نگاهی به زندگی جاودانه فروغ اشرف، شهيد مجاهد خلق شهناز پهلوانی


شکر نعمت وصل 
نگاهی به زندگی جاودانه فروغ اشرف، شهيد مجاهد خلق شهناز پهلوانی
تولد: 1340- رامهرمز
شهادت: ۱۹فروردين ۱۳۹۰- اشرف

سالها در پی وصل به سرچشمه بود، وقتی به اشرف رسيد، احساس قطره يی را داشت که به دريا پيوسته است. شکر نعمت وصل را می شد در شور و اشتياقش برای کار و مسئوليت و به ميدان شتافتن ديد که پرشکوه ترين فرازش در روز ۱۹فروردين بود. 

شهناز پهلوانی، زن مجاهدی که برای وصل سير و سلوکی سخت و طولانی را طی کرده بود، اکنون در وصل خود جاودانه شده است. او خود درباره مسيری که تا وصل به مجاهدين و رسيدن به اشرف طی کرده نوشته است: 
«من در خانواده يی مذهبی يا به عبارتی متعصب که اسلام را تقليد کورکورانه از آخوندها و خم و راست شدن بدون مفهوم روزانه که نماز ناميده می شد، بزرگ شدم. هربار که به اصفهان می رفتم (به جلسات آخوندها) احساس تضادم از چنين اسلامی بيشتر می شد… بعد از انقلاب خوب جو سياسی باز شد و آرزوی من برآورده گرديد. هر کتابی می خواستی وجود داشت و من نيز چون تشنه يی که هرچه آب دريا را می نوشد تشنه تر می شود، شده بودم». 

شهناز وقتی در جستجوهايش با نام مجاهدين آشنا می شود، درنگ نمی کند: 
«بعد از کلاس رفتم دفترشان، از قضا آن روز يک سخنرانی از برادر مسعود گذاشته بود. بدون سختی آرام نشستم و گوش دادم ولی ندايش تا مغز استخوانم اثر کرده بود. سعی کردم مقاومت کنم و احساسم را حتی از خودم پنهان کنم و مطالعه را چاره می دانستم…». 

شهناز که در آن زمان هنوز دانش آموز بود، در کنار مجاهدين فعاليت را آغاز می کند و هر چه می گذرد و به سرعت پيوندش عميق تر می شود: 
«تابستان که به نجف آباد (اصفهان) رفتيم، بازگشتی در آن نبود و من تا آن زمان ميزان وابستگيم را به سازمان نفهميده بودم، ديگر قادر نبودم بدون آنها زندگی کنم…». 

شهناز که برای رسيدن به اشرف راه سخت و طولانی را طی کرده بود، به راستی شکرگزار نعمت وصل بود و اين را می شد در تمام لحظات زندگی انقلابيش و تمام حرفها و نوشته هايش ديد. 

«هميشه به خاطر بودن در زير چتر رهبری مسعود و مريم سپاسگزار خدای يکتا هستم اگر چه می دانم اگر حتی سلول سلول وجودم زبان بگشايند قادر نيستم پاسخگوی حتی يک دقيقه هدايت و داشتن چنين رهبری را جبران کنم». 

روز ۱۹فروردين با اصرار، خودش را به صفوف اول رساند. می گفت می خواهم از خاک اشرف که حريم آزادی و اميد مردم ايران است تا آخرين قطره خونم دفاع کنم. شوق پرواز وجودش را پرکرده و سرانجام به عهدش و سوگندش وفا کرد و چون ستاره يی د رخشان به کهکشان شهيدان پيوست.

من کلمه کم آورده ام!

محمد قرائی
آيا شما قبول داريد که خمينی پديده تازه يی در تاريخ بود، و رذالتهايش، به نسبت خونريزان گذشته تازگی داشت؟ آيا قبول داريد که چنگيز وقتی مردم شهری را قتل عام می کرد، نمی گفت: اين فريضه الهی است که دشمنان اسلام را از بين برداريم؟ ؛ و هيتلر هم، وقتی آدمها را درکورهٴ آدم سوزی می انداخت، ادعا نمی کرد که: خودشان خودشان را درکوره می اندازند!
شاگردان خمينی هم پديده های عجيبی هستند. مثلاً آيا در تاريخ پيدا می کنيم حاکمی مثل خامنه ای، که با توطئه، حرم امام رضا را منفجر کند، و يکساعت بعد اعلام کند کار منافقين بوده! و بعد عاملش را هم بگيرد و به تلويزيون بياورد! آيا موردی در گذشته پيدا می کنيد که کشيشان مسيحی را تکه تکه کنند و در يخچال بگذارند و بعد کسی را با شکنجه وادار کنند که بگويد من از منافقينم و اينها را ما کشتيم!
همين طور در تاريخ پيدا نمی کنيم کسی در کمال دريدگی، در روزگاری که گرانی مردم را بيچاره کرده رودر روی مردم بگويد مشکل ما ارزانی است!
اگر بگرديد مثل اين چيزهای شگفت خيلی پيدا می کنيد. رفتار حکومت به جا مانده از خمينی هم شگفت است: چگونه در حکومت مستضعفان، سالی صد ميليارد دلار درآمد نفت دارند، اما هيجده ماه آزگار! مزد کارگران را نمی دهند و باز هم توی تلويزيون به هيأت روحانی می نشينند و می گويند: عدالت اسلامی!
چگونه ستّارها را در زندانها می کشند، بعد می گويند خودش مرد! و در همان حال، مجرمترين افراد در رأس قوه قضاييه، کهريزک ها را اداره می کنند!.
چگونه دو جوان را به خاطر دزدی چيزی نزديک به 20 دلار در ملأعام بدار می کشند و بر سرقتهای سه هزار ميليارد دلاری چشم می پوشند!.
بقيه نمونه ها را خودتان به خاطر بياوريد. من فقط خواستم نتيجه بگيرم که خمينی و خمينيگری، پديده تازه و شگفتی ست.
حالا من يک چيز تازه هم از اين پديده پيدا کرده ام. يک نوع مزدوری جديد!
اين که از خون ديگران نان بخوری! مدعی جان و عقل و اختيار کسانی بشوی که خيلی بيشتر از تو عقل و اختيار دارند؛ و از اين راه، تيغ دشمن را بر آنان تيزتر کنی.
افرادی که اين شغل را می گزينند، به همان شيوه پنهان شدن در پشت ظاهر حق طلبانه (يعنی ريا)، از خمينی پيروی می کنند.
دستورکار اين شغل در سه سطر خلاصه می شود:
ـ در خارجه بنشين! کاری به اين نداشته باش که پيشينه تو را همه می دانند، و می دانند کی ب
وده ای، برای ساواک کار می کرده ای، و يا بريده ای، و خيانت کرده اي…
ـ هيچ کاری بجز زندگی و عيش و نوش خودت هم نداشته باش!
ـ تنها هر وقت کشتارگران مردم، گروهی از آنها را که می جنگند با توطئه به قتل رساندند، تو قلم را بردار، مدعی جان کسانی بشو که در ميدان مبارزه می جنگند.
همين دستور را اجرا کن!
بعد به تدريج ياد می گيری که چه چيز بايد بنويسی! خودت از شيطان درونت، رهنمودها را می گيری. بهترين الگو را هم که داری!؟ خمينی!. خوشبختانه حکومت عراق هم هيچ خبرنگاری را راه نمی دهد که کسی ببيند آنجا چه می گذرد. پس تو هر چه می خواهی بنويس! اگر موشک می خورند، تو همان حرف خمينی را ترجمه کن که: خودشان توی سر خودشان کاتيوشا می زنند!.
اگر اين شغل را نمی خواهی، بايد بروی کار کنی! مثل مردم با شرف عرق بريزی نان حلال پيدا کنی. تازه آنوقت، توجيه بی عملی خودت چه می شود؟ پز مبارزه ات عليه نظام چه می شود؟
نترس! نديدی کوبلر و عيال، همان حرف را چگونه در لفاف پيچيدند و گفتند: «انفجارهايی در داخل کمپشان صورت گرفته! و بعد از رهبری کمپ درخواست کردند اجازهٴ دسترسی به همهٴ نقاط کمپ را بدهند؟!»
آنها کاری نداشتند به اين که انفجار در کمپ کسانی که همه دانه دانه بازرسی شده اند چگونه می تواند صورت بگيرد؟!
نديدی موفق ربيعی هم گفت همهٴ آنها مغزشويی شده اند!؟
به اين هم فکر نکن که مردم عقل دارند، و می فهمند که آن مجاهدان ليبرتی سالها راه مبارزه برای آزادی مردمشان را پيموده اند؛ سالها در زندان گذرانده اند و همهٴ حقايق را در مورد حاکميت بهتر از هر کسی می دانند. کاری نداشته باش که آنها مثل آدمهای مدعی بی عملی نبودند که مردم و کشورشان را فراموش کنند.
بله! اين جا لازم نيست به غيرت و انصاف فکر کنی. آخر اين لازمه اين شغل است. پس بنويس رهبرانشان، از راه دور، با توسل به جمبل و جادو، آن پيران نبرد و آن جوانان قهرمان مبارز و تحصيلکرده را گول می زنند! اين همان ترجمان «خودشان خودشان را…» است.

کاری نداشته باش که عالم و آدم می دانند که تمام کمپ آن مجاهدان در محاصره مزدوران رژيم و نيروی قدس است، و جاسوسان رژيم هم در هيأتهای مختلف و در مصاحبه های مختلف آنها را ترغيب می کنند که يک قدم بياييد اينطرف ديوار!.
تو بی توجه به اين چيزها، بنويس: آنها آن قدر گول خورده اند که زير موشک می ايستند و کشته می شوند اما آنطرف نمی روند!
بله! اين شغل جديد است. اگر قديمها می گفتند، فلانی از آب کره می گيرد. حالا اين مزدوران با اين شغل تازه، از خون نان می گيرند. ش

تحول اوضاع اقتصادی ایران درسال 1392 ؟


درآستانه سال 1392 شاهد دو فقره تحول جدید درعرصه اجتماعی ایران هستیم که هردو گویای این واقعیت هستند که مدیریت وخامتبار اقتصاد ایران ، سختی معیشت برخی از اقشارجامعه ایران را به مرزطاقت فرسا رسانده است . شاهد آن هستیم که محرومترین اقشارجامعه یعنی کشاورزان وکارگران ایران ، به مقا بله با سیاست هایی برخاسته اند که قوه مجریه رژیم به آنها تحمیل کرده است. کشاورزان اصفهان درواکنش به این سیاست ها برای اولین بار به مقابله قهرآمیز روی آورده اند وبه تخریب تاسیساتی پرداخته اند که قوه مجریه رژیم بدون رعایت حق و سهم آنها از آب زاینده رود ایجاد کرده است .کارگران محروم کشورنیزعجالتا با امضاء تومارهای اعتراضی 30 هزارنفری وتجمع درمقابل وزارت کاروسازمان بیمه های اجتماعی به سمت واکنش جمعی وسراسری درمقابل سیاست هایی می روند که آنها را زیرفشار معیشتی طاقت فرسا قرارداده است. درنقطه مقابل کارگزاران رژیم ایران برای رویارویی با«خطر» گسترش عصیان های اجتماعی ، ضمن ادامه سرکوبگری معترضان ، بدون آنکه به علل ریشه ای نارضایتی های اجتماعی بپردازد وبه فکردرمان آن باشد ،به سیاست پرداخت موقت برخی از کمک های مالی بی پشتوانه و گذرا روی آورده اند که به زعم خودشان حکم مسکن برای د رد معیشتی طاقت فرسا ی اکثریت مردم ایران را دارد ، . پرداخت 85 هزارتومان تحت عنوان « عیدانه » به هرنفر، برقراری مجدد توزیع کوپنی برخی کالاها نظیر برنج وروغن وگوشت بین نیروهای « خودی » که آنهارا زیرپوشش حمایت « کمیته امداد » و« سازمان بهزیستی » قرا رداده اند ، افزایش رقم پرداخت « یارانه نقدی » همزمان با اجرای مرحله دوم حذف یارانه های به شدت تورم زای فرآورده های نفتی وگازوبرق ، همه وهمه حکایت ازآن دارند که رژیم ایران نه می خواهد ونه می تواند سیاستهای کلی وبه تبع آن سیاستهای اقتصادی اش را ، که برای اکثریت مردم فقروبیکاری واوضاع فلاکتبار کنونی را به وجود آورده ، تغییردهد . مدیریت اقتصادی رژیم ایران با این رویکرد وخامتباربه سال 1392 پای می گذارد . طی این سال عوامل جدیدی اوضاع اقتصادی ایران را درمعرض تحول قرارخواهد داد که درزیر به بررسی برخی ازآنها می پردازیم: 

الف – بی ثباتی مضاعف فعالیت های اجرایی واقتصادی طی نیمه اول سال 92 
تکلیف اهرم مالی تحرک اقتصاد دولتی ایران ،یعنی بودجه نزدیک به 731 هزارمیلیارد تومانی دولت وشرکتهای دولتی ، به علل سیاسی ، تا پایان خرداد ماه 1392 معلوم نمی شود . اگر انتخاب یازدهمین رییس جمهوررژیم درخرداد ماه سال 92 محقق شود، پس ازتصویب بودجه عمومی وبودجه کل کشوردرمجلس، حدود سه ماه دیگر وقت لا زم است که آیین نامه ها و سیاست های اجرایی این بودجه توسط دولت جدیدی که جای دولت احمدی نژاد می نشیند، تدوین وابلا غ شود . طی این 6 ماه تمامی بازارهای اقتصادی ایران ازجمله بازار پول وارزوتولید وعرضه کالا به تبع بلاتکلیفی بودجه درحالت بلاتکلیفی وبی ثباتی به سرخواهند برد . قراراست مجلس هزینه های دولت طی سه ماه اول سال را به طورموقت برمبنای درآمد سه دوازدهم بودجه سال قبل تعیین وابلاغ کند و دولت جدید تا آماده شدن برای اجرای بودجه سال 92 به لحاظ مالی بی ثبات خواهد بود . 
ب – تنگنای اقتصادی ناشی ازتحمیل تجارت پایاپای 
به رغم وعده وعیدهایی که درمذاکرات قزاقستان داده شده ،سرسختی رژیم ایران درادامه فعالیتهای مخفی اتمی اش ،تشدید تحریم نفتی رژیم درسال 2013 را پیش روی قرارداده است . از6 فوریه 2013 تحریم جدید مصوب کنگره آمریکا ، به هدف قراردادن رژیم ایران درتنگنای تجاری جدید ،به اجرا گذاشته شده است . برمبنای این تحریم آمریکا می خواهد مشتری های آسیایی نفت ایران را وادارکند که دیگرپول به رژیم ایران ندهندودرازاء پول نفت کالابه ایران صادرکنند( نفت درمقابل جنس های بنجل چینی وهندی و.. ) . معامله پایا پای اینچنینی مزیت اقتصادی تجارت آزاد ایران با جهان را منتفی می کند . فلسفه ومزیت نسبی تجارت آزاد ، خرید آزادانه کالاهای مطلوب ومنطبق با نیاز اقتصادی کشور از کشورهای دیگراست ونه تهیه مایحتاجی که می توان آنها را درداخل نیز تولید کرد . خرید مطلوب و آزادانه کالاهای مورد نیازایران ازبازار جهانی با دریافت پول نفت به ارزها ی معتبرخارجی نظیر دلار ویورو امکان پذیراست . شرارت اتمی رژیم ایران می رود که ازیکسومطلوبیت کالا های وارداتی مورد نیاز اقتصاد ایران را منتفی کند وازسوی دیگرمدت تحویل کالا به ایران را طولانی تر ازپیش کند . این دوعامل نیز اقتصاد وفعالیتهای اقتصادی درایران را بیش ازپیش درتنگنا قرارخواهد داد . 
ج – کاهش عرضه ارز به بازار داخلی 
تحریم پرداخت پول نفت صادراتی به ارز ، به خصوص ارزهای معتبر مثل دلار و یورو طی سال 92 ، باعث می شود که رژیم عرضه ارز به بازار داخلی را به شدت کاهش دهد . مختصر ذخیره ارزی دولت در« صندوق توسعه ملی » صرف ریخت و پاش های امنیتی نظیر پرداخت « عیدانه » شده وبه بانک مرکزی دستور د اده شده که ذخیره ارزی خود را برای برا ی روزهای سخت ترازاین بگذارد وازاین محل به بازارداخلی ارز عرضه نکند . با این اوصاف قابل پیش بینی است این کاهش رو به توقف عرضه ارز، قیمت ارزرا دربازار داخلی بیش از پیش افزایش دهد .حتی اگربا اعتبار ارزی حاصل از صادرات نفت به کشورهای آسیایی، بتوانند به نوعی به تقاضای ارز برای واردات کالا وخدمات پاسخ دهند ، تقاضای مهمی که نقدینگی هنگفت و سرگردان ریالی برای خرید ارزدارد بی پاسخ می ماند که می تواند قیمت ارز را بیش از پیش افزایش دهد. 
د -نوسان نرخ تبدیل ارز نفتی به ریال 
درلایحه بودجه 92 که دولت احمدی نژاد تحویل مجلس داده ، ادامه درگیری رژیم ولایت فقیه با طرف خارجی وادامه تحریم نفتی این رژیم مفروض گرفته شده است . با این حساب دولت نمی تواند روی میزان صادرات نفت ایران ومیزان درآمد ارزی مربوطه پیش بینی وحساب دقیقی داشته با شد . اینستکه دراین لایحه فقط روی سهم ریالی درآمد نفت دربودجه عمومی دولت که حدود 66 هزار میلیارد تومان است حساب بازکرده اند وهیاتی را مأمورکرده اند که نوسان روبه کاهش صادرات نفت ایران ودرآمد ارزی مربوطه را زیر نظربگیرد و برحسب تحول شرایط تحریم، با توجه به این نوسانات وبه قصد رسیدن به میزان درآمد ریالی که دربودجه پیش بینی شده ( 66 هزار میلیارد تومان ) ، هراز چند گاه ،درتعیین نرخ تبدیل ارز حاصل از درآمد نفت تجدید نظر کند و بانک مرکزی برمبنای این نرخ تجدید نظرشده،معادل رقم ارزی صادرات نفت ایران، ریال به حساب درآمد نفتی دولت واریزکند . ازسوی دیگر بانک مرکزی مجبورمی شود برمبنای نرخ متغییری که تعیین رقم آن به میزان صادرات و قیمت صادرات نفت ایران بستگی دارد ، اعتبار ارزی ما به ازاء نفت صادراتی را ، دست کم با همین قیمت ، دراطاق معاملات ارزی به واردکنندگان کالا وخدمات بفروشد . به این ترتیب نرخ ارزدراطاق معاملات ارزی و بازارآزاد در نوسان بی ثبات می شود ودرنوسان خواهد بود. 
ه – خنثی شدن سریع کمک «جبرانی» دولت درفضای به شدت تورمی سال آینده. 
سال 1392 سال اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها ی فرآورده نفتی وگازوبرق وسال ا فزایش وبی ثباتی نرخ ارزاست .این دوعامل چنانکه یکی دوسال اخیرشاهد آن بوده ایم ،می تواند قیمت مایحتاج مردم وموسسات تولیدی کشور را درمعرض گرانی و تورمی شدید وطاقت فرسا یی قرار دهد . طی سال 92 عوامل دیگری نیزبردوعامل فوق افزوده می شود که می تواند آتش خانمانسوز تورم درایران را شعله ورترکند . کسری درآمد دولت برای تأمین بودجه عمومی و کسری بودجه دولت برای پرداخت یارانه به مردم وموسسات تولیدی ازآن جمله اند . لایحه غیرواقع بینانه بودجه 92 که به تازگی توسط دولت به مجلس رژیم داده شده گویای این کسربودجه های تورم زاست ( ضمن رسیدگی وپس ازتصویب این لایحه درمجلس به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت ) . تا آنجا که به افزایش رقم یارانه پرداختی به مردم وموسسات تولیدی درسال 92برمی گردد ، درهمین جا بایستی یاد آورشد که بنا به گزارش مجلس رژیم، دولت درتأمین این یارانه ها طی دوسال گذشته کسری هنگفت داشته و شرکت دولتی موسوم به « سازمان هدفمندی یارانه ها» نتوانسته ازمحل دریافتی حاصل ازحذف سوبسید ها وگرانی سوخت ،پرداخت یارانه های نقدی را تأمین کند . احمدی نژاد درمصاحبه تلویزیونی خود قبل ازتحویل لایحه بود جه به مجلس ،این کسری را ناشی ازناتوانی موسسات تولیدی کشور ازپرداخت بهای گازوبرق وسوختی که مصرف کرده اند اعلام کرد و گفت بدهی این موسسات به حساب طلب « سازمان هدفمندی یارانه ها » ازآنها گذاشته شده است . وضعیت مالی موسسا ت تولیدی ایران زیر فشار تورم و واردات بی رویه ازخارج بیش ازپیش تضعیف شده است و این موسسات درپرداخت بهای گازوبرق مصرفی شان، که با اجرای مرحله دوم هدفمند سازی یارانه ها درساال 92،گرانترازگذشته خواهند شد ، نا توانتر خواهند شد وازآنجاییکه دولت به ملاحظات امنیتی تعطیل این موسسات، نمی تواند گازوبرق وسوخت مصرفی آنها را قطع کند برای پرداخت یارانه های نقدی به مردم و موسسات، که مطابق لایحه بودجه درسال 92 رقم آنرا به 120 هزار میلیارد تومان افزایش داده ، باید بیش ازپیش به استقراض تورم زا ازبانک مرکزی و برداشت ازاعتبارپیش بینی شده برای ردیف های بودجه عمومی دولت ،نظیر اعتبار بودجه عمرانی ، بپردازد . 
بی ثباتی وضع اقتصادی و پرداخت وام بانکی تحمیلی به بعضی ازموسسات دولتی نیز ازدیگرعواملی هستند که می تواند به تورم درسال 92 دامن بزند .( بنا به گزارش منابع بانکی رژیم ،طی سال 92 سیستم بانکی کشورمجبورخواهد شد حدود 5 هزارو 500 میلیارد تومان تسهیلات و وام تورم زای چدیددراختیار برخی ازموسسات دولتی بگذارد . این وام به موسسات دولتی نظیروزا رت نیرو ووزارت نفت باید پرداخت شود زیرا طی سال 92 ،به همین میزان باز پرداخت اصل وبهره پولی که ازمحل فروش « اوراق مشارکت » طی سالهای 88 و89 دریافت کرده اند ، سررسید می شود درحالی که این موسسات امکان بازپرداخت آن را ندارند ) 
و-چشم انداز 
فضای تورمی توام با رکود اقتصاد ایران درسا ل 92 ، می تواند به سرعت کمک های مالی را که دولت برای جبران گرانی ناشی ازاجرای مرحله دوم حذف یار انه های سوخت درنظرگرفته ،بی اثر وخنثی کند و به جنبش اعتراضی گرسنگان دامن بزند . اقتصاد فقرافزا و درمعرض فروپاشی ایران، محصول سیاست استراتژیک تغییرناپذیر نظام ولایت فقیه است .گام اولیه لازم برای تغییرسیاست کلی وترمیم سیاست و مدیریت اقتصادی فقرآفرین رژیم ولایت فقیه، تنش زدایی درسیاست داخلی و خارجی این رژیم است.حال آنکه شواهد متعدد نشان می دهند که رژیم ایران بقاء خود را به سیاست داخلی و خارجی استراتژیکی گره زده که روی درگیری قهرآمیز با مخالفان داخلی ودرگیری سیاسی با آمریکا و غرب استوارشده است . بنا براین بقاء وموجودیت این رژیم باعث ومسبب وخامت اوضاع اقتصادی ایران است و جامعه ایران برای خروج ازاین وضعیت فاجعه بارراهی جزپایان دادن به موجودیت رژیم ولایت فقیه درپیش رو ندارد .
یزدان – حاج حمزه