شيخ قصی الزين الجبوری: بازگشت سريع ساکنان ليبرتی به اشرف مورد تأييد متحصنان الانبار است

شيخ قصی الزين الجبوری: 

«هرگز تسليم نمی شويم. 
هرگز تسليم نمی شويم. 
هرگز تسليم نمی شويم. 
يا حق مان را از تو می گيريم، يا شهيد می شويم. کفنم را بده تا به آنها اثبات کنم».
 

شيخ قصی الزين الجبوری از خطبا و سخنگويان تظاهرات الانبار در گفتگو با سيمای آزادی، حمله جنايتکارانه موشکی به ليبرتی را محکوم کرد و آن را کار رژيم ايران و مزدوران عراقی اش دانست. وی اعلام کرد: بازگشت سريع ساکنان ليبرتی به اشرف مورد تأييد متحصنان الانبار است. 
شيخ قصی الزين الجبوری نقش زيانبار کوبلررا در پرونده عراق به صورت عام و پرونده مجاهدين خلق به صورت خاص يادآور شد و گفت: او فرمان اخراج مجاهدين از عراق را از رژيم ايران می گيردو ما به اين دخالت خارجی تن نمی دهيم و آن را نمی پذيريم. 

شيخ قصی الزين الجبوری: «اين يک موضوع برنامه ريزی شده از جانب حکومت (عراق) و به دستور رژيم ايران است. تا اين که فرزندان خلق خودش را به قتل برساند. اين حکومت عراق فقط بحران ايجاد می کند تا اين که به هيچ قوميتی در جامعه عراق آزادی ندهد، حال چه مجاهدين خلق باشند چه مسيحی يا کرد. يعنی می بيند که اينها افراد ملی هستند، پس بايد که اوضاع را بهم ريخت تا صدای آنان به کسی نرسد. ما اگر ببينيم که مجاهدين در محلی که هستند امنيت ندارند چون امانت نزد ما هستند، بايد که در اماکن مناسبی قرار بگيرند. چرا که آنها مورد حمايت عراقيان هستند. ولی اين حکومت از هيچ گونه انسانيتی در تنظيم با اين افراد برخوردار نيست. لذا بايستی برای آنها امنيت و حفاظت فراهم شود. بايستی که در عراق آزاد باشند. تا به هر جايی که مناسب می بينند بروند. اين يک وظيفه عراقی در حق اين افراد است. چرا که عراق و عراقيان جز خير و نيکی و جز امنيت از آنها نديده اند. 
کوبلر کيست؟ آيا او وصی مردم و وصی مسلمانان و وصی عراقيان است که چنين برخورد می کند. موضوع ساکنان ليبرتی به عراقيان مربوط می شود. ما به هيچ انسان خارجی خارج از عراق اجازه دخالت در مورد آنها را نمی دهيم. کوبلر و سايرين هيچ مساله يی در عراق حل نکرده اند. اين که برای آنان دستوراتی از رژيم ايران صادر شود که آنها را اخراج کنند. ما اجازه هيچ دخالت خارجی را نمی دهيم ما ابداً اجازه دخالت خارجی در اين رابطه که مربوط به عراق و عراقيان است را نمی دهيم».

سلام بر پيشتاز اشرف نشان قيام، محمدعلی حاج آقايی


محمدعلی حاج آقايی، اهل فريدن، از توابع اصفهان، کارگری سخت کوش و زحمتکش بود که اول بار در سال۱۳۶۲ به دليل آشنايی با سازمان مجاهدين دستگير و به ۵سال زندان محکوم شد. مجاهد قهرمان محمدعلی حاج آقايی به رغم کهولت سن، چهره ای بسيار صبور و مهربان داشت و با متانت و استواری بسيار، در برابر تمامی رنجها و شکنجه ها ايستادگی می کرد.
تحمل شرايط سنگين در زندان برای مجاهد خلق محمدعلی حاج آقايی در شرايطی بود که دو فرزند او به دليل بيماری در آستانه مرگ بودند. کودکان بی گناه، مبتلا به دردی بودند که از ميان هر چند ميليون، نصيب يک نفر می شود.
يکی از همبندان اين مجاهد دلير نوشته است: اين پدر صبور بعد از دستگيری به همسرش گفت همه سرمايه و سرپناه را بفروشد و بچه ها را درمان کند. آنها خانه را فروختند؛ زمين را به آسمان دوختند، همه اندوخته ها را سوختند؛ اما مشکل بيماری کودکان حل نشد. آخرين پاسخ پزشکان اين بود که بچه ها تا ۱۸سالگی فلج می شوند و بعد می ميرند. دژخيمان جنايتکار همين مشکل را به عاملی برای فشار بر او تبديل کردند تا بلکه او را به ندامت بکشانند. اما هيهات. 
محمدعلی حاج آقايی بعد از پايان محکوميتش در سال۶۷ آزاد شد و پس از مدتی، فرزندان بی گناه در برابر چشمان اشکبار پدر جان باختند.
محمدعلی حاج آقايی در جريان قيام مردم ايران در سال ۸۸ به جرم همراهی با ميليونها جوانی که جانشان به لب رسيده و مرگ ديکتاتور را طلب می کردند دستگير شد. مقيسه ای جلاد پرونده او را «بو» کرد و گفت بوی اشرف می دهد. او بايد اعدام شود. مگر آن که در تلويزيون بگويد که جاسوس اسراييل بوده و پول از آمريکا می گرفته و خط «نفاق» را پيش می برده... 
دژخيم محمد مقيسه ای که از آمران و عاملان قتل عام ۳۰هزار زندانی سياسی در سال ۱۳۶۷ است، محمدعلی حاج آقايی را با عنوان محارب به اعدام محکوم کرد و دادگاه تجديدنظر ۱۰ارديبهشت، اين حکم جنايتکارانه را تأييد کرد. سپس معلوم شد وکيل پرونده در طول مراحل دادرسی حتی اجازه مطالعه پرونده را نداشته و در جريان قضايای محکمه و حکم تجديدنظر هم نبوده است. وکيل پرونده گفت اين قدر می داند که حاج آقايی هم مانند علی صارمی و جعفر کاظمی محارب خوانده شدند. اما نمی داند موکلش در کدام حرب شرکت داشته! 
 لابد می گويند منظور حرب بی سلاح خيابانی ست که ميليونها محارب هم چنان در صحنه اند و به حربشان با هيولا افتخار می کنند... 
راهش گرامى و پر رهرو باد

اعزام محمدرضا پورشجری به بیمارستان مدنی کرج


خبرگزاری هرانا - روز ۲۰ فروردین ماه، محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس زندانی به بیمارستان مدنی کرج منتقل شد و همانروز بدون انجام درمانهای لازم به زندان عودت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز ۲۰ فروردین ماه سال جاری، محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) در پی وخامت وضع جسمی بصورت اورژانس به بیمارستان مدنی کرج منتقل شده و پس از انجام درمانهای سرپایی به زندان ندامتگاه مرکزی کرج عودت شد.
لازم به یادآوریست، پیشتر محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ نویس زندانی ۵۱ ساله با وجودی که دستور پزشکان بهداری زندان ندامتگاه مرکزی کرج را جهت ارسال پرونده پزشکی خود به پزشکی قانونی جهت صدور رای عدم تحمل کیفر کسب کرده بود، با ممانعت قاضی ناظر بر زندان "نجفی"، موفق به ارسال پرونده خود نشده است.
پیش‌تر نیز مسئولین بهداری طی نامه‌ای به رئیس زندان ندامتگاه کرج اعلام کرده بودند: "محمدرضا پورشجری فرزند حسین به شماره کارت عکس ۶۹۲۲۳ مشکل قلبی دارد که درمان آن برای این مرکز هزینه زیادی به همراه دارد، لذا مستدعی است در خصوص اعطای مرخصی درمانی اقدام مقتضی به عمل آید.

هجرت پدرطالقانی


روز بيست وچهارم فروردين سال۱۳۵۸، در روزهای آغازين اولين بهار پس از پيروزی انقلاب ضدسلطنتی، آيةالله طالقانی، دراعتراض به رفتارهای ارتجاعی و خودکامگی هايی که عوامل خمينی تحت نام اسلام انجام می دادند، به حالت اعتراض از تهران هجرت نمود. سازمان مجاهدين خلق ايران با صدور اطلاعيه يی در 26فروردين اعلام کرد:

 «اکنون ديگر هيچ شک و شبهه يی در مورد اصالت و حقانيت اعلام خطر ”مجاهدين خلق ايران“ درباره تعرضات خودسرانه نفاق انگيز و ارتجاعی نمی تواند وجود داشته باشد، بار ديگر توجه عموم مردم قهرمان ايران را به اهميت اعتراض انقلابی ”حضرت آيةالله طالقانی“ برمی انگيزيم».

 به دنبال اطلاعيه افشاگرانه سازمان مجاهدين خلق ايران، تظاهرات عظيمی توسط جوانان و دانشجويان در برابر جنبش ملی مجاهدين صورت گرفت. 
پيشدستی مجاهدين در افشای حرکات باندهای سياه حکومت آخوندی عليه نيروهای انقلابی و مترقی، خمينی را مجبور به يک عقب نشينی مفتضحانه کرد و از جمله به خواسته پدرطالقانی در مورد تشکيل شوراهای مردمی درظاهر گردن گذارد.
 پدرطالقانی گفته بود تعطيل دفاتر و عزيمت ايشان از تهران، اقدامی عليه نقض آشکار حقوق و آزاديهای اساسی تمامی فرزندانشان در سراسر اين آب و خاک محسوب می شود.

انعكاسات جهاني بازگشايي دفتر مقاومت در واشنگتن



خبرگزاري فرانسه 11 آوريل 2013: اپوزيسيون ايران در واشينگتن روز پنجشنبه براي نخستين بار طي 15 سال در واشنگتن دفتر باز کرد.
اين دفتر كه در فاصله 100 متري از کاخ سفيد قرار دارد، طي يک مراسم رسمي که مشاور قبلي امنيت ملي اوباماما ژنرال جيمز جونز و جان بولتون سفير پيشين ايالات متحده در سازمان ملل و يک مقام کنترل تسليحات در دولت پرزيدنت جرج بوش در آن شرکت داشتند، بازگشايي شد.
سونا صمصامي، نماينده شوراي ملي مقاومت ايران در آمريكا، گفت سياست تعامل آمريکا با رژيم ايران شکست خورده و خواستار سياست تغيير رژيم شد.
او در سخنراني افتتاحيه خود گفت: «اکنون وقت آن رسيده که تمام تلاشها به سمت تغيير دمکراتيک در ايران سمت پيدا کند».
او افزود: «رژيم کاملا واقف است که سازمان مجاهدين به طور عام و ساکنان اشرف و ليبرتي بطور خاص نقش تعيين کننده اي در رابطه با رويدادهاي داخل ايران ايفا خواهند كرد».
ژنرال جيمز جونز از مجاهدين به عنوان «يک جنبش بسيار مهم» ياد کرد و گفت «اميد است که روزي دموکراسي و حاکميت قانون در سرزمين بزرگ ايران برقرار شود، جاييکه مردم سزاوار شرايط بسيار بهتر از آنچه که در حال حاضر وجود دارد، هستند».
جان بولتون گفت لغو نامگذاري مجاهدين درزمان تعيين کننده اي، يعني در حاليکه تهديدات از جانب کره شمالي و رژيم ايران وجود دارد، انجام شد. او اين سازمان اپوزيسيون را بخاطر فراخواني كه به يک ايران غيراتمي داده است، ستود.خبرگزاري فرانسه افزود:
بيش از سه هزار تن از اعضاي اين گروه در دو کمپ در عراق محصور شده اند. سازمان مجاهدين ميگويد در حال فعاليت براي سرنگون کردن رژيم حاكم در تهران است.
واشينگتن پست:

شوراي ملي مقاومت ايران دفترش در آمريكا رابا فاصله تنها يك بلوك از كاخ سفيد افتتاح كرد

درخيابان پنسيلوانيا با فاصله تنها يك بلوك از كاخ سفيد، شوراي ملي مقاومت ايران، ائتلافي كه مجاهدين خلق را در برمي گيرد، دفتر جديدش را روز پنجشنبه افتتاح كرد.
اين گروه كه دشمن قسم خورده رژيم تهران است از سال 2003 مجاز به فعاليت در آمريكا نبوده است.
بيش از سه هزار عضو مجاهدين در كمپ اشرف در عراق در نزديكي مرز ايران حضور داشتند, اما، فشار رژيم ايران حكومت عراق را وادار كرد مجاهدين را به نزديكي پايتخت بياورد – جايي كه آنها مورد حمله موشكي قرار گرفته اند.
يك كارزار سياسي و حقوقي طولاني – كه توسط مقاماتي، مانند سفير جان بولتن، نماينده كنگره دينا روهراباكر، كانديداهاي سابق رياست جمهوري، نيوت گينگريج و رودي جولياني و هاوارد دين، و فرماندار سابق پنسيلوانيا، اد رندل، نهايتاَ وزارت خارجه را وادار كرد تا اين سازمان را از ليست خود خارج كند.
مشاور قبلي امنيت ملي اوباما، ژنرال جيمز جونز و پاتريك كندي و ساير حاميان آنها در مراسم بازگشايي دفتر شوراي ملي مقاومت ايران كه «پارلمان در تبعيد ايران» نيز ناميده مي شود، شركت كردند.

هيل، نشريه كنگره آمريكا:
قانونگذاران افتتاح دفتر شورا در واشينگتن را ستودند و در نامه تبريك خود به مريم رجوي نوشتند:
آمريكا هرگز نمي بايست هرگز مجاهدين را ليست گذاري مي کرد يا دفتر شوراي ملي مقاومت ايران را در واشينگتن مي بست. اين هر دو اقدام به درخواست رژيم ايران صورت گرفته بود.
قانونگذاران روز پنجشنبه به شوراي ملي مقاومت ايران براي بازگشايي دفترش در واشينگتن تبريک گفتند.
آنها در نامه اي به رئيس جمهور برگزيده شوراي ملي مقاومت، خانم مريم رجوي نوشتند: "ايالات متحده نمي بايست هرگز مجاهدين خلق را در سال 1997 ليست گذاري مي کرد و يا متعاقب آن دفتر شوراي ملي مقاومت ايران را در واشينگتن مي بست. اين هر دو اقدام، به درخواست رژيم ايران صورت گرفته بود.
تنها کاري که بايد كرد اين است که به کارهاي امروز رژيم تهران نگاه كنيم و ببينيم كه امتياز دادن به يک رژيم سرکوبگر و غيردموکراتيک، يک سياست خارجي خوب نيست.
قانونگذاران در نامه خود خاطرنشان كردند اميدواريم دفتر شما به حمايت از تغيير دموكراتيك درايران كه مردم ايران، علي خامنه اي و رژيم فاسدش را بيرون بيندازند و يک روز نو را با  دموکراسي و آزادي به ارمغات آورند، کمک کند.
اين نامه توسط نمايندگان كنگره آمريكا، تد پو، دينا روهراباکر، تام کاتن، شيلا جکسون لي و پال کوک  امضا شده است. مراسم بازگشايي دفتر شورا، مجموعه يي از شخصيتهاي امريکايي را به خود جذب کرد از جمله مشاور قبلي امنيت ملي اوباما جيمز جونز، سفير پيشين امريکا در سازمان ملل جان بولتون، معاون سابق عمليات مخفي اطلاعات مرکزي جان سانو، سناتور رابرت توريسلي و پاتريک کندي در اين مراسم حضور داشتند.واشينگتن تايمز:
دولت اوباما زير فشار دادگاه فدرال آمريكا كه حكم كرد اين سازمان يك اپوزيسيون مشروع است آنها را از ليست خارج كرد.
دولت بيل كلينتون درسال 1997 براي بر آورده كردن خواسته كليدي رژيم ايران، مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران را عنوان پيش شرطي براي مذاكره ليست گذاري كرد. دولت بوش  اين مخالفان رژيم ايران را در ليست حفظ كرد ولي دولت اوباما زير فشار دادگاه فدرال  آمريكا كه حكم كرد اين سازمان يك اپوزيسيون مشروع و نه يك گروه تروريستي است، آنها را از ليست خارج كرد.
سفير جان بولتون و ساير شخصيتهاي آمريكايي در مراسم بازگشايي دفتر واشينگتن اين گروه به آنها پيوستند تا اين تحول را جشن بگيرند.
ژنرال جيمز جونز، مشاور قبلي امنيت ملي پرزيدنت اوباما گفت مقاومت ايران معتقد به «برقراري دمكراسي و حكومت قانون در كشور زيباي ايران است، جايي كه مردم آن بسيار شايسته تر از آن چيزي هستند كه در حال حاضر  برآنها حاكم است».







اندر آمیزش خیانت و جنایت

در تاریخ مبارزات بشر برای جدایی از دنیای جبر و استبداد به دنیای اختیار و آزادی، بوده اند افراد، جریانات و گروههایی که آگاهانه همراهی با اصحاب جبر و ظلم و ستم را اختیار کردند چرا که پرداخت بها برای کندن از عوالم حیوانی به دنیای انسانی را تاب بر نمی آوردند. تاریخ از این دسته از مردمان زیاد بخاطر دارد که وجودشان همواره بعنوان تکه خلطی در سینه تاریخ سنگینی می کند چرا که اگر حرکت فرزند انسان شتابنده و در گریز دائم از دنیای جهل و بندگی جریان داشته و دارد پس بطور طبیعی باید همواره شاهد حضور تنفر برانگیز و رقت بار چنین افرادی در عرصه مبارزاتی خلق ها باشیم. 

تنوع عمله استبداد و جهل و اجبار: 

اصولا با دونوع عمله در تاریخ بشری بعنوان عناصر بازدانده و ضد تکاملی روبرویم. 

گروه اول : 

این گروه زاده جهل و ناآگاهی اند. خاستگاه و منشأ و نقطه عزیمت هر حرکتشان، جهالت می باشد. چون فاقد عنصر آگهی اند لذا متعصبند. پس نیازی به خریدن ندارند فقط باید گاها زیر بغلشان گذاشت و تحریکشان کرد. اینان نقش عمله بی مزد و مواجب دیکتاتوری را در تاریخ بعهده داشته و دارند. شاید در اینجا و آنجا حوائجی دارند که برآورده کردنش از سوی دیکتاتوری چندان هزینه بردار نیست. با توصیه ای کارشان راه می افتد و عمری هم سپاسگزار دیکتاتور خواهند بود و آماده هرگونه جانفشانی در مسیر عظمت دیکتاتور هستند. این جماعت برخاسته از طبقات تهیدست و فرودست جامعه هستند. از تهور و رشادت برخوردارند و عمدتا با زور بازو و کار یدی کمک رسان دیکتاتوری هستند که یوغ بردگی بر گردنشان انداخته است. چون اهل پرداخت بها هستند لذا با جان و مالشان در خدمت به دیکتاتوری معامله می کنند. اگر بخواهیم مثالی ساده از تاریخ معاصر ایران بزنیم که برای همه قابل لمس باشد، باید از افراد و نیروهایی یاد کنیم که در جبهه های جنگ ضد میهنی در قالب نیروی بسیجی و یا سپاهی و گاها در رده فرماندهان این نیرو حضور داشتند و قربانی امیال توسعه طلبانه و جاه طلبانه خمینی و استبداد مذهبی شدند. اگر فاکتور «مذهب سنتی» و نقش مخرب آن را در فریب عمومی را در تحلیل خود لحاظ کنیم بیشتر به درک و فهم واقعیت ها نائل می شویم. چه شبهایی که فرزندان این آب و خاک که عمدتا هیچ منفعتی هم در حفظ و بقای این رژیم نداشتند با مرثیه و نوحه آهنگران و افرادی همچون او سر از پا نشناخته به امید رسیدن به دروازه ه بهشتی که کلید گشودن آن به گردنهایشان آویخته شده بود پا به میادین مین گذاشتند.کودکان دبستانی تا نوجوانان دبیرستانی با جثه های ریز و در حال رشد که بنا به روایت روزنامه های خود رژیم گاها در پتو پیچیده می شدند تا اجزای بدنشان بعد از انفجار زیاد به اطراف پراکنده نشود. صحنه هایی رقت انگیزی که جز تنفر از عاملین چنین فجایعی و عزم و ارده برای سرنگونی آنها، چیز دیگری نمی توانست تسکین بخش آدمی باشد(۱). 

گروه دوم: 

گروه دوم بر عکس دسته اول با اشراف و آگاهی و شناخت از ماهیت استبداد و دیکتاتور به عمله با مزد و مواجب آن تبدیل شده اند. شاید روزگاری را هم چه به قصد میوه چینی و چه بخاطر پرداخت بهایی در مسیر آزادی با آزادیخواهان و مبارزان هم سنگر و هم بند و همزنجیر بوده اند. بخاطر حفظ وجود در قدم اول و سپس برای کسب جاه و مقام و ثروت، آگاهانه جبهه استبداد را برگزیده اند. بر عکس گروه اول حاضر به پرداخت هیچ بهایی نیستند. اگر گروه اول با زور بازو و توان جسمی اهداف خود را به پیش می برند، افراد این دسته تا دلتان بخواهد اهل فکر و اندیشه اند البته از نوع کاسبکارانه و تاجرمنشانه آن. اگر هر عمل دسته اول نشأت گرفته از جهل و تعصب است این گروه روباه صفتند. مثلا اگر به آنها بگوئید این رژیم شبی ۲۰۰ تا ۲۰۰ تا از فرزندان این آب و خاک اعدام کرده است بدون اینکه منکر شوند می گویند خوب حکومتها اغلب این کارها را می کنند و اگر بگوئید ۳۰۰۰ میلیاردی از خزانه ملت اختلاس کرده اند بدون اینکه به شما اجازه «منعقد شدن کلام» (۲) را بدهند فی الفور می گویند قدرت در همه جا فساد اور است بدون اینکه اصلا مصادیق آن را ذکر کنند (۳). در هر صورت می خواهند نقش مزدوری خود را با مشاطه گری رژیم و جنایتکاران، بی هیچ کم و کاستی ایفا کنند. دست مایه کارشان وقاحت و دنائت است. هیچ حد و مرزی هم در این امر نمی شناسند و بخش تراژدیک قضیه آن است که این جماعت در ایران امروز در غفلت تاریخی نیروهای سرنگونی طلب و تفرق آنها و عدم پاسخگویی به ضرورت اتحاد و همبستگی ملی بین آزادیخواهان و نیروهای انقلابی، علیرغم اینکه نقش لابی رژیم را دارند در صفوف اپوزیسیون هم برای خود جایی دست و پا کرده اند. بنام اپوزیسیون مبارزه بدون خشونت!. چنان شیر بی یال و دم و اشکمی از مبارزه بدون خشونت (بخوانید جبهه متحد مزدوران رژیم) ارائه می دهند که در تاریخ مبارزات هیچ بشری رؤیت نشده است!. مرزهای قاطعی است بین رژیمی که غرق در جنایت است تا اپوزیسیون. دریای خونی است بین رژیم و هر اپوزیسیونی که ادعای مبارزه داشته باشد حال به هر شکل آن. مبارزات مردم هند و آفریقای جنوبی علیه استعمار انگلیس و آپارتاید از خصیصه غیرخشونت آمیز برخوردار بوده اند. کدامیک از آنها به دشمن سرکوبگر پیشنهاد مذاکره و گفتگو داده اند؟ الا اینکه دشمن، فرسوده شدن و شقه شدن در قوای سرکوبگر خود را به عینه مشاهده کرده باشد و در حالت استیصال به رهبران جنبش یعنی گاندی و ماندلا پیشنهاد عاجزانه گفتگو و یافتن راه حل داده باشد. نمونه مشخص حتی در جنگ ایران و عراق. خمینی وعده کرده بود و آبروی ناداشته خود را با خدا معامله کرده بود که جنگ را تا نابودی آخرین خشت خانه ای در ایران ادامه دهد. ضعف و تسلیم و وادادگی را در صفوف نیروهای خود مشاهده کرد و از موضع ضعف و استیصال تن به قطعنامه ۵۹۸ ملل متحد داد. دیکتاتور مطلق گرا است. تسلیم پذیر نیست الا اینکه ضعف و فترت در درون نیروهای خود را به عینه مشاهده کرده باشد. کسانی که با علم مبارزه بدون خشونت سر و کار دارند، می دانند، بخاطر شکنندگی نوع مبارزه بدون خشونت (۴) باید همواره مرزهای استواری با دشمن تا رؤیت نشانه های ضعف و فترت و استیصال و در نهایت تسلیم در آن لحظه ای در تنوع بخشیدن به امر مبارزه دست برنداشت و با چالش کشیدن مدام دشمن و نیروهایش، او را به تسلیم وادار ساخت. گاندی و ماندلا کجا و محمد خاتمی و کروبی و موسوی کجا؟ اشتباه نشود حقوق انسانی موسوی و کروبی در پی این سخن اصلا خدشه بردار نیست.(۵) آن دو در حفظ وضعیت موجود نه تنها هیچ نفعی نداشتند بلکه بطور تمام عیار خواهان تغییر وضع موجود و سرنگونی آن بودند و اینها همه در پی حفظ «یادگار گرانسنگ امام» و «بازگشت به عصر طلائی امام» و «اجرای بی تنزل قانون اساسی» مبتنی بر اصل ولایت فقیه هستند. هر اشاره ولی فقیه برای به سر دویدن این جماعت حتی از درون زندان (۶) کافی است. چگونه با چنین کیفیتی از رهبران جنبش می توان یک جنبش آزادیخواهانه آنهم در مبارزه با حکومتی که ۳۴ سال فقط خون ریخته و جنایت کرده به پیروزی رساند. 

چه باید کرد: 

موضع ما در قبال این دو گروه متفاوت است. همانگونه که باید به گروه اول آگاهی بخشید و از کنده شدن اجتناب ناپذیر گروه اول از اردوی استبداد، استقبال نمود، باید بی محابا گروه دوم را افشا و طرد نمود. اینها ثمره و نطفه بسته شده از «آمیزش جنایت و خیانت» هستند. افرادی همچون فرخ نگهدار و همپالکی های توده ای و اکثریتی اش و آخوند هم غزه و هم لبنان گو کدیور و فاطمه حقیقت جو و حسین موسویات دیپلمات - تروریست و سفیر سابق رژیم در آلمان و موسوی خوئینی و اکبر گنجی و مسعود بهنود و … تمامی مشاطه گران و عمله رژیم جهل و جنایت بعنوان جرثومه های فساد و تباهی. اگر مبارزه با رژیم شرط لازم برای تحقق آزادی و رهایی است، شرط کافی همانا افشای بی محابا و طرد این مزدوران و مشاطه گران است. بدون پیش بردن این قضیه نمی شود اراده ها را صیقل زد. اینها وظیفه شان ایجاد تردید و دودلی در دل مبارزان است. این جماعت بدون توجه به شرایط موجود و کمیت و کیفیت سرکوب ادعا می کنند که می شود با شیوه مسالمت آمیز هم رژیم را سرنگون کرد و هزینه مبارزه در قالب ارتش آزادیبخش زیاد است لذا باید در مقابل استبداد تا فراهم آمدن شرایط، تمکین کرد و اینگونه است که این جماعت پایه های دیکتاتوری را محکم می سازند و درخت در حال خشکیدن آن را با دنائت و با ایجاد تزلزل در اراده های مبارزین، آبیاری می کنند. 

بی تردید رژیم ولایت فقیه بعلت عدم تناسخ با قانونمندیهای تکامل و با توجه به ماهیت جنایتکارانه و استبدادی اش لاجرم باید ساقط شود. در این واقعیت هیچ شکی نیست. هیچ دیکتاتور خونریزی در تاریخ نتوانسته حاکمیت استبدادی خود را بر اراده های مردمی که میل و عزم به تغییر کرده اند تا به ابد تحمیل کند.رژیم حاکم بر ایران نیز سنگ ریزه ای است در مقابل اراده و عزم ملت ایران در میل و گریز دائم و فزاینده از دنیای جهل و بندگی به دنیای آزادی و اختیار آنهم به یمن آگاهی و رشادت نسلی که نابودی تمام عیار ان را اراده کرده اند. لذا باید تماما محو نابود گردد و خواری ابدی نصیب وادادگان و خائنان و خائفان خواهد بود. 

پاورقی: 

۱- محمد خاتمی بعنوان رئیس ستاد تبلیغات جنگ وقت، نقش برجسته ای در کشاندن دانش آموزان به جبهه های جنگ و روی مین فرستادن آنها داشت. 

۲- برگرفته از دادگاه غلامحسین کرباسچی که با رئیس دادگاهش آخوند محسنی اژه ای که همزمان نقش دادستان را هم بعهده داشت و ارقام نجومی جابجا شده را همواره اشتباه می خواند و کرباسچی اصرار داشت که شما اجازه نمی دهید کلام منعقد شود. 

۳ - اکنون چند سال است که وزارت کشور انگلیس برای اخراج تروریستی که ظاهرا با القاعده در ارتباط بوده و در کشورش بخاطر اعمال تروریستی تحت تعقیب می باشد، درگیر است. و دادگاههای انگلیس و در نهایت دادگاه عالی اروپا اجازه استرداد «ابوقتاده» را به اردن بعلت اینکه احتمالا در جریان دادرسی در کشورش تحت شکنجه قرار گرفت، نمی دهند. حال افرادی همچون فرخ نگهدار و مسعود بهنود و … در همین انگلیس برای سرپوش گذاشتن جنایت های رژیم آخوندی در مصاحبه با تلویزیون بی بی سی فارسی و … ادعا می کنند که همه حکومتها خلافکارند و … 

۴- اصولا مبارزه بدون خشونت بعلت خصیصه فراگیر بودن آن بخاطر تنوع عقاید افراد شرکت کننده در آن از شکنندگی بیشتری از نوع مبارزه مسلحانه که رزمندگان آن قدرت انطباق با شرایط سخت و فشارها و سرکوب رژیم در حال مبارزه با آن را داشته و لذا مایه گذاری بسا بیشتری دارند، برخوردار است بنابر این رهبری چنین جنبشی باید با علم بر این واقعیتها، از مرزهای بسا بلندبالائی با رژیم حاکم برخوردار باشند که به تبع آن نیروهای شرکت کننده در چنین مبارزه ای از رهبری جنبش الهام گرفته و شعارهای سازش کارانه را مطرح نمی سازند. 

۵- حصر خانگی موسوی و کروبی و دفاع از حقوق انیسانی آنها هیچ منافاتی با به چالش کشیدن آنها در موضع «رهبری جنبش سبز» ندارد. 

۶- اشاره به نامه مصطفی تاجزاده به خاتمی و دعوت او به کاندیدا شدن در انتخابات آتی و آب پاکی که احمد خاتمی از سوی خامنه ای روی دست او و دیگر اصلح طلبان سازشکار ریخت و گفت که صحبتهای خامنه ای در روز اول فروردین شامل سران و ساکتین فتنه و جریان انحرافی نمی شود یعنی در یک کلام تا اطلاع ثانوی خاتمی و مشایی می توانستند از مرخصی همراه با مزایا استفاده کنند.
علیرضا یعقوبی

جريان فتنه چيست ، فتنه گر كيست ؟

يادم هست درسالهای شصت تا شصت چهار و پنج خودمان بعد از اينكه رژيم ج .اسلامی به دستگيرهاى گسترده روى آورد، در آن زمان هر كسى را كه دستگير مى كردند ، فورى بدون اينكه از او بپرسند چكاره اى و چكار كرده اى ؟ در سربرگ پذيرش اوليه اوین مى نوشتند " منافق" و در نماز جمعه هايشان ترجيع بند شعارهايشان مرگ بر آمريكا و منافق و اسرائيل بود . اگر از آن افراد مى پرسيد ى منافق ( منظورشان مجاهدين و سازمانهای سیاسی دیگر بود ) يعنى چى؟ خيلى از آنها معنى آنرا نمى دانستند. در همان سالها مزدوران و حقوق بگيران ج. ا هر كسی را كه دلشان مى خواست دستگير مى كردندو با يك مارك"منافق" ممكن بود متهم و يا فرد دستگير شده تا مرز اعدام هم برود ،يادم هست در ميان دستگير شده گان افرادى بودند كه اصلا روحشان هم از سياست و فعاليتهاى سياسى و سازمان و ... خبر نداشت ولى پاسداران بسيجى و سپاه آنها را به بهانه هاى از پيش ساخته ،دستگير مى كردند و به اوين مى آوردند .به چند نمونه اشاره می کنم ، فردى بود كه رفته بود بخاطر اجازه عقب افتاده اش از كيوسك تلفنى به صاحب خانه اش تلفن بزند او را دستگير كرده و به اوين آورده بودند افرادى بودند كه در خانه مثلا تعدادى " دوريالى " داشتند دستگير شده بودند (جالب بود يكى از برنامه هاى تلويزيونى لاجوردى جلاد داشتن دوريالى (در آن زمان برای یک بار تلفن زدن دوریال کافی بود )را جرم متهم قلمداد مى كرد و يا افرادى كه هنوز به سن قانونى نرسیده بود ،آنها را دستگیر و رژيم ضد اسلامى ، آنها را به بهانه از پیش ساخته شده ی منافق به زندان مى انداخت و حتا تعدادى از آنها را به جوخه اعدام برد ه اعدام کرده اند . لاجوردى جلاد برگزيده خمينى بود ، او كسى بود كه در زندان از كلمه " منافق "بیشترین استفاده را مى كرد. درواقع او بود که در اوین این کلمه را از دهان رهبرش گرفته بود و مرتب بکار می برد . چون اين كلمه باب شده ى خمينى در ج. ا بود. در ميان زندانيان كسانى بودند كه فقط روزنامه و ارگان سازمانی را خوانده بودند و يا اينكه بعضى از آنها روزنامه هاى سازمان سياسى و گروه مورد نظرش را فروخته بودند ولى لاجوردى جلاد آنها را با قوانين من در آوردى و با نام اسلام اعدام كرد و به روى ناميمون خود هم نياورد . مى خواهم بگويم اصلا براى رژيم فرقى نمى كرد كه ، چه كسى را دستگير كرده است آيا سن قانونى دارد يا ندارد، آنها بيگناه هستند يا گناهكار ؟ از ديد رژيم فرد دستگير شده بايد بدون دادگاه و بدون هيئت منصفه با مارك منافق اعدام شوند . 
همين جريان سركوب و بگير و ببندها و شكنجه و اعدام در طول سى و چهار سال به شكلهاى مختلف ادامه داشته و دارد، در طول اين سالها هراز چندى رژيم دست به ترور شخصيت هاى 
سياسى و كشيش هاى مسيحى زده است تا بيشتر بكشد و زنده بماند . نگارنده بعد از همان سال ٦٠ گفتم و نوشتم كه رژيم نخبه كشي و شخصيت كشى را براه مى اندازد و شعار" بكش تا زنده بمانى" را در استراتژى اش قرار خواهد داد. ، انسان کشی ، مسلمان كشى و غير مسلمان كشى با نام كفار و منافق ... را علم كرده تا هر كارى كه در جنايت از او سر مى زنده را توجيه شرعى كند . 
خمينى جنگ ايران و عراق را براه انداخت تا با سركوب تمامى نيروها ، (تكرارمى كنم ) ، تمامي نيروها، برايش فرقى نكرده و نمى كند از دم تيغ و تير و طناب دار بگذراند. رژيم(خمينى) از همان شروع جنگ با نعمت خواندن " جنگ " سركوب و اعدام را باب كرد و پا در راهى گذاشت كه برگشت آن برايش خيلى گران تمام مى شود ، آنها نمى توانند حتا يك روز بدون اعدام و شكنجه را سپرى كنند .اگر روزى طنابهاى دار را از ميدانگاهها جمع كنند گور خود را كنده است به همين دليل است كه خودى هاى خود را هم ناچارن نمى توانند تحمل كنند و با ماركهاى جديد ديگر به جو سازى هاى جديد رو آورده اند تا به توانند به استراتژى " بكش تا زنده بمانى" همچنان وفادار بمانند . لازم است يادآورى كنم در سالهاى پيش مارك "منافق "مختص زندانى نبود اين ناندانى در سراسر كشور در همه جا مورد استفاده رژيم قرارگرفته و همچنان ميگيرد. درآموزش و پرورش و در تمامى ادارات و در دانشگاههاى كشور دربيمارستانها و حتا در تمامی محله ها و ... با مارك منافق هزاران هزارنفر را از شغل ويا ادامه تحصيل محروم كردند تا به حكومت انسان کش به جور ستمشان همچنان ادامه دهند . 
بعد از اتفاقات سال 88 اصطلاح دگری را علم کردند تا ناندانی تاره ای را بازکنند فتنه و فتنه گر 
فتنه چيست ؟ فتنه يعنى مهندسى كردن تمام عيار انتخابات و بر گزيدن رئيس جمهورى كه از نظر فكرى به او ( ولايت فقيه ) نزديك تر است و با در اختيار گرفتن تمام امورات كشور دردست خود و رئيس جمهور بر گزيده اش خون ملت را در شيشه كردن وبه تاراج گذاشتن سرمايه هاى طبيعى و غير طبيعى كشور است . 

فتنه گر كيست ؟ كسى كه فقط يك راى دارد ولى يك رئيس جمهور را خود به تنهايى انتخاب مى كند و در مقابل پيش از هفتاد ميليون ايرانى مى ايستد و برعليه ملت در نماز جمعه فرمان شليك را به پاسدارانش صادر مى كند و ملتى را كه به خيابانها آمدند و درخواست انتخابات سالم را كرده بودند وگفتند راى ما كو ؟ را فتنه گر خواند . 
فتنه گر كسى است كه كانديد اتورهاى رقيب رئيس جمهور بر گزيده ولايت فقيه را دستگير و به زندان مى برد و رعب و وحشت را در جامعه نهادينه می كند تا رژيم فاشيستى خود را براى مقطعى ديگر به عقب بيندازد . 
فتنه گر يعنى ولايت فقيه و دارو دسته اش كه جوانان و دانشجويا ن و زندانيان را در خيابان و زندان قلع و قمه كرده تا فردى بنام احمدى نژاد را براى دو دوره به رياست جمهورى رساند. حال با اين تعاريف به رايج شدن اصطلاح ديگرى بنام " فتنه " مى پردازيم ،تا فتنه گر را بهتر بشناسیم . 
بعد از جريان جنبش سبز رژيم، اصطلاح ديگرى را براى خودى ها براه انداختند تا بتوانند همچون سال شصت سران جنبش سبز را كه خود از مارك زنهاى حرفه اى بودند حالا همان مارك زنهاى گذشته را به جريانى بنام " جریان فتنه " نسبت دهند، در واقع فتنه گران اصلى در همان راه گذشته پا نهادند و پاشنه درب را بر همان چرخاندن كه خود مى خواستند . بعد از انتخابات ١٣٨٨ كه خامنه اى از احمدى نژاد حمايت كرد و رئيس جمهور برگزيده اش را براى بار دوم به كاخ رياست جمهورى برد مشخص شد كه فتنه گران و جريان فتنه در كجا لانه دارند دقیقا در بیت عنکبو تی ولایت ! 
ابتدا ،خامنه اى احمدى نژاد را نزديك تر از هركس ديگر به خودمعرفى كرد او حتا وى را نزديكتر از " رفسنجانى " به خود دانست و در همان نماز جمعه ى معروف (٢٩خرداد ٨٨) در مقابل مردم ايران صف آرايى كرد و شمشيرش را از رو بست و جريان فتنه را براه انداخت تا جهان همچون گذشته ، نظارگر انتخاباتى پوشالى در ايران باشد واقعيتى كه چشم دولتها و مردم جهان را بازتر كرد حالا بعد از هشت سال احمدى نژاد از همين موقعيت باد آورده خود سوء( سود ) استفاده كرده تا بتواند قدرت را در مقابل ولايت فقيه حفظ كند و از هم اکنون با بهار بهار کردن در مقابل ولایت فقیه صف آرایی کرده است . از ديد ذوب شدگان در ولايت او نيز به جريان فتنه پيوند خورده است ، يعنى رژيم تحمل رئيس جمهور برگزيده رهبرى را هم ندارد بطورى كه حالا مشخص شد ه است مزه ى قدرت پاى دندان رئیس جمهوری ولایت فقیه گير كرده است و لاجرم وى را در مقابل خامنه اى سردمدار فتنه قرار داده است و مى خواهد در پايان كارش، كارى را انجام دهد كه پوتين ومدودف درروسيه كردند ، او نمى خواهد براحتى كاخ رياست جمهورى را ترك كند آیا چاقو دسته اش را می برد ؟ حال علاوه بر موسوى و كروبى همان جريان ، احمدى نژاد را هم فتنه گر مى نامند و گاهى مثل برادرش(داود احمدى نژاد) وى را منافق پيچيده مى نامند يعنى از ديد ولايت فقيه و ذوب شدگان درولايت فتنه در فتنه شده است و جریان فتنه را بوجود آورده است با يك بررسى مختصر که در بال رفت مى توان براحتى سران فتنه و بازيگرانجریان فتنه و فتنه گران را شناخت . همان طورى كه ملت تا كنون خود تشخيص داده است . با تعريفى كه در بالا از فتنه شد مشخص است فتنه چيست و فتنه گر كيست حالا به سخنان ذوب شدي ديگر در ولايت فقیه توجه كنيد. 
احمد خاتمى معروف به گوريل حوزه كه عنوان "عضو هيات رئيسه مجلس خبرگان " را يدك مى كشد بعد از اينكه سخنان گوهربار رهبرش را در باره اقتصاد باعنوان " حماسه سياسى و حماسه اقتصادى " مطرح مى كند آن سخن را ازابتكارات هوشمندانه ى رهبر مى داند و بعد مى گويد " كشور آنگاه سامان مى يابد كه تك تك مردم كه در جامعه حضور دارند خود و فكر و راى شان را در سرنوشت كشور شريك بدانند ، (بخوانيد درخدمت رهبر )راز تاكيد حكيمانه رهبرى بر حضور مردم و همه سلايق سياسى در همين موضوع نهفته است " يعنى رهبرى ولايت فقيه از مردم مى خواهد فقط در انتخابات شركت كنند تا بتوانند آمار بالا بدهند و لى درپايان ، آراى مردم را مال خود كنند (ملا خور ) و آنها را فتنه گر و ... بنامند ، در جاى ديگرميگويد: " اشتباه برداشت نكنيد فتنه گرانى كه در سال ٨٨ ساختار شكنى كردند و به مصاف كليت نظام اسلامى آمدند ديگر با هيچ نگاه و سليقه اى ، درون چارچوب نظام تعريف نمى شوند و به صورت طبيعى سخن رهبرى در خصوص همه سلايق فكرى و سياسى براى كانديداتورى در انتخابات شامل حال آنها نيست . " احمد خاتمى مى خواهد بگويد ساختار شكنان و همان فتنه گران نمى توانند در انتخابات حضور داشته باشند وباز تاكيد مى كند مردمى كه دلسوز انقلاب هستند خواستار محاكمه سران فتنه هستند او با اينكه مى داند سران فتنه رهبر و اطرافيانش هست باز خود را به كوچه على چپ زده است و از مردم مى خواهد تا فتنه گران را كه در راسش رهبرى ولايت فقيه قراداردتا خواهان محاكمه آنها شوند، عضو هيات رئيسه خبرگان درست ميگويد مردم خواهان محاكمه هرچه سريع تر سران فتنه هستند همان كسى كهبا یک رای رئيس جمهورى خود براى مردم برگزيد وآتش خشم مردم را شعله ور كرد ، همان كسي كه شعله فتنه را با خط ونشان كشيدن براى مردمى كه آمده بودند بگوئيد راى من كو ؟ و راى من كجا رفت و براى چه كسى خوانده شد ؟ فوری دستور حمله به مردم را صادر كرد و همان كسى كه دستور حمله به خانه هاى مردم و تجاوز به زندانيان سياسى و اعدام آنها را صادر كرد و تا آنجا پيش رفت كه يار غار خود هاشمى رفسنجانى را خانه نشين كرد تا جريان فتنه را به او يعنى رهبر نسبت بدهد ، بطورى كه تاكنون چندين بار تكرار كرده است كه نامه نوشته شده به رهبرى تماما درست بوده است يعنى جریان فتنه را با احترام به رهبرى نسبت داده است . سوال اينجاست كسانى كه گفتند راى من (ما) كو ؟ فتنه گرند يا كسى كه راى مردم را براى احمدى نژاد دزديد و مردم را فتنه گر خواند فتنه گر است ؟ با این تعریف ، مردم حاضرند رهبر فتنه گران و سردمدار جریان فتنه را هرچه زودتر محاكمه كنند و آن كسى جز خامنه اى نيست .
عباس رحمتى