ( وي دردادگاههاي بعد ازجنگ مجرم شناخته, محكوم و تيرباران شد). دولت ويشي, ابتداء اين پناهندگان سياسي را در اردوگاههاي تحت نظارت براي کار اجباري جمع آوري کرد. بعد که نازيها طرح كشتار بهوديها ,( و نيز كشتار طيف پناهندگان سياسي ضد فاشيست را) دردستوراجرا گذاشتند و فشار آوردند, دولت ويشي تمكين كرد و شروع كرد به جابه جايي جمعي و دربسته مبارزان اسبانيولي بي سلاح و بي دفاع به اردوگاههاي کار نازيها, به اردوگاههاي تراکم وتمركز و درآخر به فابريكهاي مرگ. پناهندگان سياسي رسمي فرانسه را قطارهاي ”جابجائي به کمي امن تر, کمي دورتر” سوار کردند و فرستادند به آشويتس در لهستان اشغال شده, به ماتهازن اتريش اشغال شده, که آنجا فابريکهاي مرگ دركار بودند. دولت ويشي ,مدعي استقلال هم بود , ولي در عمل همدستي كرد با هيتلر. مالکي هم دست نشانده و همدست فاشيسم اسلامي و خامنه اي است و در دوجنايت بزرگ به فرمان او – مرداد 88 و فروردين 90 –. اثبات شد كه قطعاً از فاشيسم مذهبي حاكم برايران استقلال ندارد و به هيچ وجه صلاحيت حفاظت از اشرف را دارا نيست. .....
من اين جا فقط دو نمونه از آن جابجائيهاي هولاكاستي را خدمت اشرفيان و ياران مقاومت عرض مي کنم: در سال 1341, ارتش هيتلر به شوروي حمله کرد. با كشتارو پيشروي سريع به شهر بزرگ کيّف رسيدند. مقدما عرض کنم که در کيّف بيشتر از صدو پنجاه هزار نفر, يعني تقريبا يک پنجم جمعيت شهر, يهودي بودند. در آنجا اغتشاشات ضد يهودي هم سابقه و وجود داشت و نازيها از اين وضع شهر اطلاع داشتند. به محض اشغال و تسلط بر شهر کيّف , بلافاصله طرحي را اعلام كردند براي جابجائي يهوديان به نقطه اي كمي دورتر و امنتر. از طريق بلندگوها و پلاکارد ها , از اهالي يهودي خواستند به منظور ايجاد حفاظت بيشتر همراه خانواده هايشان فردا ساعت هشت در فلان چهار راه شهر, که ميداني هم داشت, حضور بهمرسانند. انتظارمي رفت حدود پنجهزارنفري جمع شوند. فردا صبح بيش از سي هزارنفريهودي, هرخانواده با كمي اسباب اثاثيه, اجتماع كردند.
نازيها جمعيت را به صف كردند و به طرف خارج شهر به راه انداختند, تحت نظارت محافظان نازي. اهالي يهودي نمي دانستند به كجا مي روند. به آنها گفتند, و در طول راه نيز با بلندگو تكرارمي كردند, ”به جايي امنتر نقل مكان مي كنند”. به محلي به نام «بابي يار Babi Jar» رسيدند. دره اي تنگ در منطقه اي كمي دورتر از حاشيه شهر كيّف. ”محافظان” جمعيت را سوق دادند به داخل دره تنگ.


به محض اين که همه جمعيت سي هزار نفري توي دره رفتند ناگهان از چهار طرف مسلسل بدستها ظاهر و شليک شروع شد. چهره هاي مات و مبهود و وحشتزده پيران, جوانان, بچه هاي خردسال , مادران باردارو ... دو روز شليک ادامه يافت و كل سي هزار نفر بهودي جابه جاشده را در اين نقطه «کمي امنتر» به خاک و خون انداختند و بلافاصله کناره هاي بلند دره را منفجر کردند تا خاک قبر قربانيان شود. اين يك مورد از آخرعاقبت جابه جايي و بازاسكان بي گناهان توسط دشمن فاشيستي.
يک مورد ديگر, اين بار از پناهندگان سياسي, به ياد آن بيگناهان, از سرنوشت جمعيت اسپانيولي پناهنده به فرانسه گزارش مي دهم. آزاديخواهاني که همچون اشرفيان, براي حفظ جمهوري وآزادي ملتشان عليه كودتاچيان و قواي سركوبگرفرانكو جنگيده بودند. اكثر اين آزاديخواهان اسانيولي از خطر دستگيري , زندان و تيرباران توسط فرانکو به فر انسه گريخته بودند. آنها بعد از هجوم هيتلر به فرانسه و تقسيم كشور به دو بخش, يكي تحت اشغال نازيها درشمال فرانسه و ديگري منطقه دولت ويشي, در بخشهاي جنوبي فرانسه, اكثراً به منطقه ويشي نقل مكان كرده بودند.علاوه بر اين بخشهاي وسيعي از آزاديخواهان ضد فاشيست اتريش و آلمان نيز به همين منطقه ويشي آمده بودند و تحت نظارت دولت مذكور زندگي مي كردند, ولي وقتي نازيهاي اشغالگر, از سال چهل و يک به بعد, طيّ جلسات مخفي با عوامل دولت ويشي , مرتب مقررات و مصوبات سركوبگرانه تازه را به دولت ويشي حقنه كردند و به امضاي آنها رساندند( درمورد اين مصوبات فاشيستي ديكته شده به حكومت ويشي و جابه جائيهاي عظيم يهوديان فرانسوي و يا پناهندگان يهودي به ارودگاههاي مرگ نگاه كنيد به كتابهاي وكيل برجسته فرانسوي و محقق كوشاي ضد فاشيست Serge Klarsfeld , پدر و مادروي را در آشوينس كشتند). به دنبال همين مصوبات و قرارها بود كه روند فزاينده اي از آزار و اذيّت و دستگيري و انتقال بهوديان به زندان, و بعد نيز ” جابه جايي خارجيها ” و انتقال آنها به منطقه تحت اشغال نازيها و يا تحويل به گشتابوي فاشيسم هيتلري در اردوگاههاي مرگ شروع شد. به يمن تحقيقات ِسرج كلارسفلد مي دانيم كه حركت «قطارهاي به سوي مرگ» از فرانسه ويشي نيز مبتني بر مصوّبه ها و قراردادهاي مخفي با دولت ويشي بودند.
[برخي نكات مربوط به كشتارهاي فوق الذكر را سرج كلارسفلد طي مصاحبه اي با آرته مي گويد ,لينك اش درانتها مي آيد ](1)
برمي گردم به اكنون. قصد اتهام زدن ندارم, واقعه تاريخي را بازمي گويم, درمثال هم مناقشه نيست, ولي ما و افكارعمومي از همه بخشهاي خفيه قراردادهاي قبلي آمريكا با مالكي, يا رژيم با مالكي, و بخصوص قرارداد امنيتي اخير مابين آمريكا و مالكي, بخشهايش درمورد وضعيت گروهاي سياسي ايراني در عراق, بخصوص در مورد اشرف و اشرفيان, هيچ خبر نداريم. ولي خوب خبر داريم که مالکي و كارگزارانش مرتب به تهران رفت و آمد داشته اند و از رژيم و ولي فقيه حسابي حرف شنويي دارند. خوب ميدانيم خامنه اي بر مالكي و جريانش نفوذ و سلطه دارد و آمريكا هم , به هر تقدير, دربهاي نفوذ رژيم به عراق را از همان ابتداء باز گذاشته است. اينرا ناظران آمريكايي گفته اند, اين را نمايندگان مجلس عراق هنوز مي گويند, اينرا بسيار كارشناسان بين المللي نيزگفته اند. بنابر اين شک و شبهه ها كم نيستند....حالا برمي گردم به مورد آن فاجعه انتقال 8 الي 10 هزار نفر از پناهندگان سياسي اسبانيولي كه از منطقه ويشي , تحت الحفظ, به بهانه انتقال به جايي مناسبتر به ارودگاه مرگ ماتهاوزن (در اتريش اشغال شده توسط هيتلر) فرستاده شدند. اين «جابه جايي» درتابستان 1942 صورت گرفت. قطارها , به منظور فريب دادن سرنشينان نگون بخت, روزها در مسير انحرافي حركت مي كردند و شبها رو به سوي فابريك مرگ در ماتهاوزن شتاب مي گرفتند و بالاخره ”بار انساني” خود را به واحدهاي اس.اس هيتلري در اردوگاه تحويل دادند. به شهادت مراكز تحقيقاتي درفرانسه و ديگرجاها, حتي يك نفراز اين هزاران بناهنده خارجي ”جابه جا شده” , زنده ازاين ”جابه جايي” بازنگشت. اين مورد هم در تاريخ و كتب مربوطه ثبت شده است. من اين دو مورد را ذکر کردم بقيه اش را هرکس علاقه مند باشد مي تواند به همه زبانهاي زنده دنيا دركتابها, و نيزروي انترنت, بيابد و احياناً- جهت يادآوري تاريخي - براي سفير آمريکا در عراق بفرستد. من نمي دانم اين سفير چه دين و مذهبي دارد, لزومي هم ندارد بدانم ولي فرض مي گيرم جنايتکار نيست. لابد خواهان وقوع جنايت هم نيست, اميدوارم. و حتما طرفدار وقوع هولوکاست کوچکي نيست. اميدوارم براي آقاي اوباما و آبروي آمريکا. چون برخي از اين کشتارگاهها را نيروهاي آمريکائي در آخر جنگ دوم آزاد کردند. ولي متأسفانه , الان آقاي سفيرشان چنين طرحي را براي اشرفيان مي دهد و مي خواهد اشرفيان به «نقطه اي کمي دور تر کمي امنتر» بروند. اشرفيان فرياد مي زنند نه و ”هيهات من الذله” و من هم به نقل از رستم فرياد آنها را تكرار مي كنم «که گويد برو دست رستم ببند-- نبندد مرا دست, چرخ بلند». به آقاي سفير به تكرار مي گويم, ما كمي تاريخ را مي شناسيم, چراغ راهمان درسهاي تاريخ است. آقاي سفير(امريكا درعراق), شما هم چراغي برداريد و كمي به تاريخ نگاه کنيد .
1- http://www.arte.tv/de/709866,CmC=709910.html
( لينك مصاحبه فوق الذكر با سرج كلارسفلد)