بيش از سه دهه ازآغاز مقاومت سراسری دربرابر خمينی و رژيم بازمانده از او می گذرد، بيست و هشت سال پر از تحول، پراز تلاطم انقلابی اکنون پيش روی ماست. وقتی به کارنامه موضع گيريهای مجاهدين طی 5/2سال پس از انقلاب ضدسلطنتی نگاه می کنيم، اين امکان را پيدا می کنيم که حقانيت و درخشش آن موضع گيريها را بهتر لمس کنيم. واقعيت اين است که در منطق پوزيتيويستی محض که نگرشهای غيرانقلابی و سياستهای استمالت جويانه، آن گونه به مسائل می نگرد، اصلاً نبايستی مجاهدين تاکنون در صحنه سياسی ايران باقی می ماندند. دليلش روشن است؛ به خاطر سختی شرايطی که درآن به سر برده اند، به خاطر سرکوبی بی سابقه، به خاطر تفتيش عقايد و نسل کشی بی رحمانه يی که درمورد آنها اعمال شده، آنها قاعدتا نمی بايستی حتی چنين تأثيرگذاری سياسی تعيين کننده يی می داشتند. چرا که حتی نامشان هم در ايران ممنوع بوده، ماهيت رابطه شان با کشورها و قدرتهای خارجی هم که امتيازی به آنها نمی داده وبه هيچ نيرو و کشور و قدرتی هم که وابسته نبوده اند و هيچ کمک خارجی هم دريافت نکرده اند . آنها جز حمايت معنوی و سياسی نيروهای دموکراتيک و مردم ساير کشورها، نه تنها متحد خارجی ديگری نداشته اند، بلکه جريان وار، موضوع تلاش جهت معامله و وجه المصالحه شدن برای نجات رژيم از سرنوشت مقدرش بوده اند!
پس راستی حقيقت چيست و چرا خط و سياست مجاهدين دربرابر رژيم خمينی ازآغاز تاکنون، راه را شکافته و بدون کمترين اعوجاج سياسی و استراتژيک پيش رفته و امروز بيش از هميشه می درخشد؟!
چرا خط و استراتژی اصلاح رژيم خمينی و تغيير آن از درون و سياست استمالت از اين رژيم با همه حمايت بين المللی و مادی نيرومندی که داشته هربار شکست خورده است؟!
حقيقتی که امروز از فراز ربع قرن مبارزه شورانگيز تاريخی و سياسی مجاهدين می درخشد، اين است که مجاهدين، تمامی شانسها و امکانهای تغيير و تحول و اميدهای اصلاح يا عقب نشاندن خمينی و رژيمش را درطول دوسال ونيم مبارزه سياسی شان تجربه کرده اند. درخلال اين تجربه که بهای گزافی از رنج و خون مجاهدخلق را به خود اختصاص داده، ازسويی تمامی پتانسيلهای مفروض تغيير و تحول درونی رژيم به آزمايش عملی گذاشته شده و ازسوی ديگر مجاهدين به شناختی خلل ناپذير و عميق نسبت به ماهيت، ساختار و ظرفيتهای متصور اين رژيم ضدتاريخی رسيده اند؛ شناختی که مبنا و منشأ تحليلها و موضع گيريهای محکم و استوار و به غايت اصولی آنان را تشکيل می دهد. و اين سرمايه يی است که هيچ کس جز مجاهدين دراختيار نداشته و ندارد. به همين جهت، برخی از ناظران و محققان بيطرف سياسی (درخارج مجاهدين) که از روزهای انقلاب ضدسلطنتی، شاهد رويارويی مجاهدين و رژيم خمينی بوده اند، از دوران مبارزه سياسی مجاهدين با خمينی، به عنوان شاهکار بی نظير سياسی نام برده و عمليات سياسی بسيار هوشيارانه و درعين حال انقلابی مجاهدين را بسا و بسا فراتر و پيچيده تر از عمليات نظامی بسيار چشمگير آنها عليه رژيم ارزيابی کرده اند. واقعيت اين است که 5/2سال مبارزه سياسی افشاگرانه مجاهدين و سرفصل پايانی آن يعنی 30خرداد، سرمايه نفيس و زيربنای تعيين کننده يی بود که بنای مقاومت استوار و ماندگار و خطوط به غايت اصولی و بی اعوجاج مجاهدين از آن بهره برده است.
در زير، کرونولوژی کوتاهی را البته تنها با اکتفا به عناوين و سرخطهای اصلی، مرور می کنيم که مسير رويدادها و موضع گيريهايی دوران 5/2ساله تا سرفصل 30خرداد را نشان می دهد. ترديد نيست که درآئينه موضع گيريهای مجاهدين، واقعيت خطوط سازمان را هرچه روشنتر و شفافتر خواهيم يافت.
پس راستی حقيقت چيست و چرا خط و سياست مجاهدين دربرابر رژيم خمينی ازآغاز تاکنون، راه را شکافته و بدون کمترين اعوجاج سياسی و استراتژيک پيش رفته و امروز بيش از هميشه می درخشد؟!
چرا خط و استراتژی اصلاح رژيم خمينی و تغيير آن از درون و سياست استمالت از اين رژيم با همه حمايت بين المللی و مادی نيرومندی که داشته هربار شکست خورده است؟!
حقيقتی که امروز از فراز ربع قرن مبارزه شورانگيز تاريخی و سياسی مجاهدين می درخشد، اين است که مجاهدين، تمامی شانسها و امکانهای تغيير و تحول و اميدهای اصلاح يا عقب نشاندن خمينی و رژيمش را درطول دوسال ونيم مبارزه سياسی شان تجربه کرده اند. درخلال اين تجربه که بهای گزافی از رنج و خون مجاهدخلق را به خود اختصاص داده، ازسويی تمامی پتانسيلهای مفروض تغيير و تحول درونی رژيم به آزمايش عملی گذاشته شده و ازسوی ديگر مجاهدين به شناختی خلل ناپذير و عميق نسبت به ماهيت، ساختار و ظرفيتهای متصور اين رژيم ضدتاريخی رسيده اند؛ شناختی که مبنا و منشأ تحليلها و موضع گيريهای محکم و استوار و به غايت اصولی آنان را تشکيل می دهد. و اين سرمايه يی است که هيچ کس جز مجاهدين دراختيار نداشته و ندارد. به همين جهت، برخی از ناظران و محققان بيطرف سياسی (درخارج مجاهدين) که از روزهای انقلاب ضدسلطنتی، شاهد رويارويی مجاهدين و رژيم خمينی بوده اند، از دوران مبارزه سياسی مجاهدين با خمينی، به عنوان شاهکار بی نظير سياسی نام برده و عمليات سياسی بسيار هوشيارانه و درعين حال انقلابی مجاهدين را بسا و بسا فراتر و پيچيده تر از عمليات نظامی بسيار چشمگير آنها عليه رژيم ارزيابی کرده اند. واقعيت اين است که 5/2سال مبارزه سياسی افشاگرانه مجاهدين و سرفصل پايانی آن يعنی 30خرداد، سرمايه نفيس و زيربنای تعيين کننده يی بود که بنای مقاومت استوار و ماندگار و خطوط به غايت اصولی و بی اعوجاج مجاهدين از آن بهره برده است.
در زير، کرونولوژی کوتاهی را البته تنها با اکتفا به عناوين و سرخطهای اصلی، مرور می کنيم که مسير رويدادها و موضع گيريهايی دوران 5/2ساله تا سرفصل 30خرداد را نشان می دهد. ترديد نيست که درآئينه موضع گيريهای مجاهدين، واقعيت خطوط سازمان را هرچه روشنتر و شفافتر خواهيم يافت.
نگاهی به موضع گيريهای مجاهدين طی 5/2سال پس از انقلاب ضدسلطنتي
23بهمن 57- اعلام موجوديت دفاتر جنبش ملی مجاهدين در سراسر کشور
مجاهدين در راستای گسترش پايگاه اجتماعی خود در فردای انقلاب ضدسلطنتی، «جنبش ملی مجاهدين» را به منزله ی «ارگان سياسی» خود تأسيس کردند. شهيد موسی خيابانی درباره خط و روش سياسی مجاهدين بعداز سرنگونی شاه گفته بود: «با توجه به مجموعه شناختهايی که ما از جنبش ملی مجاهدين (ستاد علوی، تهران) ماهيت و بافت رژيم داشتيم و براساس ماهيت و هويت ويژه خودمان و موقعيت سازمان در فردای انقلاب، خط ما اين بود که تا آن جا که ممکن و مقدور است ضمن يک حرکت و مبارزه مسالمت آميز، سازمان، هدفها، آرمانها و برنامه های خود را به ميان توده های مردم ببريم و پايگاه اجتماعيمان را در بين توده های مردم گسترش بدهيم، آگاهی سياسی مردم را ارتقا داده و با گسترش و تحکيم موقعيت سازمان، اساسی ترين کمبودی که انقلاب داشت، يعنی فقدان يک سازمان انقلابی سراسری توده يی را برطرف نماييم»
4اسفند 57- سخنرانی مسعودرجوی در دانشگاه تهران
- هيچ گونه تضييق نظامی و سياسی برای انقلابيون اصيل و جان برکف که از قديم می جنگيده اند نبايد به وجود آيد.
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمايندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نيروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سياسی و اداری به خصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گيرد.
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمايندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نيروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سياسی و اداری به خصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گيرد.
14اسفند 57- سخنرانی مسعودرجوی در احمدآباد برسر مزار مصدق
هدف ما از مبارزه، درنهايت، استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بيشتر در همه زمينه های اقتصادی، اجتماعی، سياسی و عقيدتی است. مبارزه، فی نفسه هدف نيست. بلکه تکاپويی است برای راندن اختلافها و تضادها به سمت وحدت.
21اسفند57- اطلاعيه مجاهدين درمورد مسأله حجاب
هر موضع گيری خصمانه و تحميل هر شکلی از حجاب بر زنان اين ميهن، نامعقول و نامقبول است. انقلاب ما هيچ گونه ترديد و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سياسی و اجتماعی زنان نمی پذيرد.
26اسفند 57- نظر مجاهدين درباره مجازاتهای مجرمان عادي
صدور و اجرای احکام مجازاتی از قبيل اعدام و شلاق زدن و تحت عنوان جاری کردن حدود اسلام، روح قوانين جزايی اسلام را که جز از موضع رأفت و رحم و توبه عوامل و انگيزه های جرم، به مجازات نمی نگرد خدشه دار ساخته و آن را قسی القلب و قشری جلوه می دهد.
27اسفند 57- اطلاعيه مجاهدين در دفاع از حقوق کردها
27اسفند 57- اطلاعيه مجاهدين در دفاع از حقوق کردها
مجاهدين در اطلاعيه يی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هم ميهنان کرد و رفع ستم مضاعف از آنها تأکيد کردند و خواستار يک چاره جويی مردمی و انقلابی مناسب برای حل مسالمت آميز آن شدند. مجاهدين همچنين نسبت به رخدادهايی نظير درگيريهای کردستان و گنبد هشدار دادند.
27اسفند 57- نظر مجاهدين درباره رفراندم جمهوری اسلامي
27اسفند 57- نظر مجاهدين درباره رفراندم جمهوری اسلامي
درمورد سؤال راجع به جمهوری اسلامی آيا می خواهيم ديگران را وادار کنيم که از ترس سلطنت، با اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رأی بدهند ؟ هيچ گونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمايل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی به نحوی از انحاء، ممانعت شده باشد، معتبر و اصيل نيست.
27اسفند 57- بيانيه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامي
اعمال حق کامل حاکميت ملی بر جميع منابع ملی به ويژه نفت
احتراز از سرمايه گذاريهای کلان در صنايع فوق العاده پيچيده و پرهزينه [هسته يی] به نفع رشد صنايع متوسط داخلی
بنيان گذاری ارتش مردمی
تضمين کامل آزادی مطبوعات و احزاب و اجتماعات سياسی با هر عقيده و مرام
تأمين کامل حقوق سياسی و اجتماعی زنان
رفع ستم مضاعف از تمام شاخه ها و تنوعات قومی و ملی در همه استانهای کشور
17خرداد 57- بيانيه مجاهدين درباره ضرورت تشکيل مجلس مؤسسان، برای تدوين قانون اساسی
يک مؤسسان واقعی با دعوت از نمايندگان گروههای مختلف اجتماعی و سياسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکان پذير است که اگر تشکيل چنين مجلسی به دليل گسترش گروهها و اصناف، سخت يا غيرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را می توان از طريق شوراهای مردمی، جامه عمل پوشاند و درصور تی که از اين طريق هم برپاکردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی می ماند، انتخابات عمومی سراسری است.
31تير 58- بيانيه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
برای اين که در ميان انبوه آنچه به نام اسلام و قرآن عرضه می شود؛ تا حق را از باطل و انقلاب را از ضدانقلاب مشخص کنيم؛ تا توده های مردم و قشرهای جوان و بالنده با حقيقت اسلام هرچه بيشتر آشنا شوند. به خاطر اعتقاد به اصالت آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ايجاب می کند که برای احراز آن هر فرصتی را مغتنم بشماريم.
10مرداد 58- کنفرانس مطبوعاتی مجاهدين در تهران
مسعودرجوی و موسی خيابانی در يک کنفرانس مطبوعاتی، شرکت مجاهدين در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی و مواضع مجاهدين را در اين باره اعلام کردند. روزنامه کيهان به نقل از مسعودرجوی نوشت، ما پيش نويس قانون اساسی را نقد می کنيم. ما خواستار آزادی کامل احزاب، مطبوعات و اجتماعات و محافظت از آنها در مقابل چماقداران هستيم. اگر بخواهيم به اسلام عمل کنيم، شکل حکومت و دولت در اسلام، شورايی است. برابری کامل زن و مرد در تمام زمينه های سياسی و اجتماعی بايد تصريح شود. و (سايرحقوق و خواسته های اساسی يک به يک ذکر شده است).
23مهر 58- موضع گيری مجاهدين درباره مسائل کردستان
23مهر 58- موضع گيری مجاهدين درباره مسائل کردستان
مسأله کردستان هيچ راه حل قهرآميز ندارد. راه حل انقلابی و مردمی آن اساساً در به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت و اداره امور داخلی آنها در چارچوب خدشه ناپذير تماميت ارضی ايران خلاصه می شود.
30مهر 58- موضع مجاهدين دربرابر ولايت فقيه
نشريه مجاهد شماره 7 در سرمقاله اش با عنوان «روحانيت شيعه بر سر دوراهی تاريخی» نوشت: «اگر روحانيت، امروز به مسئوليت تاريخی خود عمل نکند از صحنه تاريخ محو می شود...
در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولا: قشر خاصی به نام کاهن يا موبد يا احبار و رهبان وجود ندارد.
ثانيا: فقيه به معنای واقعی و قرآنی، زمين تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است و عموما ازروی لباسش شناخته می شود تفاوت دارد.
ثالثا: در اسلام واقعی، بين ولايت و حکومت، و به عبارت ديگر بين رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورايی است) تفاوت وجود دارد. بايد ديد از آنچه در عمل از اين اصل (ولايت فقيه) بيرون می آيد استبداد تراوش می کند يا آزادی؟ موافقين ولايت فقيه از حرفشان چيزی بيشتر از حاکميت سياسی روحانيان بيرون نخواهد آمد»...
در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولا: قشر خاصی به نام کاهن يا موبد يا احبار و رهبان وجود ندارد.
ثانيا: فقيه به معنای واقعی و قرآنی، زمين تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است و عموما ازروی لباسش شناخته می شود تفاوت دارد.
ثالثا: در اسلام واقعی، بين ولايت و حکومت، و به عبارت ديگر بين رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورايی است) تفاوت وجود دارد. بايد ديد از آنچه در عمل از اين اصل (ولايت فقيه) بيرون می آيد استبداد تراوش می کند يا آزادی؟ موافقين ولايت فقيه از حرفشان چيزی بيشتر از حاکميت سياسی روحانيان بيرون نخواهد آمد»...
23آبان 58- هشدار به مجلس خبرگان قانون اساسي
مجاهدين در يک تلگرام فوری به مجلس خبرگان اعلام کردند، درصور تی که موارد زير به عنوان حداقلهای انتظارات مردمی و انقلابی از انقلاب ضدسلطنتی در قانون اساسی مراعات نشود، به چنان قانونی رأی نخواهند داد.
تصريح بر حاکميت مردم از طريق يک مجلس واحد و قانون واحد
تصريح بر حاکميت مردم از طريق يک مجلس واحد و قانون واحد
اداره و تصدی تمام امور کشور از طريق شوراهای واقعی
اعاده حقوق مليتها و اقوام، مبنی بر تعيين سرنوشت و اداره تمام امور داخلی شان در چارچوب تماميت ارضی کشور
تضمين آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قيام مسلحانه
محدود نمودن حقوق مالکيت و تصرف به چارچوب قرانی «کار»
منوط نمودن بهره وری از زمين و محصول به کسی که روی آن کار کرده است
اول آذر 58- مجاهدين و قانون اساسی رژيم
مجاهدين اعلام کردند به خاطر فقدان حداقل خواستهای سياسی و آرمانی مجاهدين در قانون اساسی مصوب خبرگان، در رفراندم قانون اساسی شرکت نمی کنند.
15 دي58 -شرکت مجاهدين در انتخابات رياست جمهوري
با اعلام نامزدی مسعودرجوی در انتخابات رياست جمهوری، در فاصله بسيار کوتاهی، احزاب، سازمانها و گروهها و شخصيتهای مترقی، اقليتهای قومی و مذهبی، حمايت خود را از کانديداتوری و برنامه اعلام شده او ابراز کردند، گذشته از احزاب و سازمانهای مختلف سياسی اعم از سراسری و منطقه يی و اقليتهای مذهبی، دهها انجمن و کانون معلمان، بيش از 80انجمن و کانون دانشجويی، بيش از 150کانون و تشکل کارگری، صدها انجمن دانش آموزی، صدها شورا و انجمن محلی، 500تن از اعضای هيأت علمی دانشگاههای ايران، صدها تن از اساتيد دانشگاهها و مدارس عالی کشور، از کانديداتوری و برنامه اعلام شده مسعودرجوی حمايت کردند.
20 دی 58- آزادی، فلسفه انقلاب - سخنرانی مسعودرجوی، دانشگاه تهران
مسعودرجوی در سخنرانی انتخاباتيش در دانشگاه تهران گفت: «مسأله ما بردن و برنده شدن در انتخابات نيست. بلکه تجمع امروز ما اساساً يادآوری و تذکار فلسفه انقلاب، يعنی آزادی است. و کيست که نداند فلسفه هر انقلاب راستين در هرکجای جهان و به ويژه انقلابی که تحت رايت اسلام برانگيخته می شود در يک کلام باز هم آزادی است. همان کلمه يی که تمام رسولان و مصلحين، تمام انقلابيون بزرگ و شهيدان و همه اسيران با آن شروع کردند و با آن، به پايان رساندند.
29 دی 58- برنده و بازنده در بوته آزمايش
خمينی در مقابل استقبال وسيع از کانديداتوری مسعودرجوی مجبور شد تمام تعارفها را کنار بزند. به رغم آن که قول داده بود اصلاً در اين انتخابات دخالتی نکند و به انتخاب مردم احترام بگذارد، شخصاً دخالت کرد و فتوای حذف مسعودرجوی از کانديداتوری را صادر نمود. مجاهدين با افشای اقدامهای نزديکان خمينی و مسيری که برای اين کانديداتوری طی کرده بودند، از شرکت در انتخابات، اعلام انصراف کردند. مسعودرجوی در پيامی خطاب به مردم گفت: از فردفرد شما تمنّای حداکثر بردباری و خويشتن داری دارم.
10بهمن 58- آينده انقلاب
مسعودرجوی، در روز 10بهمن۱۳۵۸، در دانشگاه تهران تحت عنوان «آينده انقلاب» سخنرانی کرد. خمينی و ديگر سران رژيم ازجمله رفسنجانی در مباحث خصوصی خود گفته بودند هرچه مجاهدين را آزار و اذيت کنيم پاسخی جز مسالمت نخواهند داد. مسعودرجوی، آخوندها را از ادامه حملاتشان عليه آزاديهای مردم برحذر داشت و با تکيه بر صبر و بردباری مجاهدين در مقابل حملات چماقداران و انضباط تشکيلاتی صفوف مجاهدين خاطرنشان کرد: «وای به روزی که تصميم بگيريم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب بدهيم».
دوم اسفند 58 - شرکت در انتخابات مجلس شورای ملي
درحالی که يک سال از انقلاب ضدسلطنتی می گذشت، مجاهدين باز هم به منظور استفاده از آخرين قطرات آزادی، با تمام قوا در انتخابات شرکت کردند. در آن شرايط، انتخابات مجلس شورای ملی پس از انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات رياست جمهوری، آخرين تجربه برای ادامه يک زندگی مسالمت آميز سياسی محسوب می شد.
نيمه اسفند 58- افشای رژيم ارتجاعی در سراسر ايران
درجريان مبارزات انتخاباتی مجلس، مجاهدين در شهرهای تبريز و رشت، ميتينگهای بزرگی برپا کردند که در هر يک از آنها صدهاهزارنفر از مردم شرکت داشتند. اين ميتينگها ابعاد حمايت مردمی مجاهدين را آشکار کرد. خمينی و سران رژيم از پيش در هراس از راه يافتن مجاهدين به مجلس، انتخابات را دومرحله يی کردند.
5فروردين 59 - افشای تلاش رژيم برای قهر
مجاهدين به منظور جلوگيری از ايجاد تشنجها و درگيريهای بيشتر در فاصله بين مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمه چينيهايی را که درجريان انتخابات برای به قهرکشاندن فضای سياسی صورت می گرفت، افشا کردند.
6فروردين 59- غيرمسلح شدن مراکز سياسی مجاهدين
مجاهدين بار ديگر به بالاترين مسئولان اجرايی کشور هشدار دادند که دستهای مشخصی بر سر آنند که «با فتنه جويی و ايجاد درگيری و آشوب و هرج ومرج و رواج دادن واکنشهای خشونت بار، افق سياسی مسالمت آميز کشور را تيره و تار کنند؛ و با همه گير نمودن فضای خشونت به مقاصد خود دست يابند»، مجاهدين، تمام مراکز خود را غيرمسلح اعلام کردند.
18فروردين 59- پيشگام جلوگيری از جنگ خارجي
مجاهدين درباره افرايش تنشهای سياسی بين رژيمهای ايران و عراق بر سر ادعاهای ارضی بين دو دولت اعلام کردند که ملاک حسن نيت و انقلابی بودن و مردمی بودن هر رژيمی در آن است که به جای زنده کردن زخمهای استعماری و دعاوی کاذب مالکانه به بنای چنان نظام سياسی و اجتماعی عادلانه و دموکراتيکی بپردازد که برای همه خلقهای درزنجير، سرمشق انصاف و برادری باشد.
19فروردين 59- افشای ترفند بحث آزاد
19فروردين 59- افشای ترفند بحث آزاد
درحالی که باندهای ارتجاعی دست آموز بهشتی، تبليغ بحث آزاد می کردند و مجاهدين را به مناظره درباره مسائل ايدئولوژيک فرا می خواندند، مجاهدين در اطلاعيه يی افشا کردند که آخوندها با شعار بحث آزاد، منظوری جز «پنهان کردن چماق و پيچاندن آن در زرورق بحث آزاد» ندارند.
28فروردين59- هجوم خمينی به دانشگاهها
کلاسهای هفتگی مسعودرجوی در دانشگاه صنعتی شريف تهران به ميعادگاه 10هزارنفر از جوانان و دانشجويان مبارز ايران تبديل شده بود و خمينی که توان تحمل چنين استقبالی از مجاهدين را در دانشگاهها نداشت کمر به تعطيل دانشگاهها بست. مجاهدين با افشای اسنادی، توطئه چينيهای خمينی و بهشتی و ديگر سران رژيم، برای ايجاد اغتشاش، آشوب و به تعطيل کشاندن دانشگاهها را افشا کردند.
4ارديبهشت 59- دعوت به آرامش
4ارديبهشت 59- دعوت به آرامش
درحالی که طی اولين ماه سال، در اثر 80 حمله وحشيانه عوامل خمينی به محلهای تجمع مجاهدين و مراکزشان، چندتن به شهادت رسيده و بيش از 100تن زخمی شده و صدها تن ديگر در زندانها به سر می بردند، مجاهدين در اطلاعيه يی خطاب به تمام نيروهای سياسی، به ويژه هوادارانشان، به حفظ آرامش فراخواندند و هر گونه اقدام هرج ومرج طلبانه را محکوم نمودند.
11ارديبهشت 59- افشای تروريسم دولتي
11ارديبهشت 59- افشای تروريسم دولتي
خمينی و همدستانش که در تلاش برای به انفجارکشاندن فضای سياسی و امکان فعاليتهای دموکراتيک در مقابل مجاهدين و بردباری آنها هر روز، شکست تازه يی متحمل می شدند، تلاش کردند با اقدام به ترور رهبری مجاهدين، راه خود را برای تحکيم سلطه ارتجاعيشان هموار کنند. آنها بدين منظور، مراسم مجاهدين در روز 11ارديبهشت به مناسبت روزجهانی کارگر را که در ترمينال خزانه تهران برگزار می شد انتخاب کردند تا توطئه شوم خود را توسط صدها لومپن و چاقوکش اجيرشده توسط حزب جمهوری اسلامی که آشکارا توسط پاسداران کميته و سپاه حمايت می شدند، به اجرا درآورند. اما هشياری واحدهای حفاظتی مجاهدين، تو طئه ترور مسعود را ناکام گذاشت.
22خرداد 59- چه بايد کرد؟ (ميتينگ بزرگ امجديه)
صدهاهزارنفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجديه تجمع کرده بودند، درحالی که پاسداران رژيم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشک آور، درصدد برهم زدن اين مراسم بودند، با پايداری و مقاومت شگفت انگيزی تلاشهای چماقداران را به شکست کشاندند و سخنرانی مسعودرجوی برگزار شد.
مسعودرجوی در اين سخنرانی تاريخی که يک اتمام حجت سياسی با خمينی و همدستانش محسوب می شد، نقش هدايت کننده خمينی و ساير سران رژيم را در حمله به آزاديهای مردم با مکانيسم چماقداری افشا کرد و درمورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمت آميز سياسی هشدار داد.
22خرداد 59- چه بايد کرد؟ (ميتينگ بزرگ امجديه)
صدهاهزارنفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجديه تجمع کرده بودند، درحالی که پاسداران رژيم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشک آور، درصدد برهم زدن اين مراسم بودند، با پايداری و مقاومت شگفت انگيزی تلاشهای چماقداران را به شکست کشاندند و سخنرانی مسعودرجوی برگزار شد.
مسعودرجوی در اين سخنرانی تاريخی که يک اتمام حجت سياسی با خمينی و همدستانش محسوب می شد، نقش هدايت کننده خمينی و ساير سران رژيم را در حمله به آزاديهای مردم با مکانيسم چماقداری افشا کرد و درمورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمت آميز سياسی هشدار داد.
31خرداد59- افشای نقش سران رژيم در چماقداري
پس از ميتينگ امجديه، محکوميت چماقداری به مسأله سياسی و اجتماعی روز کشور تبديل شد و تلويزيون رژيم به ناگزير برنامه هايی را به بحث درباره علل و عوامل اين پديده اختصاص داد. مجاهدين، اسنادی از جمله به صورت نوارهای سخنان حسن آيت، يکی از سردمداران حزب «جمهوری اسلامی» را افشا کردند که توطئه اين حزب برای تعطيل دانشگاهها و درواقع نقشه خود خمينی برای حذف جناح مغلوب درون حاکميت را بر ملا می کرد.
4تيرماه - آشکارشدن نقش شخص خميني
در اين روز يعنی کمتر از دو هفته پس از ميتينگ بزرگ امجديه و کمتر از يک هفته پس از افشای نقش سران رژيم در چماقداريها و سرکوبگريها، خمينی خود به صحنه آمد و آشکار کرد که در پشت تمام آزادی کشيهای پس از انقلاب، خود او قرار دارد. اکنون ديگر هيولای ارتجاع يا بايد شکست را می پذيرفت و در مقابل حقوق مردم عقب نشينی می کرد يا از پس پرده بيرون می آمد و چهره واقعيش را به نمايش می گذاشت. خمينی اين يکی را انتخاب کرد. او در يک سخنرانی که تماما عليه مجاهدين بود با دستپاچگی و دروغپردازيهای وقيحانه يی، مجاهدين را دشمن اصلی و منافق بدتراز کافر اعلام کرد و تلويحاً حکم مباح بودن جان و مال و نواميس آنان را صادر نمود وجبهه جديدی برای سرکوبی و کشتار خونين گشود.
اما مجاهدين که تا اين تاريخ با هوشياری تمام، راه شقه کردن حاکميت ارتجاع و استفاده از تضادهای درون رژيم را به خوبی پيموده بودند در اين نقطه نيز برای ناکام گذاشتن خمينی، ستادها و مراکز علنی خود را که هرلحظه می توانست مورد هجوم عوامل چماقدار خمينی قرار گيرد تعطيل اعلام کردند و برای افشای سخنان خمينی و عملکردهای او به ميان مردم رفتند.
17شهريور 59- شکاف در اردوی ارتجاع
اما مجاهدين که تا اين تاريخ با هوشياری تمام، راه شقه کردن حاکميت ارتجاع و استفاده از تضادهای درون رژيم را به خوبی پيموده بودند در اين نقطه نيز برای ناکام گذاشتن خمينی، ستادها و مراکز علنی خود را که هرلحظه می توانست مورد هجوم عوامل چماقدار خمينی قرار گيرد تعطيل اعلام کردند و برای افشای سخنان خمينی و عملکردهای او به ميان مردم رفتند.
17شهريور 59- شکاف در اردوی ارتجاع
موضع گيريهای هشيارانه مجاهدين ازآغاز انقلاب و افشاگريهايشان درباره عملکرد ارتجاع، به شکاف در درون ارتجاع حاکم بالغ شد و تشديد تضادهای درونی رژيم درجريان مراسم يادبود شهيدان 17شهريور در ميدان ژاله به اوج خود رسيد و سران حزب جمهوری اسلامی (بهشتی، رفسنجانی و باهنر) به تلويزيون آمدند و آشکارا تشديد تضادهای درونی رژيم و سخنان رئيس جمهور وقت رژيم عليه باند حاکم را ناشی از عملکرد و سياست مجاهدين و تأثير آنها در درون رژيم دانستند.
31شهريور 59- جنگ با عراق، موهبتی برای خميني
31شهريور 59- جنگ با عراق، موهبتی برای خميني
در فاصله بهار تا پايان تابستان 59، مجاهدين بارها درباره تشديد تضادها و اختلافها و بروز درگيريهای مرزی با عراق هشدار دادند و خواستار راه حلهای مسالمت آميز برای اين مسأله شدند. اين درحالی بود که آتش افروزی پيش از آن شروع شده بود. روزنامه «جمهوری اسلامی» در 18شهريور59 (12روز قبل از شروع جنگ) نوشت: «به فرمان فرمانده کل قوا نيروهای انقلاب، آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتيبانی مسلمين اعلام کردند».
7آبان 59- کلمه ممنوعه «مجاهد»
در هفتم و يازدهم آبان۱۳۵۹، دادستانی خمينی، در ضديت با مجاهدين و با سوء استفاده از شرايط جنگی، انتشار نشريات و اعلاميه های مجاهدين و هوادارانشان را به کلی ممنوع اعلام کرد.
25آبان 59- حکم دستگيری رهبران مجاهدين
همدستان خمينی پس از يک محاکمه فرمايشی با سوء استفاده از شرايط جنگی کشور، محمدرضا سعادتی را به زندان محکوم کرده و همزمان، حکم احضار و دستگيری مسعودرجوی و موسی خيابانی را صادر نمودند. مجاهدين اما بی اعتنا به اين حکمها، انتشار نشريه مجاهد را از هفته اول آذر59 از سرگرفتند.
5آذر 59- دادخواهی از مردم ايران
نشريه مجاهد به انتشار يک سلسله گزارش مستند، از عملکرد و ماهيت رژيم خمينی پرداخت و افشای شکنجه های رايج در مراکز و زندانهای رژيم را آغاز نمود.
بهمن ماه 59 - مرزبندی جنبش و ضدجنبش
نشريه مجاهد به مناسبت دومين سالگرد انقلاب، مصاحبه هايی درباره سياستها و نيروهای سياسی، با مسعودرجوی انجام داد که درواقع، مهمترين دستاورد تئوريک سياسی جنبش ضدارتجاعی در دوران دو سال و نيمه مبارزه سياسی است. مسعود در فرازهايی از اين مصاحبه به تشريح مبانی تحليلی و استراتژيک مجاهدين دربرابر حاکميت ارتجاع خمينی پرداخت و از جمله گفته بود: معيار مشروعيت و ترقی خواهی رژيم در رابطه اش با انقلابيون و از جمله مجاهدين خلاصه می شود. اين يک مسأله سياسی و مربوط به مسأله اساسی انقلاب، يعنی کيفيت و رابطه قدرت حاکمه سياسی با ساير نيروها و طبقات خلق است.
14اسفند59- شقه در رأس رژيم
14اسفند59- شقه در رأس رژيم
مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران با نقش فعالی که هواداران مجاهدين در افشای چماقداران ايفا کردند، ضربه سياسی سنگينی به خمينی و همدستانش وارد نمود. اين مراسم در روند تشديد تضادهای درونی رژيم، يک نقطه عطف بود. بنی صدر که در آن هنگام، رئيس جمهور رژيم بود، به افشای چماقداران پرداخت. تضادهای درون رژيم به شدت اوج گرفت.
7ارديبهشت۱۳۶۰- تظاهرات عظيم مادران عليه سرکوبی مجاهدين
در اين روز به نشانه ی اعتراض به حملاتی که ازآغاز سال، شدت گرفته بود و به ويژه زنان و دختران هوادار مجاهدين را هدف حملاتش قرار داده بود، انجمنهای مادران و زنان هوادار مجاهدين بدون اعلام علنی دست به راهپيمايی زدند. شرکت 200هزارنفر از مردم تهران در اين تظاهرات، آن هم بدون اطلاع قبلی، رژيم خمينی و پاسداران ارتجاع را غافلگير و وحشت زده کرد. اين تظاهرات هم، دو شهيد و صدها مجروح و اسير برجای گذاشت.
12ارديبهشت۱۳۶۰- نامه سرگشاده مجاهدين به خمينی و التزام به قانون اساسي
12ارديبهشت۱۳۶۰- نامه سرگشاده مجاهدين به خمينی و التزام به قانون اساسي
مجاهدين در نامه سرگشاده يی به خمينی، اعلام کردند که «اگرچه به قانون اساسی رأی نداده ايم. اما به شرط اين که همين قانون نيز عملاًً اجرا شود، بدان ملتزم هستيم». مجاهدين تأکيد کردند که: «تا وقتی راههای مسالمت آميز ابراز عقيده و فعاليت انقلابی، مطلقاً مسدود نشده باشد و به اصطلاح، حجت تمام نشده است، از عکس العملهای خشونت بار و قهرآميز» پرهيز می کنند.
همچنين پيشنهاد کردند که «برای بيان مواضع و تشريح اوضاع و عرض شکايات و اثبات حرفهايشان «بدون هيچ گونه تظاهر و درنهايت آرامش» به همراه کليه همدردانشان در تهران به نزد خمينی بروند.
20ارديبهشت۱۳۶۰ - خمينی، مجاهدين را به جنگ يا تسليم فرا می خوا ند
همچنين پيشنهاد کردند که «برای بيان مواضع و تشريح اوضاع و عرض شکايات و اثبات حرفهايشان «بدون هيچ گونه تظاهر و درنهايت آرامش» به همراه کليه همدردانشان در تهران به نزد خمينی بروند.
20ارديبهشت۱۳۶۰ - خمينی، مجاهدين را به جنگ يا تسليم فرا می خوا ند
خمينی ضمن سخيف گوئيهايی عليه مردم و نيروهای انقلابی به خاطر مصادره سلاحهای ارتش شاه درروزهای انقلاب، مجاهدين را آشکارا به «جنگ يا تسليم» فرا خواند و حزب توده را مثال زد که «اگر چه انحرافی است اما هم آزاد است و هم نشريه دارد».
25ارديبهشت۱۳۶۰ - آخرين نامه اتمام حجت مجاهدين به رژيم خميني
25ارديبهشت۱۳۶۰ - آخرين نامه اتمام حجت مجاهدين به رژيم خميني
مجاهدين در پاسخ به موضع گيری خمينی و اتهامهای او، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنی صدر رئيس جمهور وقت رژيم منتشرکردند و شرايط آمادگی خود را برای خلع سلاح تعيين کردند. «سلاح برای يک انقلابی اگر چه مهم است، ولی ”همه چيز“ نيست. سرچشمه تاريخی پيروزی اساساً در عشق به بهروزی خلقهای تحت ستم و در فداکردن هرچه بيشتر خود درمسير خدا و خلق نهفته است».
مجاهدين تأکيد کردند که مشروط بر اين که وی به عنوان «عاليترين مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را به طور عملی تضمين نمايد، حاضرند سلاحهای خود را تسليم کنند.
مجاهدين تأکيد کردند که مشروط بر اين که وی به عنوان «عاليترين مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را به طور عملی تضمين نمايد، حاضرند سلاحهای خود را تسليم کنند.
خرداد ۱۳۶۰- شمارش معکوس!
حلقه محاصره رژيم و شخص خمينی به دور نيروهای مردمی هر روز تنگتر می شد. اما مجاهدين، هم بر سر اصولشان کوتاه نمی آمدند و هم بر سر خط سياسی برای اتمام حجت تاريخی و سياسی و اجتماعی با رژيم تا به آخر وفادار بودند و از پا نمی نشستند.
مسعودرجوی رهبر مقاومت دراين باره می گويد:
«تا آن جا که به ما مربوط بود بعداز انقلاب ضدسلطنتی مردم ايران، هرگز خواهان قهر، درگيری و مقابله خونين و مسلحانه نبوديم و از آن استقبال نمی کرديم. اما وقتی که خمينی، روزنامه ها را بست، احزاب را تعطيل کرد و سرکوب را در گسترده ترين نوعش، تحت عنوان حزب اللهی يا نهادهای به اصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمام حجت می کرديم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامه ها دهان دوخته، چماق تکفير و انواع و اقسام چماقها نيز تحت نام مذهب، بر سر مردممان می باريد. دو سال و چندماه بعداز حاکميت ارتجاع، يعنی در 30خرداد۱۳۶۰ درحالی که همه راههای مسالمت را درنورديده بوديم، اين خمينی بود که ما را در معرض يک انتخاب بزرگ و تاريخی قرار داد. اين جا بود که ما بايد انتخاب می کرديم. يا ننگ تسليم را می پذيرفتيم و يا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کرديم».
حلقه محاصره رژيم و شخص خمينی به دور نيروهای مردمی هر روز تنگتر می شد. اما مجاهدين، هم بر سر اصولشان کوتاه نمی آمدند و هم بر سر خط سياسی برای اتمام حجت تاريخی و سياسی و اجتماعی با رژيم تا به آخر وفادار بودند و از پا نمی نشستند.
مسعودرجوی رهبر مقاومت دراين باره می گويد:
«تا آن جا که به ما مربوط بود بعداز انقلاب ضدسلطنتی مردم ايران، هرگز خواهان قهر، درگيری و مقابله خونين و مسلحانه نبوديم و از آن استقبال نمی کرديم. اما وقتی که خمينی، روزنامه ها را بست، احزاب را تعطيل کرد و سرکوب را در گسترده ترين نوعش، تحت عنوان حزب اللهی يا نهادهای به اصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمام حجت می کرديم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامه ها دهان دوخته، چماق تکفير و انواع و اقسام چماقها نيز تحت نام مذهب، بر سر مردممان می باريد. دو سال و چندماه بعداز حاکميت ارتجاع، يعنی در 30خرداد۱۳۶۰ درحالی که همه راههای مسالمت را درنورديده بوديم، اين خمينی بود که ما را در معرض يک انتخاب بزرگ و تاريخی قرار داد. اين جا بود که ما بايد انتخاب می کرديم. يا ننگ تسليم را می پذيرفتيم و يا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کرديم».
غير ممکن، ممکن می شود!
از صبح 30خرداد درحالی که تمامی پيکر مجاهدين و ميليشيا در تهران، مشتاقانه سر از پا نمی شناخت و در هر پارک يا کوچه و خيابان و خانه يی گروه گروه آماده می شد، مرکز فرماندهی با نگرانی در اطراف سيستم ارتباطی گرد آمده بود تا هيچ چيز خارج از کنترل، خودبه خودی رها نشود.
آری، فرماندهان و مسئولان مجاهدين در اين روز واقعاًً يک شاهکار تاکتيکی و نظامی آفريدند. تظاهرکنندگان به 500هزارتن بالغ می شدند، غيرممکن، ممکن شده بود.
به اين ترتيب بعدازظهر روز 30خرداد، تظاهرات مسالمت آميز نيم ميليونی مردم تهران به دعوت و پيشتازی و راهگشايی مجاهدين محقق می شود.
آن روز که راديوی ارتجاع، پرده را ازروی همه چماقداريها و تاخت وتازها کنار می زند و به صراحت خطاب به پاسداران می گويد و کرارا تکرار می کند که به اذن امام به روی مردم رگبار باز کنيد. پاسداران، تظاهرات مسالمت آميز را به خون می کشند.
بعدازظهر30خرداد ۱۳۶۰، خمينی به طور تاريخی در مقابل مسعودرجوی شکست می خورد و تمام می شود. ازاين پس، مبارزه قهرآميز انقلابی مجاهدين و همه موضع گيريهای آنها در منتهای مشروعيت و در منتهای مقبوليت مردمی شکل می گيرد و پيش می رود. کارنامه درخشان دو و نيم ساله مبارزه سياسی مجاهدين، اين حقيقت تابناک را مجسم می کند.
در صدر همه حماسه هايی که مجاهدين در ميدان نبرد نظامی می آفرينند، بايستی به شاهکار و هنر تاريخی مسعودرجوی در اين مبارزه سياسی، آفرين گفت. چرا که در پيکار با دجال پيری که مشروعيت يک انقلاب عظيم با آن استقبال توده يی را حمل می کرد و علاوه بر آن بر دجاليت مذهبی و موقعيت مرجع تقليد تکيه زده بود و اين همه مکار و هشيار بود، سرانجام پيروز شد و اين خمينی بود که با سر به زمين خورد.
آری، فرماندهان و مسئولان مجاهدين در اين روز واقعاًً يک شاهکار تاکتيکی و نظامی آفريدند. تظاهرکنندگان به 500هزارتن بالغ می شدند، غيرممکن، ممکن شده بود.
به اين ترتيب بعدازظهر روز 30خرداد، تظاهرات مسالمت آميز نيم ميليونی مردم تهران به دعوت و پيشتازی و راهگشايی مجاهدين محقق می شود.
آن روز که راديوی ارتجاع، پرده را ازروی همه چماقداريها و تاخت وتازها کنار می زند و به صراحت خطاب به پاسداران می گويد و کرارا تکرار می کند که به اذن امام به روی مردم رگبار باز کنيد. پاسداران، تظاهرات مسالمت آميز را به خون می کشند.
بعدازظهر30خرداد ۱۳۶۰، خمينی به طور تاريخی در مقابل مسعودرجوی شکست می خورد و تمام می شود. ازاين پس، مبارزه قهرآميز انقلابی مجاهدين و همه موضع گيريهای آنها در منتهای مشروعيت و در منتهای مقبوليت مردمی شکل می گيرد و پيش می رود. کارنامه درخشان دو و نيم ساله مبارزه سياسی مجاهدين، اين حقيقت تابناک را مجسم می کند.
در صدر همه حماسه هايی که مجاهدين در ميدان نبرد نظامی می آفرينند، بايستی به شاهکار و هنر تاريخی مسعودرجوی در اين مبارزه سياسی، آفرين گفت. چرا که در پيکار با دجال پيری که مشروعيت يک انقلاب عظيم با آن استقبال توده يی را حمل می کرد و علاوه بر آن بر دجاليت مذهبی و موقعيت مرجع تقليد تکيه زده بود و اين همه مکار و هشيار بود، سرانجام پيروز شد و اين خمينی بود که با سر به زمين خورد.
آغاز اعدامهای جنون آسا
از شبانگاه 30خرداد، اعدامهای جنون آسای مجاهدين و همچنين دستگيريهای گسترده هرکس که کمترين ارتباطی با مجاهدين داشته، در سراسر کشور آغاز می شود. ماشين کشتار به دستور دژخيم خون آشام جماران در اوين به کار می افتد و خون پاکترين و آگاهترين فرزندان ميهن را بی دريغ و با شتاب و شقاوتی شگفت انگيز بر زمين می ريزد.
روز 31خرداد، روزنامه های رسمی رژيم، عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخيمان خمينی، آنها را با قساوت تمام تيرباران کرده اند به منظور احراز هويت چاپ می کنند و با وقاحت ويژه جلادان از پدرو مادرهای آنان خواسته می شود که برای شناسايی و تحويل گيری فرزندانشان به اوين مراجعه کنند. شهيد مقدس کاظم افجه ای و شاهدانی ديگر، از صحنه های اعدام در اوين نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تيرباران، جملگی با مشت گره کرده فرياد می زدند: «مرگ بر خمينی»، «زنده باد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضدشرع خميني
روز 31خرداد، روزنامه های رسمی رژيم، عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخيمان خمينی، آنها را با قساوت تمام تيرباران کرده اند به منظور احراز هويت چاپ می کنند و با وقاحت ويژه جلادان از پدرو مادرهای آنان خواسته می شود که برای شناسايی و تحويل گيری فرزندانشان به اوين مراجعه کنند. شهيد مقدس کاظم افجه ای و شاهدانی ديگر، از صحنه های اعدام در اوين نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تيرباران، جملگی با مشت گره کرده فرياد می زدند: «مرگ بر خمينی»، «زنده باد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضدشرع خميني
آخوند جنايتکار محمدی گيلانی حاکم ضد شرع منصوب شده توسط خمينی نعره می کشيد که:
«محارب بعداز دستگير شدن، توبه اش پذيرفته نمی شود. کيفر، همان کيفری است که قرآن (بخوانيد فتوای خمينی) بيان می کند. کشتن به شديدترين وجه، حلق آويزکردن به فضاحت بارترين حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بريده شود. اسلام (نام مستعار خمينی) اجازه می دهد که اينها را که در خيابان، تظاهرات مسلحانه می کنند، دستگير شوند و درکنار ديوار، همان جا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نيست به محاکم صالحه بياورند، برای اين که محارب بودند اسلام (!) اجازه نمی دهد که بدن مجروح اين گونه افراد باغی به بيمارستان برده شود بلکه بايد تمام کشته شوند».
«محارب بعداز دستگير شدن، توبه اش پذيرفته نمی شود. کيفر، همان کيفری است که قرآن (بخوانيد فتوای خمينی) بيان می کند. کشتن به شديدترين وجه، حلق آويزکردن به فضاحت بارترين حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بريده شود. اسلام (نام مستعار خمينی) اجازه می دهد که اينها را که در خيابان، تظاهرات مسلحانه می کنند، دستگير شوند و درکنار ديوار، همان جا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نيست به محاکم صالحه بياورند، برای اين که محارب بودند اسلام (!) اجازه نمی دهد که بدن مجروح اين گونه افراد باغی به بيمارستان برده شود بلکه بايد تمام کشته شوند».
آخوند جنايتکار موسوی تبريزی، دادستان کل ضدانقلابی وقت خمينی می گويد:
«اينها محاکمه شان توی خيابان است. کشتن اينها واجب است نه جايز. هرکس دربرابر اين نظام و امام عادل مسلمين (!) (منظورش خمينی است) بايستد، کشتن او واجب است. اسيرش را بايد کشت و زخميش را زخمی تر کرد که کشته شود.
«اينها محاکمه شان توی خيابان است. کشتن اينها واجب است نه جايز. هرکس دربرابر اين نظام و امام عادل مسلمين (!) (منظورش خمينی است) بايستد، کشتن او واجب است. اسيرش را بايد کشت و زخميش را زخمی تر کرد که کشته شود.
رفسنجانی جنايتکار که آن زمان رئيس مجلس ضدخلقی رژيم بود، به حکام ضد شرع چنين خط می دهد:
«برطبق فرامين الهی (!) 4 حکم بر اينها لازم الاجراست: 1ـ کشته شوند 2ـ به دار کشيده شوند 3ـ دست و پايشان قطع شود 4ـ اينها از جامعه جدا شوند. رفسنجانی تأسف می خورد که چرا قبلاً کشتار را راه نينداخته و می گويد: اگر آن روز منظورم اوايل انقلاب است، 200نفر از اينها را می گرفتيم و اعدامشان می کرديم، امروز اين قدر نمی شد».
بهای آزادي
به اين ترتيب با سرکوب خونين تظاهرات 30 خرداد و شروع عصر اعدامهای وحشيانه، خمينی ضدبشر آخرين ذرات آزادی را نابود کرد. آن چنان که از فردای 30خرداد به زبان ديگری می بايست با او سخن گفت. اين زبان مقاومت انقلابی مسلحانه است، که از فردای 30 خرداد، مشروع و ضروری گرديد. اگر وارد مبارزه قهرآميز نمی شديم، به جای موج مقاومت و سرسختی بيشتر، شاهد موج ندامت و خيانت بوديم ”. ندامت و خيانتهايی که ديگر نه جنبه فردی بلکه جنبه خطی و سيستماتيک نيز در آنها کاملاًً چشمگير می بود“.
مجاهدين، همچنان که طی دوسال ونيم فعاليت سياسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ايجاد يک زندگی مسالمت آميز تلاش کردند و به رغم دادن بيش از 70 شهيد و هزاران مجروح، باگذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شليک نکردن حتی يک گلوله، وفاداری خودشان را به آزادی به اثبات رساندند، اين بارهم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونين مواجه شدند در پذيرش مسئوليت آن با فدای همه چيزشان لحظه يی ترديد نکردند. ميدانهای رزم را يکی پس از ديگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری به خلق را با سنگين ترين قيمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی به عاليترين ثمره خود که ارتش آزاديبخش ملی ايران است بالغ گرديد.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پيشرفته و آهنين عزم که ازقضا در 30خرداد1366 به فرمان رهبر مقاومت تأسيس شد. ارتشی که رزم آورانش، رشيدترين و پاکبازترين فرزندان ايران زمينند و سوگند خورده اند تا سرنگونی رژيم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی به ايران زمين از پای ننشينند.
مجاهدين، همچنان که طی دوسال ونيم فعاليت سياسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ايجاد يک زندگی مسالمت آميز تلاش کردند و به رغم دادن بيش از 70 شهيد و هزاران مجروح، باگذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شليک نکردن حتی يک گلوله، وفاداری خودشان را به آزادی به اثبات رساندند، اين بارهم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونين مواجه شدند در پذيرش مسئوليت آن با فدای همه چيزشان لحظه يی ترديد نکردند. ميدانهای رزم را يکی پس از ديگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری به خلق را با سنگين ترين قيمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی به عاليترين ثمره خود که ارتش آزاديبخش ملی ايران است بالغ گرديد.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پيشرفته و آهنين عزم که ازقضا در 30خرداد1366 به فرمان رهبر مقاومت تأسيس شد. ارتشی که رزم آورانش، رشيدترين و پاکبازترين فرزندان ايران زمينند و سوگند خورده اند تا سرنگونی رژيم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی به ايران زمين از پای ننشينند.