از دانشگاه چه خبر؟

اقدام خائنانه رژيم آخوندی و تاراج نفت خام ايران

رژيم آخوندی برای مقابله با تحريمهای گسترده بين المللی، در يک اقدام خائنانه، نفت خام ايران را به حراج گذاشته است. روزنامه آلمانی ”فايننشال تايمز دويچلند“ نوشت: کارشناس نفتی تأييد می کنند که برخی مشتريان ويژه رژيم ايران حتی تا حدود ۹ دلار برای هر بشکه نفت خام تخفيف دريافت می کنند.

همسر شهابی: مادر، با نام رضا بر لب و یاد او از دنیا رفت

رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در ۲۲ خرداد ماه ۸۹ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین در بلاتکلیفی بسر می برد.

در چهارم خرداد ماه در شعبه ی ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی دادگاهی برای وی تشکیل دادند که در آن رضا شهابی و وکیل او تمامی اتهامات را رد کردند و خواستار اعلام حکم برائت و آزادی فوری رضا شهابی شدند اما تاکنون نه حکمی برای وی صادر گردید و نه او را آزاد کردند.


ربابه رضایی، همسر رضا شهابی با ابراز ناراحتی از این لحظات سخت می گوید: "خیلی پیگیری و تلاش کردیم که رضا بتواند زمانیکه مادرش در بستر بیماری بود بالای سر او بیاید اما نه تنها بی نتیجه بود، بلکه در روز دوم فروردین ماه هم که مادرش به رحمت خدا پیوست با حضور او در مراسم تشییع جنازه مادرش نیز مخالفت کردند و رضا در تنهایی در سلول خود برای مادرش اشک ریخت، بدون اینکه حتی بتواند بالای سر جنازه عزیزش حاضر شود."


همسر شهابی به آخرین دیدار مادر و فرزند اشاره می کند و ادامه می دهد: "سال گذشته زمانیکه رضا حالش بد بود و در بیمارستان بستری بود مادرش بالای سر رضا رفت و لحظه خیلی غم انگیزی بود. مادرش مدام فکر می کرد که رضا آزاد می شود و می تواند دوباره او را ببیند و تا آخرین لحظات عمرش چشم به در دوخته بود و مدام اسم رضا را صدا می زد و می گفت که "رضا نیامد؟ می خواهم او را برای آخرین بار ببینم...." در نهایت هم با نام رضا بر لب و یاد او چشمهایش را بست و از دنیا رفت."


وضعیت دشوار و نامعلوم رضا شهابی پس از بازداشت باعث وارد شدن شوک عصبی به مادر او شد، به گونه ای که ماهها بیمار و روز به روز وضعیت وخیم تری پیدا می کرد و تا آخرین لحظات زندگی خود جز دیدار فرزند اسیر و بیمارش خواسته ای نداشت. تنها خواسته و آرزوی مادر بیماری که با عدم توجه مسئولین بار دیگر تحقق نیافت...


خانم رضایی پیش از این نسبت به وضعیت وخیم سلامت مادر رضا شهابی و وضعیت اضطراری سلامتی خود او هشدار داده بود و مسئولیت هرگونه سهل انگاری در رسیدگی به خواسته هایش را بر عهده دستگاه قضایی دانسته بود.


گفتنی است، رضا شهابی مرگ مادر خود را در حالی از طریق تلفن آگاه شد که چند روز قبل با نوشتن نامه ای به رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، دادستان تهران و دادسرای اوین خواستار عیادت از مادر بیمارش شده بود.


رضا شهابی راننده شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و معاون مالی سندیکای این شرکت در طول ماهها بازداشت غیر قانونی و به رغم تودیع قرار وثیقه، بارها دست به اعتصاب غذا زد و در چند مورد راهی بیمارستان شد. بارها مسئولین قضایی قول آزادی وی را تا صدور حکم داده بودند، وعده هایی که هیچگاه عملی نشد.


همسر شهابی از عدم توجه مسئولین قضایی به کوچکترین مسائل انسانی گلایه می کند و می افزاید: "برای اینکه همسرم بتواند به مرخصی بیاید پیش قاضی صلواتی رفتیم و مدارک و نامه پیش دادستان بردیم و هر کاری از دستمان بر می آمد کردیم، اما به هیچوجه موافقت نکردند. حتی قبل از عید وعده داده بودند که رضا به مرخصی می آید اما باز به وعده خودشان هم عمل نکردند!"

ربابه رضایی در ادامه به وضعیت پرونده قضایی او می پردازد و بیان می کند: "بعد از ماهها بلاتکیفی دهم اسفند که برایش دادگاه تشکیل دادند هنوز هیچ رایی صادر نکرده اند و او همچنان در بلاتکیفی بسر می برد دیگر نمی دانیم برای دادخواهی به کجا باید برویم؟ وکیلش مدام پیگیری می کند او هم مثل ما دستش به هیچ جا بند نیست. این در حالی است که اصلا تمام اتهاماتی که در دادگاه غیرعلنی برای او مطرح کردند "بی اساس" و "دروغ" بود. البته مثل اتهامات واهی است که به همه زندانیان سیاسی وارد می کنند. من جز اجرای حق هم از مسئولین درخواستی ندارم و این چیز زیادی نیست. خودشان هم می دانند رضا بی گناه است و یک راننده شرکت واحد چه ارتباطی می تواند با بیگانگان داشته باشد؟! تنها جرم همسرم فقط این است که یک فعال کارگری است و هم و غم همنوعان خود را دارد. "


همسر این فعال کارگری ادامه می دهد: "مشکلات جسمانی اشان هم که روز به روز بیشتر می شود گردن درد و دست دردش شدت پیدا کرده است. از زمانی هم که خبر فوت مادرش را شنیده است از نظر روحی بشدت بهم ریخته و افسرده شده است. در ملاقات بعد از عید که دیدمش خیلی خیلی حالش بد بود و ناراحت بود که نتوانسته مادرش را قبل از فوت ببیند. وضعیت روحی خانواده هم خوب نیست الان فصل امتحانات بچه هاست و نمی توانند تمرکز کنند و به فکر پدرشان هستند. من بار دیگر از مسئولین درخواست می کنم زودتر به وضعیت او رسیدگی کنند و هم ما و هم او را از بلاتکلیفی در بیاورند و تا وضعیت جسمانی اش از این بدتر نشده آزادش کنند. رضا را صحیح و سالم به زندان بردند و بیمار و علیلش کردند، حداقل تا شرایطش از این بدتر نشده و خدای ناکرده اتفاقی برایش نیافتاده آزادش کنند یا بگذارند ما خودمان او را به بیمارستان ببریم و تحت درمان قرار گیرد."


جرس

محاکمۀ رضا جوشن بر مبنای اتهام محاربه

زندانی سیاسی رضا جوشن 26 ساله با پرونده سازی جدید بازجویان وزارت اطلاعات قرار است 2 اردیبهشت ماه در شعبۀ 1 دادگاه انقلاب کرج

توسط فردی بنام عاصف حسینی بر مبنای اتهام محاربه مورد محاکمه قرار گیرد.پرونده سازی جدید در حالی به جریان انداخته شده است که مدت محکومیت غیر قانونی این زندانی سیاسی خرداد ماه پایان می یابد.
محکومیت غیر قانونی زندانی سیاسی رضا جوشن سال گذشته پایان یافته بود ولی با پرونده سازی بازجو محبی به 8 ماه دیگر محکوم شد که قرار است خرداد ماه پایان یابد .
بازجومحبی یکی از مسئولین و بازجویان وشکنجه گران وزارت اطلاعات در بند سپاه زندان گوهردشت کرج که تحت کنترل وزارت اطلاعات است مشغول به جنایت علیه بشریت می باشد.محبی در آستانۀ پایان یافتن محکومیت غیر قانونی این زندانی سیاسی اقدام به پرونده سازی جدید علیه وی نموده و پرونده را به عاصف حسینی قاضی وزارت اطلاعات در دادگاه انقلاب کرج ارسال کرده است.بازجو محبی مسئول دستگیری،بازجویی و شکنجۀ فعالین سیاسی،حقوق بشری، زنان ،فعالین کارگری ، دانشجویی و اقلیتهای مذهبی در این استان می باشد.
لازم به یادآوری زندانی سیاسی رضا جوشن 10 آذر 89 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزلشان دستگیر شد و بیش از 8 ماه در سلولهای انفرادی قرار داده شد و در طی این مدت مورد شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات و بخصوص بازجو محبی قرار گرفت.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بانکدار مرکزی تروریسم عنان از کف می دهد!؟

مثل سفر اردوغان، آیا در سفر کوفی عنان باز آخوندها عنان از کف می دهند!؟
استراتژی بقای رژیم ولایت مطلقه فقیه در جنگ بود ونبود با مردم ایران وجامعه بین المللی طی عرض چند روز گذشته با دو شوک وتک مهم روبرو شده است.
الف.. ابتدا در زمینه اتمی با سفر اردوغان نخست وزیر ترکیه ....
سفر اردوغان که پیام بسته شدن پنجره های دیپلماسی رو به رژیم در مورد دستیابی به بمب اتمی را به ولی فقیه داد چنان سران رژیم را به وحشت انداخت وعنان از کف دادند که مدار شقه وشکاف که با تلاش خود خامنه ای طلسم شکسته از سال ۸۸ به بعد در سطح باندهای تحت امر خودش (ولی رقیب) در درون نظام وانمود می کرد در اصلی ترین و در بالاترین جایگاه در رأس نظام که بین او ورفسنجانی بسته می شود با شدت وحدتی بیش از قبل بارز کرد ورفسنجانی به زعم خود برای نجات کل نظام از سرنگونی، شیپور عقب نشینی را با دم جام زهر خورده خمینی از سر گشادش نواخت!؟
اما خامنه ای که خوب می داند " در انبان چیست؟" با سکوت خود وباز کردن قلاده های طلای سگانش حمله وپاچه گیری از رفسنجانی و ..را شروع کرد تا زمام اوضاع از دستش رها نشود که دیگر واویلا...
در این بین نیز تحمل احمدی نژاد را با چاشنی حذف کامل باند رفسنجانی برای خود متصور کرده بود تا قطب سنتی مخالف خود را به آن درجه از ناتوانی بکشاند که مبادا احمدی نژاد از ترس مار بیت عظما به افعی مصلحت پناه ببرد. همچنین ولی فقیه، بعد از تک رفسنجانی در مورد عقب نشینی از اتمی ورابطه با آمریکا (یعنی غلط کردم گوئی شخص ولی فقیه برای سی واندی سال رفتارها و...اعمال ضد بشری هم در سیاست داخلی وهم در پهنه خارجی و در نتیجه اعلام بی کفایتی وی وحذف خامنه ای) برای حفظ موقت دولت قبلا منصوب وامروز مغضوبش، خودش رسما دخالت کرد و بودجه پیشنهادی احمدی نژاد را در کلیات آن (بر خلاف نظر اعضای مجلس رژیم) تصویب ، نمود... اما تمام محاسبات خامنه ای با دو مشکل مواجه هستند اول اینکه، او و کل نظامش در برابر مقاومت سازمانیافته ونیروی جنگنده ضد رژیم ملت ایران کاری از پیش نبرده است دوم اینکه طلسم شکستگی خود مقام عظما در درون رژیم وسوم اینکه اوضاع منتظر نتیجه مطلوب دادن اقدامات وتدابیر (سیاست خرید وقت) رهبر نمی ماند لذا هر چه هم آقا می دود باز عقب تر از تحولات است ترمز ودنده را هم که قبلا بدست احمدی نژاد کنده وانداخته دور ، ودر شیب بی بازگشت سقوط حتی اگر بخواهد (جام زهر پیشنهادی رفسنجانی) هم دیگر نمی تواند اوضاع را به قبل بر گرداند.
ضدیت ها ولجام گسیختگی های سران ومقامات رژیم علیه شخص نخست وزیر ترکیه وتیره شدن روابط وزمزه بهم زدن محل مذاکرات اتمی در ترکیه و... حتی قبل از پایان دیدار اردوغان از ایران نشان از این می دهد که پیام بسته شدن پنجره دیپلماسی جامعه جهانی وبوِیژه آمریکا بدلیل ضعف رژیم ، آخوندها را دچار جنون آنی گاوی کرد
پس اگر اولین پیامد سفر اردوغان به ایران را شکست کامل رژیم در آن بدانیم بطریق اولی تشدید جنگ گرگها آنهم در بالاترین واصلی ترین مدار ناشی از ضربه استراتژیک به پروژه های اتمی ولی فقیه است که در چشم انداز قرار دارد
ب واینک باسفر کوفی عنان در مورد دخالتها وتروریسم دولتی رژیم در سوریه ، عراق و....
رژیم در کل منطقه ودنیا در صدور تروریسم اوضاعی بدتر و حلقه محاصره تنگ تر ودر ایزولاسیون بیشتری قرار دارد. زیرا این موضوع بدلیل گستردگی آن از آمریکا وآرژانتین تا کوههای هندوچین وکل منطقه خاورمیانه را در برگرفته وتقریبا اکثر کشورهای اسلامی، افریقائی،آسیای شرقی، اروپائی و..بنحوی طعم تلخ تروریسم آخوندی را چشیده اند ونسبت به آن هوشیار و آماده تر می باشند.
پس سفر دبیر کل سابق سازمان ملل که خودش در جریان رِیز مداخلات وتروریسم دولتی رژیم ملایان قرار دارد وبخوبی از نفوذ وشبکه های بنیادگرائی آن در سوریه ولبنان وعراق وافعانستان و... مطلع است
برای موضوع حمایت آخوندها از دیکتاتور سوریه به ایران آمده. یعنی پنجره اغماض وچشم پوشی بر این سلاح استراتژیک بقای رژیم هم در حال بسته شدن است اگر چه بهانه سوریه باشد.
قابل فهم است که در سفر عنان این آخوندها هستند که هنوز او از راه نرسیده برایش خط ونشان می کشند
سایت حکومتی بولتن نیوز
۲۲ /فروردین/ ۱۳۹۱
"..کوفی عنان در جایگاه فرستاده ویژه سازمان ملل به خوبی می داند کلید موفقیت ماموریتش را باید در راه کار های ایران جست و جو کند ، راهکار هایی که مقام معظم رهبری در اظهاراتی صریح مبنی بر مخالفت با هرگونه طرح آمریکایی ها برای . . .
"
پس اتمی وتروریسم که دو پایه استراتژیک برای ادامه وتضمین بقای فاشیسم ولایت فقیه است در این دو سفر روی میز آمده اند.
اینرا گری سیک مبلغ مماشات هم فهمیده وگفته که در مذاکرات ترکیه فقط اتمی مطرح نیست بلکه موضوعات دیگر هم می باشد؟ آیا می توان مهمتر از موضوعاتی که برای آنها از جانب جامعه بین المللی نماینده به ایران اعزام می شود موضوعی پیدا کرد ؟
شاید احمد شهید بعد از تعیین تکلیف دو موضوع بالا دستش باز تر شود.!؟
این تحولات اصلی است که در جریان می باشند، ودر این دو میدان، جدی ترین استحکامات سیاسی نبرد وکارزار مقاومت ایران از اشرف گرفته تا داخل وخارج از میهن طی سه دهه گذشته پی ریزی شده است.
رژیم در هر تحولی در دامی که مقاومت بر سر راه ضدخلقی اش گذاشته گرفتار می شود بیهوده نیست که تمامی مزدوران فارسی زبان وبیگانه وصوتی وتصویری را علیه اشرفیان ومقاومت ایران بسیج نموده

آرمیک جاسمیان
۲۲/ ۰۱/۹۱

کنفرانس در واشینگتن سالگرد ۱۹ فروردین-قسمت آخر

۶ آوریل ۲۰۱۲ (۱۸ فروردین ۱۳۹۱) کنفرانسی در واشینگتن به مناسبت سالگرد ۱۹ فروردین , بزرگداشت شهیدان فروغ اشرف برگزارشد

ژنرال جیمز تری کانوی: فرمانده نیروی تفنگداران دریایی آمریکا ۲۰۰۶- ۲۰۱۰ متشکرم آقای سفیر، و خانمها و آقایان بخاطر استقبال گرمتان سپاسگزارم. و به شما در پایتخت آمریکا خوش آمد میگویم.
من سه نکته اساسی دارم که دوست دارم امروز با شما در میان بگذارم، و سعی میکنم که خیلی مختصر آنها را بیان کنم.
اولین نکته من در مورد خودتان است، که دولت به کمک شما محتاج است، اجازه دهید برایتان توضیح دهم.
ما قویترین کشور جهان هستیم. شاید تحصیلات متوسطه ما خیلی بالا نباشد، ولی ما بهترین دانشگاههای جهان را داریم. ما ملتی با تنوعات قومی بسیار زیادی هستیم، با این وجود دولت به کمک شما احتیاج دارد، چون وزارت خارجه شما دچار اشتباهات جدی شده است. بخصوص در خاورمیانه.
این فقط مربوط به وزارت خارجه امروزی نیست به مدتها قبل برمیگردد، در دوره ریاست جمهوری هر دو دموکراتها و جمهوریخواهان است. خاص خانم کلینتون که مثل دیگر سخنرانان برایش احترام ویژه ای قائل هستم نیست، بلکه سابقه آن به دولتهای سابق از دموکرات تا جمهوریخواه برمیگردد. وحتی من فکر میکنم او یکی از بهترین وزرای خارجه ما بوده است. اما وقتی که به اشرف میرسد سابقه چندان خوبی ندارد ولی او در کل قابل قبول بوده است.
اما سئوال اینجاست که چه کسی به او مشورت میدهد. با توجه به تجربه و ملاحظات من بعنوان فرمانده نیروهای مشترک و فرمانده ارتش، من فکر میکنم مشاوران او یک عده جوان باشند، شاید متعجب شوید که چقدر جوان هستند، جوانانی با تحصیلات عالی که خیلی صاحب نظر هستند. ولی خیلی کم تجربه نسبت به خاورمیانه، من روی خاورمیانه تأکید میکنم. اگر شما به اروپا، اقیانوسیه، آسیا و آفریقای جنوبی توجه کنید، من فکر میکنم سیاست خارجی ما خیلی خوب و در حد معقولی پیچیده و ماهرانه است. اما بنظر میرسد ما هر بار و بطور مکرر در خاورمیانه دچار خطا میشویم.
در ایران در سال ۲۰۰۹ شهروندان به خیابانها ریختند چون فکر میکردند که انتخاب آزادشان ربوده شده است. همزمان از همانوقت، همانطور که توسط آقای سفیر جان بولتون بیان شد ، ما میدانیم که یک تلاش مداوم توسط رژیم ایران برای رسیدن به تسلیحات اتمی در جریان است، ما میتوانیم ببینیم، ما باید بتوانیم آینده را تحلیل کنیم که در چشم انداز است. با این وجود چیزی که شما از کشور ما شنیدید، متأسفانه سکوت سرد بود. ما مسلماً میدانیم که چه بر سر مردم که به خیابانها ریخته بودند، آمد، و ما در حال حاضر میبینیم که اوضاع چگونه است همانطور که با آن دست به گریبان هستیم.
عراق در سال ۲۰۱۰، ما بطور روز افزون میبینیم که دولت مالکی هرچه بیشتر تحت تأثیر و نفوذ رژیم ایران قرار میگیرد. هژمونی رژیم ایران،
خانمها و آقایان، من میتوانم به شما بگویم ما جانهای مردان و زنان سرباز خود و سرمایه خود را برای چنین نتیجه ای فدا نکردیم. من طرز تفکر را میفهمم، من میتوانم بفهمم پروسه افکار چه بود، چون ما آنرا در نیروهای ارتش خود اجرا میکردیم. من سخن لارنس عربستان را بر روی تابلوی فرماندهی خود نوشته بودم که میگفت: «بگذارید اعراب خودشان انجام دهند، شاید مثل ما نباشد و از نظر ما خوب نباشد، ولی به هر جهت روش خودشان است و در نهایت آن بهتر است.»

اما شما میتوانید به دو صورت مختلف، آن را انجام دهید. ما قادر بودیم آنرا در سطح تاکتیکی انجام دهیم. اما شما نباید هرگز آنرا در سطح استراتژیک انجام دهید، مگر بنا بر شکست مأموریت باشد.
من واقعاً فکر میکنم که ما در تأثیرگذاری بر دولت عراق در زمانیکه سیاستمداران کشور ما باید کارشان را میکردند، در شرایط حساس تاریخی شکست خوردیم.
و البته مورد مشخص تر کمپ اشرف، من آنچه را که از طرف همکارانم در این هیأت قبلا شنیدید تکرار نخواهم کرد. ولی احتمالا این بهترین مثال کامل در مورد مطالبی است که مد نظر من است. جریان کمپ اشرف گویا ترین مورد در بی کفایتی، بلاهت خلص و دورویی جدی در ارزشها و اصولی است که کشورما آمریکا از آن دفاع میکند.
خانمها و آقایان، من میتوانم بگویم که چه کسانی وزیر خارجه را کمک و راهنمایی نمی کنند، مطمئناً تعداد ناکافی از آنها، افرادی مثل شما، که میتوانند فارسی صحبت کنند، در مذهب اسلام مشترک هستند، حداقل شهرت فامیلی ایرانی داشته باشند، بله شما روی آن زمین راه رفته اید، شما منطقه را درک میکنید و میفهمید.
من شما و فرزندانتان را تشویق میکنم که با این مسئله فعالانه برخورد کنید. و به ما کمک کنید که مطمئن باشیم وزارت خارجه و در نتیجه دنیای امروزمان بهتر از این باشد.
نکته دوم، شاید برخی از شما قبلاً شنیده باشید که من گفته ام، من به جد معتقدم که رژیم ایران و آمریکا در یک جاده منتهی به برخورد رودررو حرکت میکنند، من فکر میکنم که رژیم ایران به طور قطعی تصمیم گرفته است به توانمندی اتمی دست پیدا کند تا نهایتاً بتواند آن را به سلاح اتمی تبدیل کند.
آنها خواهند گفت برنامه اتمی به منظور تولید انرژی است، ولی صادقانه من فکر نمیکنم که هیچ کس بگوید دولت حاضر واقعا این حرف را باور میکند. من فکر میکنم در حال حاضر تیک تاک ساعت هشدار می دهد و ما فقط چند ماه با این توانمندی اتمی فاصله داریم.
دولت آمریکا گفته است این غیر قابل قبول است و ۳۳ کشور دیگر هم به ما پیوسته اند. دوستان، مشکل این است که راه کارهای خوبی وجود ندارد. در حال حاضر ما در مسیر منفعل و بی حسی قدم گذاشته ایم که راه به تحریمها برده است، راه به محکومیت تلاشهای پیگیر رژیم ایران، توسط کشورهای جهان برده است و سازمان انرژی اتمی نتیجه، بازرسیها و این قبیل اقدامات بوده است. اما مطمئنا درحالی که ما اینجا نشسته ایم، این قبیل اقدامات نهایتا منجر به دسترسی به تسلیحات اتمی خواهد شد.
من فکر میکنم نهایتا به شرایطی راه خواهد برد که آمریکا مقاومت میکند و میگوید سیاست مهار کردن باید موثر واقع شود. یک روش قدیمی که در گذشته ما با کشورهایی که دارای تسلیحات اتمی بودند به کار میبردیم.
مشکل اینگونه برخورد این است که اسرائیل را به حمله کردن و دفاع کردن از موجودیت اش دعوت میکند. و من فکر میکنم که باعث ایجاد مسابقه تسلیحات اتمی در یک نقطه بسیار بی ثبات این دنیا میشود، جایی که ترکیه، مصر ، عربستان سعودی، و کشورهای دیگر فکر خواهند کرد که اگر رژیم ایران تنها نیروی تسلیحات اتمی منطقه باشد، آنها در زیر هژمونی آن قادر به ادامه بقا نخواهند بود.
درصورت برخورد فعال، یک احتمال شاید این باشد که به حملات محدود مبادرت شود، در این صورت تنها نتیجه اش سیخ زدن به ببر است، برنامه اتمی متوقف نخواهد شد. اگر شما بخواهید یک حمله همه جانبه انجام دهید، خیلی مشکل خواهد بود. چون از هر ساحلی در ایران مسیر طولانی تا تهران را در پیش خواهیم داشت.
راه حل سوم، راه حلی است که ما لحظاتی پیش بطور مختصر در مورد آن صحبت کردیم، ولی فکر میکنم که فرصت را از دست دادیم، و آن راه حل ، البته تغییر از داخل ایران است، تغییری که مردم ایران خودشان در مورد دولتی که بر آنان حکومت میکند ایجاد کنند.
خانم ها و آقایان،
من معمولا فرد خوشبینی هستم اما امروز با قدری بدبینی در مقابل شما حاضر میشوم. همانطور که یکنفر اشاره کرد، این بزرگترین مشکلی است که ما در قرن جدید با آن روبرو هستیم.
در آخر، اجازه بدهید درود بفرستم به جوامع ایرانیان مقیم آمریکا هم در اینجا و هم خارج از آمریکا بخاطر آنچه هستید و آنچه میکنید. من به این واقعیت واقفم که این صحنه ها را ساکنان اشرف و لیبرتی تماشا میکنند و فی الواقع با آنها در رابطه با شما صحبت میکنم چون من از نزدیک این سازمان را حدود یک سال است که مشاهده کرده ام و صادقانه بگویم که خیلی چشمگیر است. نیروی تفنگداران آمریکایی شعاری دارد که میگوید «همیشه وفادار». از دید من شما همواره به این آرمان وفادار مانده اید که اطمینان حاصل شود ساکنان اشرف سرانجام به آزادی و امنیت دست یابند. من مخصوصا در خارج از آمریکا حضاری را دیده ام که پنج ساعت مستقیم می نشینند و به سخنرانان گوش میکنند. و روحیه و شور آنها به همان اندازه برای آخرین سخنران بالا است که برای اولین سخنران. برای آن دسته از ما که مشاهده گر بوده اند بسیار عجیب است و گویای مفاهیم وفاداری و تعهد است. شما در صحنه های زیادی با روحیه تهاجمی و حسن نیت و با نظم بوده اید. ما در مطبوعات شاهد مقالات بوده ایم و همچنین تبلیغاتی در روزنامه های اصلی نیویورک، اخبار و برنامه های تلویزیونی، سخنرانی های علنی شخصیت های برجسته آمریکایی که برخی از آنها امروز در اینجا هستند و از این مبارزه دفاع میکنند، در تظاهرات و سمپوزیوم ها و کنفرانس های مانند امروز، تا قوای دیگر کشور ما و دادگاهها و کنگره. امروز قبل از اینکه ما به اینجا بیاییم شنیدم که ۹۸ نماینده کنگره در حمایت از مبارزه ما قطعنامه ای را امضا کرده اند. در دو سوی اقیانوس آتلانتیک هم اینجا و هم در اروپا و حالا هم در سازمان ملل متحد. حال من قاطعانه میگویم و شما هم درک خواهید نمود که ما در همه نبردها پیروز نشده ایم. اما فکر میکنم مشارکت شما نتیجه و سرنوشت را برای ساکنان اشرف بسیار بسیار روشن تر کرده است. در غیر این صورت وضعیت طور دیگری بود. و من دعا میکنم که آنها این موضوع را درک کنند. نیروی تفنگداران آمریکا هم یک اصطلاح دیگر دارد که میگوید وقتی ما در نبرد هستیم هیچ دوستی بهتر از و در عین حال هیچ دشمنی قوی تر از نیروهای خودمان نیست. فکر میکنم این امر در مورد شما هم صادق باشد. ساکنان اشرف هیچ دوستی بهتر از شما ندارند.
خدا شما را بخاطر فعالیت هایی که میکنید حفظ کند.


قاضی یوجین سالیوان:قاضی فدرال ,قاضی ارشد دادگاه استیناف قوای مسلح آمریکا ۲۰۰۲,وکیل و افسر ارشد اخلاق نیروی هوایی آمریکا ۱۹۸۲ - ۱۹۸۶
به نظر می رسد که ژنرال کانوی فکر می کرد من می خواهم ۵ ساعت صحبت کنم. من قول می دهم که توصیه چرچیل را دنبال کنم. وقتی که از چرچیل خواسته شد که یک سخنرانی بکند، او گفت می خواهید من چقدر صحبت کنم؟ و قبل از این پاسخ دریافت کند، خودش گفت اگر می خواهی ۱۰ دقیقه صحبت کنم، من به دو هفته وقت نیاز دارم. اگر می خواهید نیمساعت صحبت کنم، یک هفته وقت نیاز دارم و اگر می خواهید به مدت دوساعت صحبت کنم، همین حالا آماده ام.
لذا اجازه بدهید به شما بگویم که من دو هفته است در حال آماده سازی هستم که ده دقیقه صحبت کنم.
وقتی از من خواسته شد که امروز سخنرانی کنم، طبیعتاً من به برخی مدارک پایه ای که فکر می کردم از منابع دیپلماتیک نباشند و یا مانورهای سیاسی به حساب نیایند و نیز به وجوه بشردوستانه که پنل برجسته امروز به آن پرداخته است، نگاهی انداختم. صحبت های امروز، همه خوب هستند، بخش حقوقی و... اما من می خواهم به شما به عنوان یک قاضی بازنشسته فدرال بر اساس قانون که در واقعیت اخلاق است، صحبت کنم. لذا، من می خواهم به شما نظر خودم را از منظر اخلاقی ارائه کنم.
اگر بشود، نفرات صوت و تصویر کارت شناسایی برای کمپ اشرف را روی پرده بیاندازند. منظورم کارت شناسایی با عکس است. به این فرد یک کارت شناسایی داده شد که البته به نحو عجیبی در بالای آن نوشته شده است فرد حفاظت شده. او کشته شده است. او در جریان یکی از حمله اول علیه کمپ اشرف کشته شد. در روی این کارت نوشته شده است با تیپ ۸۹ پلیس نظامی اگر مشکلی پیش آمد، تماس بگیرید.
خوب او نمی تواند این کار را بکند، زیرا تیپ ۸۹ پلیس نظامی رفته بود و او هم کشته شد، یک جنایت خونین.
من درگیر نبرد بوده ام. همه سربازان من، ما هرگز افراد غیرمسلح را نکشته ایم. ما هرگز بروی افراد غیرمسلح آتش نگشوده ایم.
خوب حالا می شود سند قرارداد را روی صحنه بیاندازید؟ او می باید یک توافقی را امضا می کرد که این کارت را دریافت کند که او را حفاظت نکرد.
در زیر این توافقنامه، که شما نمی توانید خط آنرا بخوانید، نوشته است، من درگیر نبرد یا هرگونه تروریسمی نمی شوم و سلاح خودم را تحویل داده ام و از قوانین عراق تبعیت می کنم، ولی توسط نیروی چند ملیتی تازمانی که به یک کشور دیگر منتقل شوم، حفاظت می شوم.
مهمترین چیزی که در پایین این توافق است این است که توسط یک افسر نظامی ایالات متحده امضا شده است. در اینجا، هرولد داونینگ، فرمانده نیروی دریایی آنرا امضا کرده است. این سندی که من امروز به شما نشان دادم.
وقتی که برای سخنرانی آماده می شدم به گذشته فکر کردم و به خودم گفتم این مرا به یاد چیزی در تاریخ گذشته می اندازد. مرا به یاد یک حادثه می اندازد که در تاریخ آمریکا در جریان جنگ داخلی زمانی که جنگ به پایان رسید، صورت گرفت. طرفین توافق کردند درگیر نبرد نشوید و توافق کردند سلاح خود را تحویل دهند و طرف دیگر گفت آنها مورد حفاظت قرار خواهند گرفت.
آخرین جمله آن، اجازه بدهید من آنرا بخوانم چرا که بسیار مشابه آنچیزی بود که من امروز به شما نشان دادم. این سند نوشته است: وقتی شما سلاح خود را تحویل بدهید، و از جنگ خودداری کنید، شما توسط مقامات آمریکا مورد اذیت و آزار قرار نخواهید گرفت تا مادام که سربازان شما شرایط خودشان را رعایت کنند واین بخشی از جنگ نیست و قانون جایی که آنها زندگی کنند، اعمال خواهد شد.
و زمانی که ژنرال گرانت آن سند را به ژنرال لی داد، او آنرا خواند و لبخند زد و فکر میکنم گفت، از او نقل شده است، این تأثیر بسیار مثبتی روی ارتش خواهد داشت.
و این کاری بود که گرانت کرد که بر زخم های میهن ما مرهم بگذارد.
ولی او این کار را از موضع یک افسر و البته از طرف کشورما انجام داد. لینکلن می دانست که او این کار را خواهد کرد و آنرا تصویب کرد.
کمی به جلو برویم، مدت کوتاهی بعد از امضای قرارداد، پرزیدنت لینکلن هدف سوء قصد قرار گرفت. معاون ریاست جمهور، جانسون به ریاست جمهوری رسید. چند هفته بعد، حدود ۱۰ روز بعد، فکر می کنم، یک کیفرخواست از طرف دادگاه فدرال در ریچموند صادر گردید. ژنرال لی متهم شده بود، ژنرال لانگ استریت و ۸ ژنرال دیگر ارتش شورشی متهم به خیانت شده بودند.
وقتی گرانت از این کیفرخواست مطلع شد، او به دیدن رئیس جمهور رفت. ما نوشته های این ملاقات را نداریم ولی او گفت آقای رئیس جمهور،

من به آنها گفتم که از آنها حفاظت خواهم کرد. رئیس جمهور گفت تو صرفاً یک ژنرال هستی و من رئیس جمهور ایالات متحده هستم. و تو برای من کار می کنی و کاری را که من می گویم انجام می دهی و این افراد به دار آویخته خواهند شد و محکوم خواهند شد. آنها محکوم خواهند شد و به دار آویخته خواهند شد. آنها محاکمه خواهند شد و بدار آویخته خواهند شد.
ژنرال گفت، قربان، من نمی توانم اجازه بدهم چنین چیزی اتفاق بیفتد. این ژنرال گرانت است و من از طرف کشورمان قول دادم و آنها در برابر چنین اقدامی تحت حفاظت هستند. جانسون گفت من اهمیتی نمی دهم که تو چکار کردی؟ من رئیس جمهور هستم و من رئیس هستم و این افراد محاکمه خواهند شد.
و این جایی است که شجاعت و اخلاقیات به میان می آیند. ژنرال گرانت گفت قربان شما فرمانده کل قوا هستید و من فرمانده نیروهای مسلح هستم و اگر شما این کیفرخواست ها را علیه این موتلفین ملغی نکنید، من از پست خودم استعفا خواهم داد.
به یک باره، جانسون به فکر فرورفت، هر چند که او فرد باهوشی نبود، ولی آنقدر هوش وحواس داشت که دریابد استعفای محبوب ترین فرد آمریکا، ژنرال گرانت، که شمالی ها خیلی او را دوست داشتند، و بعد از ژنرال لی، بسیار در جنوب مورد احترام بود، ریاست جمهوری او را نابود خواهد کرد.
لذا، به عنوان یک فرد سیاسی، به ذهن او زد که این کار خوبی نیست که بکند و لذا گفت بسیار خوب، من کیفرخواستها را ملغی خواهم کرد.
این کار از نظر اخلاقی کار درستی بود. تعهد کشورما، در معرض خطر قرار گرفته بود.
گرانت قول داده بود که این سربازان را حفاظت کند و این قول کشورما بود و در قرارگاه اشرف، افسران ما و کشورما قول دادند که ساکنان اشرف مورد حفاظت قرار خواهد گرفت.
همانطور که ژنرال گرانت به رئیس جمهور جانسون نشان داد، کشور ما باید کار درست را اینجا انجام دهد، کار اخلاقی را، به روشنی کشورما باید روی قول خودش بایستد.
اجازه ندهید که این کارتهای شناسایی صادر شده توسط دولت ما، که بر اساس آنها، دولت ما به ساکنان اشرف تعهد حفاظت داد، ولی نه در عمل، همانطور که همکارم، قاضی لوئی فری گفت، به یک جواز برای کشتار تبدیل شود.
جمله آخر من این است که خانم وزیر کلینتون، مجاهدین را همین الان ازلیست خارج کنید و بگذارید که آمریکا به قولی که داده است وفا کند.

واکنش هراس آلود رژيم آخوندی نسبت به انتقال مجاهدين به ۵کشور همسايه ايران

رژيم آخوندی در واکنش های زنجيره يی هراس آلود خود خبر داد آمريکا با ۵ کشور همسايه ايران برای انتقال مجاهدين به اين کشورها به توافق رسيده است.

خبرگزاری سپاه پاسداران گزارش کرد: اطلاعات موثق نشان می دهد دولت آمريکا طی رايزنيهايی با 5 کشور همسايه ايران برای انتقال منافقين به توافق رسيده است. مخالفت قاطع دولت عراق با ادامه حضور مجاهدين در اين کشور، آمريکا را وادار به تلاش برای حل بحران اين گروه هم پيمان خود کرده است.

بر اين اساس توزيع عناصر مجاهدين در بين کشورهای دوست و هم پيمان آمريکا در خاورميانه يعنی عربستان سعودی، اردن، آذربايجان، قطر و پاکستان خواهد بود. موافقت اين کشورها به دنبال يک سری تفاهمات اطلاعاتی و امنيتی با آمريکا بوده است. مسأله ای که کارشناسان را دچار شک و ابهام درباره نقش جديد مجاهدين کرده است. به خصوص که در بين کشورهايی توزيع خواهند شد که هم مرز با ايران هستند. آذربايجان و پاکستان با ايران مرز زمينی و عربستان و قطر نيز مرز دريايی مشترک دارند. اردن نيز کشوری است که مرز مشترک با کشور سوريه دارد.

خبرگزاری سپاه پاسداران می افزايد: با توجه به فعاليت مجاهدين در تشديد بحران سوريه، احتمال فراوانی وجود دارد که آمريکا تعداد زيادی از عناصر اين گروه را به نواحی مرزی اردن و سوريه و همچنين مرز ترکيه و سوريه و مرز شمالی لبنان با سوريه که در حال حاضر شاهد عمليات سری عليه سوريه است، منتقل کند.

از سوی ديگر وزارت اطلاعات رژيم آخوندها در اطلاعيه ای پيرامون ترور يکی از عوامل خود در زمستان سال گذشته در سيستان و بلوچستان و دستگيری 15نفر در اين رابطه به طرز احمقانه ای اعلام کرد:
اطلاعات به دست آمده نشان دهند ه دخالت مثلث شوم سازمان منافقين (در طراحی عمليات)، گرايش های انحرافی متصل به وهابيت (در صدور مجوز و انجام عمليات تروريستی)، کمکهای مالی برخی کشورهای منطقه تحت حمايت آمريکا، انگليس و رژيم صهيونيستی در اين اقدام تروريستی است و اطلاعات آخوندی هرگز نقش هيچ يک از اضلاع اين اقدام را از ياد نخواهد برد و با قاطعيت تأکيد می نمايد با هرگونه سناريويی برای فريب افکار عمومی و غائله آفرينی برخورد خواهد کرد.

ايران: ۱۰اعدام طی دو روز در شهرهای مختلف

رژيم ضدبشری آخوندی، در يک اقدام سبعانه، سه زندانی را در زندان مرکزی شهر کرد (غرب ايران) و دو زندانی ديگر را در شهر طبس (شرق ايران) بدار آويخت (رسانه های حکومتی-22فروردين). در روز پيش از آن نيز 5زندانی در زندانهای بم و کرمان (جنوب ايران) بدار آويخته شدند.

فاشيسم مذهبی حاکم بر ايران، ناتوان از مقابله با بحرانهای داخلی و بين المللی، در سراشيب سرنگونی، به منظور شدت بخشيدن به جو رعب و وحشت در جامعه، چاره را در تشديد سرکوب و خفقان و افزايش اعدامهای وحشيانه يافته است.

دبيرخانه شورای ملی مقاومت ايران
24فروردين۱۳۹۱ (12آوريل۲۰۱۲)

سخنرانی مریم رجوی در مراسم گرامیداشت اولین سالگرد فروغ اشرف


با سلام به خواهران و برادران عزیزم در اشرف و لیبرتی و اشرف‌نشان‌ها و اعضا و هوادران مجاهدین در داخل و خارج کشور
سلام به هم‌میهنان عزیزم یکسال از ۱۹فروردین می‌گذرد. از آن حماسه سرخفام، از آن پایداری شگرف و آن فدای عظیم.

همان طور که سال گذشته گفتم این حماسه، طلوع فروغهای تابان اشرف بود در آسمان ایران و عراق و این منطقه از جهان. با زنان و مردانی که اشرف را زیارتگاه و شهادتگاه آزادیخواهان جهان کرده‌اند. و گفتم که آنها اشرف را مایه افتخار بشریت و سوگند مجسم مردم به جان‌آمده کرده‌اند و حالا بعد از یکسال نگاه کنید که چگونه خون آنها در تمام جهان جوشید و خروشید و چگونه جبهه‌یی گسترده از وجدانهای بیدار را به صحنه آورد تا در برابر ارتجاع و ظلمت و تاریکی دوران، یعنی دیکتاتوری ولایت‌فقیه، یار و هم‌پیمان مردم ایران باشند و چگونه کلمه مقاومت و مبارزه را دوباره پر ارج کرد و بالا برد و چگونه نسل بیشماران مسعود را در اقصی نقاط جهان نمایندگی کرد.
در نخستین سالگرد فروغ اشرف، حماسه سرخفام ۱۹ فروردین، از جانب مقاومت مردم ایران به روانهای پرفتوح ۳۶ قهرمان سرفرازی که با فداکاری، شجاعت و ایستادگی بی‌مانند، توطئه بزرگ و همه جانبه رژیم ولایت فقیه برای انهدام این مقاومت را درهم شکستند، ادای احترام می‌کنم.
سلام بر شهدای والامقام، سمبلهای زنان مجاهد و مبارز، خواهران عزیزم: صبا و شهناز و مهدیه و آسیه و فائزه و نسترن و مرضیه و فاطمه،
سلام بر سردارانی مانند سعید چاووشی، امیر مسعود فضل اللهی، جعفر بارجی، قاسم اعتمادی و علیرضا طاهرلو،
سلام بر قهرمانانی مثل حسن اوانی، ناصر سپه پور، محمدرضا یزدان دوست، مهدی برزگر، ضیا پورنادر، مجید عبادیان و منصور حاجیان،

سلام بر دلاورانی همچون خلیل کعبی، فریدون عینی، محمد قَیومی، سعید رضا پورهاشم، احمد آقایی، ورقا سلیمانی، محمد رضا پیرزادی ، بهروز ثابت، حسین احمدی و بهمن عتیقی،
و درود بر گوهران بی بدیل: زهیر ذاکری، حنیف کفایی، علی اکبر مددزاده، مسعود حاجیلویی، غلام تلغری و مرتضی بهشتی.

در تاریک و روشن بامداد ۱۹ فروردین ۹۰، در آن ظلمات حمله و شقاوت و بیداد، ۱۰ یگان نظامی شامل دست کم ۶ گردان زرهی و پیاده در حال یورش به اشرف بودند. شلیک زرهی‌ها، تیر بارها و تک‌تیراندازها به‌طور فشرده و سنگین، بیش از ۶ ساعت ادامه داشت. سر و قلب مجاهدان آزادی، هدف مستقیم شلیک گلوله‌ها بود. ۲۲ نفر توسط زرهی ها زیر گرفته شدند، محل های مسکونی هدف گلوله‌های توپ قرار گرفت و از رساندن مجروحان در حال اغما به بیمارستان جلوگیری می‌شد. به‌روشنی طرح قتل عام تمام مجاهدان اشرف در میان بود و در این میان، زنان و مردان اشرف، با عزمی آهنین و اراده‌یی سترگ، به دفاع از کیان و شرف یک ملت اسیر، برخاسته بودند.
یک تابلو شگفت‌انگیز که از یک سو نیاز مبرم رژیم ولایت فقیه را به انهدام مقاومت سازمانیافته نشان‌می‌داد و از سوی دیگر، ذلت و زبونی مماشاتگرانی را که با بیرون کشیدن یگان آمریکایی مستقر در اشرف، بر یک جنایت در شرف وقوع چشم پوشیدند.
به این ترتیب شکوه و عظمت تابلو ۱۹ فروردین در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران و تمام منطقه درخشان و ماندگار شد. زیرا در کانون آن یک اراده تسلیم ناپذیر برای پیروزی و آزادی عمل کرده است.
به همین دلیل در پایداری ۱۹ فروردین، دستاوردهای سال گذشته این مقاومت شتاب دیگری گرفت.
همه دیدند که در این یک سال، تکاپوی آخوندها و پشتیبانان آنها بر انهدام جنبش مقاومت متمرکز بود. آنها تمام دسیسه‌های ده سال گذشته را در همین سال در ابعادی وسیع‌تر به کار گرفتند. وقتی طرح قتل عام خونین اشرفیها در ۱۹ فروردین شکست خورد، طرح پراکنده کردن آنها یا طرح انحلال مجاهدین یا ضرب‌الاجل سرکوبگرانه، همراه با شکنجه روانی ۲۴ ساعته با ۳۰۰ بلندگو و زجرکش بیماران، به میان آمد.
همراه با یک محاصره رذیلانه، تا آن جا که اجازه انجام تحقیقات بی‌طرف و شفاف درباره آن جنایت علیه بشریت را ندادند و حتی ورود هیأت‌های پارلمانی به اشرف را منع کردند. راستی که یک نبرد نابرابر در جریان بود اما سرانجام، طرف پیروز، اشرفی‌ها و مقاومت ایران و ملت ایران بود و طرف بازنده آن رژیم ولایت فقیه.
در تمام این یک سال، مجاهدان اشرف، با تمام شهیدان‌ و مجروحانشان سنگر به سنگر در حال نبرد و پیشروی بودند. پس پرشورترین سلام‌ها نثار همهٴ مجاهدان آزادی و نثار اشرف‌نشان‌ها در ایران و سراسر دنیا که فاتحان پایداری ۱۹ فروردین هستند. مجاهدانی که کلمه مقاومت را مایه افتخار جهان بشری و سوگند مجسم مردم به جان آمده ایران کرده‌اند؛ آنها که با رنج و شکیبایی بسیار، کارزار عظیم یک سال گذشته را به پیروزی رسانده و دوران جدید مقاومت برای آزادی را بنا گذاشتند.

خواهران و برادران عزیز!
اگر خاطرتان باشد، سه روز پس از حمله قوای عراقی به اشرف، در مراسم گرامیداشت شهیدان که در همین جا در اورسورواز برگزار شد، گفتم: « طبق قوانین و کنوانسیونهای بین المللی و حقوق بشر، حقوق ساکنان اشرف انکار ناپذیر است و نمیتوان آنرا زیرپا گذاشت مگر کسی بخواهد فرزندان مردم ایران را بخاطر خوش آمدن دیکتاتورها قربانی کند. با اینهمه، از روز اول مسعود بارها اعلام کرد، و مسئولان مقاومت در اشرف به جانشین نیروهای چند ملیتی و نمایندگان دولت و سفارت آمریکا گفتند، دو روز قبل از حمله، به سازمان ملل و آمریکاییها نیز گفتند که: ما اصراری در ماندن در عراق نداریم و همین الان می‌توانند هواپیما بیاورند و همه ساکنان اشرف را به آمریکا که سلاحهایشان را گرفته‌، یا به اروپا ببرند. هزینه هواپیما را هم خودمان می‌دهیم. …»
این را هم که قبلا خود من اعلام کردم که قبل از هرکجا حاضریم و ترجیح می‌دهیم به وطن خودمان یعنی ایران برویم، به شرط امنیت و آزادی بیان و فعالیت سیاسی و تضمین آن از جانب شورای امنیت و قبول و اعلام این امر از جانب ولی فقیه ارتجاع با اسم و امضای خودش...