پایان اشرف؟!

این مطلب را یکسال پیش نوشتم ولی منتشرنکردم.آنموقع هنوز نمی دانستم که اشرف جائی نیست که بتوان بی بها بر آن پایانی گذاشت.آما هرگز تصور چنین قله پرشکوهی از فدا نیزاز مخیله ام نگذشت... 


پایان اشرف؟! 


آخرین گروه از مجاهدین اشرف تا ده روز دیگر به لیبرتی میروند و عملا تاریخ حیات قرارگاه اشرف ورق میخورد. تاریخ مبارزات مردم ایران برای رسیدن به آزادی نیز همینطور. 
از ابتدا تا انتها، به جز رژیم کسی خواستار بسته شدن اشرف نبود.هر کس دیگری هم که با هر بهانه ای این خواسته را دنبال کرد، با رژیم و یا در چنبره رژیم بود. 
چه خود رژِیم و جه دو قدرت بزرگ جهانی که کوشش کردند اشرف را با بمباران نابود کنند،و چه آنان که با چماق و تبر به جانش افتادند و چه دیگرانی که با قلم و زبان و یا دلقک بازی دوساله در پشت درهایش در این راه اهتمام کردند،همگی قبل از هر چیز از تشکیلاتی که در اشرف بود واهمه داشتند و نه از زمین و درخت و ساختمان آن . 
مبارزه متشکل مستقر در"اشرف" از ابتدا تا انتها، تنها نگرانی جدی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بود.چه در فراز "عملیات فروغ جاویدان" که ماشین جنگی آخوند ها را در هم شکست و خیز برداشت تا کمر رژیم را نیز بشکند و چه در سالهای پس از آن که با نمایش "رژه " توانمندی نظامی اش دولت آمریکا را واداشت که به جای نگرانی از اشغال کویت، منطقه پرواز ممنوع در طول مرز ایران و عراق ایجاد کند و راه ارتش آزادیبخش را سد کند، و چه در دوران قیام 88 که آخوندها خیلی زود خطر اصلی را در یافتند و چماقدارانشان را به سراغ اشرف فرستادند تا هزار نفر را کشته ومجروح کنند و از خطر آن در امان بمانند. به همین خاطر نیز بستن اشرف و نابود کردن تشکیلات آن به اولویت اصلی آخوندها و شرکایشان در آمریکا تبدیل شد. 
در اینکه رزمندگان آزادی بر خلاف میلشان اشرف را ترک کردند وبه زندان لیبرتی رفتند ،تردیدی نیست.کماینکه سالها پیشتر نیز برخلاف میلشان به گابن تبعید شده بودند.ولی همانگونه که گابن به یک پیروزی سیاسی بزرگ تبدیل شد. تردیدی نیز نیست که اشرف به هیچ وجه آنگونه که خواست آخوند ها و شرکایشان بود، بسته نشد. 
رزمندگانی که امروز در لیبرتی هستند ،برخلاف نوشته برخی "در راه مانده های " طعمه که همواره روضه "خانواده" میخوانند تا ایز گم کنند ، فقط "بچه هایی که در لیبرتی منتظر انتقال به کشور ثالث باشند " نیستند ، چرا که این توصیف فقط شایسته افرادی است که از مبارزه بریده و در تیف بودند. 

آنها پاکبازانی هستند که بی تزلزل و بی شکست ، از آخرین موهبت ناچیز زندگی یعنی اقامت در شهری که با دستهای خودشان در بیابان های عراق ساخته بودند ،دست شستند و به خشکزار لیبرتی رفتند. شهری که البته بیش از آنکه به درختها و زیبایی هایش دلبسته باشند به امکانات و شرایط مناسبش برای پیشبرد یک مبارزه متشکل در نزدیکی مرزهای میهن تکیه میکردند. همان چیزی که خواب از چشم جنایتکاران حاکم بر تهران میبرد. 
رهبر ان مجاهدین از این توطئه آخوندها فرصت دیگری فراهم آوردند تا به مصاف آخوندها و شرکایشان بپردازند.کارزاری به مراتب دشوار تر و سهمگین تر از زمانی که به سلاح نیز مسلح بودند. بردباری و استواری تشکیلاتی رزمندگان اشرف وزارت خارجه آمریکا را عجالتا وادار به تغییر طرح اولیه اش کرد. 
بر طبق آن طرح که به نیابت از آخوندها اجرا میشد ،قرار بود رزمندگان پس از انتقال به زندان لیبرتی ،در اثر فشارهای ناشی از زندگی متفاوت وبسیار سخت ،که با بی آبی و بی غذائی و گرما و محرومیت از درمان طاقت فرسا تشدید میشد، دسته دسته ببرند واز مجاهدین جدا شوند تا نهایتا هسته کوچک و ضعیف شده ای از تشکیلات برجابماند. سربریدن این هسته کوچک به زعم آخوندها دیگر کار راحتی بود. آخوندها هرگز نفهمیدند که اشرف دیر زمانیست که دیگر فقط در عراق نیست. آنها باور ندارند که برادرزاده کندی هم با افتخار خودش را یک اشرفی مینامد. 
رزمندگان آزادی امروز در در لیبرتی هستند.با تشکیلاتی بدون شک آبدیده تر و روحیه و اراده هایی قوی تر از زمانی که در اشرف بودند.آنها که دستی در مبارزه دارند میدانند که رزمندگان واقعی ،در شرایط سخت تر، بهتر میجنگند. 
اشرفی ای که امروز در لیبرتی است برای آخوندها از گذشته خطرناکتر است.با مطالعه سطحی سایت های وزارت اطلاعات این نگرانی را در آنها به خوبی میتوان حس کرد. پس از خلع سلاح اشرف، آخوندها خیلی زود فهمیدند که مجاهدین بدون سلاح، از قبل خطرناکترند، وبه آن نیز اذعان کردند ، دیر نیست که به خطر بیشتر مجاهدین از اشرف گذشته نیز اعتراف کنند. 
حسن حبیبی 
2 سپتامبر 2012
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3361