رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در ۲۲ خرداد ماه ۸۹ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین در بلاتکلیفی بسر می برد.در چهارم خرداد ماه در شعبه ی ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی دادگاهی برای وی تشکیل دادند که در آن رضا شهابی و وکیل او تمامی اتهامات را رد کردند و خواستار اعلام حکم برائت و آزادی فوری رضا شهابی شدند اما تاکنون نه حکمی برای وی صادر گردید و نه او را آزاد کردند.
ربابه رضایی، همسر رضا شهابی با ابراز ناراحتی از این لحظات سخت می گوید: "خیلی پیگیری و تلاش کردیم که رضا بتواند زمانیکه مادرش در بستر بیماری بود بالای سر او بیاید اما نه تنها بی نتیجه بود، بلکه در روز دوم فروردین ماه هم که مادرش به رحمت خدا پیوست با حضور او در مراسم تشییع جنازه مادرش نیز مخالفت کردند و رضا در تنهایی در سلول خود برای مادرش اشک ریخت، بدون اینکه حتی بتواند بالای سر جنازه عزیزش حاضر شود."
همسر شهابی به آخرین دیدار مادر و فرزند اشاره می کند و ادامه می دهد: "سال گذشته زمانیکه رضا حالش بد بود و در بیمارستان بستری بود مادرش بالای سر رضا رفت و لحظه خیلی غم انگیزی بود. مادرش مدام فکر می کرد که رضا آزاد می شود و می تواند دوباره او را ببیند و تا آخرین لحظات عمرش چشم به در دوخته بود و مدام اسم رضا را صدا می زد و می گفت که "رضا نیامد؟ می خواهم او را برای آخرین بار ببینم...." در نهایت هم با نام رضا بر لب و یاد او چشمهایش را بست و از دنیا رفت."
وضعیت دشوار و نامعلوم رضا شهابی پس از بازداشت باعث وارد شدن شوک عصبی به مادر او شد، به گونه ای که ماهها بیمار و روز به روز وضعیت وخیم تری پیدا می کرد و تا آخرین لحظات زندگی خود جز دیدار فرزند اسیر و بیمارش خواسته ای نداشت. تنها خواسته و آرزوی مادر بیماری که با عدم توجه مسئولین بار دیگر تحقق نیافت...
خانم رضایی پیش از این نسبت به وضعیت وخیم سلامت مادر رضا شهابی و وضعیت اضطراری سلامتی خود او هشدار داده بود و مسئولیت هرگونه سهل انگاری در رسیدگی به خواسته هایش را بر عهده دستگاه قضایی دانسته بود.
گفتنی است، رضا شهابی مرگ مادر خود را در حالی از طریق تلفن آگاه شد که چند روز قبل با نوشتن نامه ای به رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، دادستان تهران و دادسرای اوین خواستار عیادت از مادر بیمارش شده بود.
رضا شهابی راننده شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و معاون مالی سندیکای این شرکت در طول ماهها بازداشت غیر قانونی و به رغم تودیع قرار وثیقه، بارها دست به اعتصاب غذا زد و در چند مورد راهی بیمارستان شد. بارها مسئولین قضایی قول آزادی وی را تا صدور حکم داده بودند، وعده هایی که هیچگاه عملی نشد.
همسر شهابی از عدم توجه مسئولین قضایی به کوچکترین مسائل انسانی گلایه می کند و می افزاید: "برای اینکه همسرم بتواند به مرخصی بیاید پیش قاضی صلواتی رفتیم و مدارک و نامه پیش دادستان بردیم و هر کاری از دستمان بر می آمد کردیم، اما به هیچوجه موافقت نکردند. حتی قبل از عید وعده داده بودند که رضا به مرخصی می آید اما باز به وعده خودشان هم عمل نکردند!"
ربابه رضایی در ادامه به وضعیت پرونده قضایی او می پردازد و بیان می کند: "بعد از ماهها بلاتکیفی دهم اسفند که برایش دادگاه تشکیل دادند هنوز هیچ رایی صادر نکرده اند و او همچنان در بلاتکیفی بسر می برد دیگر نمی دانیم برای دادخواهی به کجا باید برویم؟ وکیلش مدام پیگیری می کند او هم مثل ما دستش به هیچ جا بند نیست. این در حالی است که اصلا تمام اتهاماتی که در دادگاه غیرعلنی برای او مطرح کردند "بی اساس" و "دروغ" بود. البته مثل اتهامات واهی است که به همه زندانیان سیاسی وارد می کنند. من جز اجرای حق هم از مسئولین درخواستی ندارم و این چیز زیادی نیست. خودشان هم می دانند رضا بی گناه است و یک راننده شرکت واحد چه ارتباطی می تواند با بیگانگان داشته باشد؟! تنها جرم همسرم فقط این است که یک فعال کارگری است و هم و غم همنوعان خود را دارد. "
همسر این فعال کارگری ادامه می دهد: "مشکلات جسمانی اشان هم که روز به روز بیشتر می شود گردن درد و دست دردش شدت پیدا کرده است. از زمانی هم که خبر فوت مادرش را شنیده است از نظر روحی بشدت بهم ریخته و افسرده شده است. در ملاقات بعد از عید که دیدمش خیلی خیلی حالش بد بود و ناراحت بود که نتوانسته مادرش را قبل از فوت ببیند. وضعیت روحی خانواده هم خوب نیست الان فصل امتحانات بچه هاست و نمی توانند تمرکز کنند و به فکر پدرشان هستند. من بار دیگر از مسئولین درخواست می کنم زودتر به وضعیت او رسیدگی کنند و هم ما و هم او را از بلاتکلیفی در بیاورند و تا وضعیت جسمانی اش از این بدتر نشده آزادش کنند. رضا را صحیح و سالم به زندان بردند و بیمار و علیلش کردند، حداقل تا شرایطش از این بدتر نشده و خدای ناکرده اتفاقی برایش نیافتاده آزادش کنند یا بگذارند ما خودمان او را به بیمارستان ببریم و تحت درمان قرار گیرد."
جرس