صدا می کنیم امروزیان و فردایان را به حقیقتی که به مسلخ نشسته است




رحمان کریمی

تاریخدان وتاریخ خوان اگر تاریخ شناس نباشد ، نمی تواند نقش وتأثیر آشکار وپنهان روزهای تاریخساز یک ملت را به مردم خود منتقل وتفهیم کند . هر اتفاقی ازیک صورت ظاهری ویحتمل اغفال وگمراه کننده برخورداراست واز یک هسته و محتوای پنهان درونی که دراین بخش وظیفه تاریخ پردازان است که از شاخ وبرگ های بیرونی به ژرفای ریشه گستر واقعه برسند و بی خبران را آگاه کنند . جامعه یی که طی قرن ها تحت سیطره استبداد زیسته است به بیماری ها وعوارض مختل کننده دچار می شود . عارضه فقط دامنگیر توده مردم نمی شود بل بیشتر به اشغال ذهنی ، عاطفی ، اخلاقی و وجودی روشنفکران وفرهنگ ورزان می پردازد . بیماری وقتی به عود وبه بروز مرحله حاد خود می رسد که روشنفکر ناقل ویروس و بیماری را برسر خود چنان قوی می بیند که از واکنش جدی دفاعی بازمی ماند وخود را دربرابرآن ضعیف می بیند . مشکل تاریخی ما همینکه در بحران ، میدان ازمدعیان خالی می شود و آنکه به مقاومت و استقامت وپرداخت بها ایستاده است ؛ گناهکار اصلی معرفی می گردد . جدا از هر ایدئولوژی وآرمانگرایی ، این اخلاق انسانی ست که می تواند با اتکا به وجدان وانصاف ؛ بی نیاز ازهر قاضی ومحکمه یی ، خود به داوری بنشیند . درعرصه ومصاف اجتماعی ، ارزش هرفرد نه فقط در اتخاذ موضع درست است که بیشتر ومؤثرتر ، صداقت واصالت و برکنار بودن ازخودخواهی ها ، خودبه مصرف رساندن های به حساب خلق گذاشته ، می باشد.
از منظر فهم فردی خود که دیرگاهی ست سربرزمانه دارم و نگاهی به تاریخ ملتم ، به جرأت می گویم که لااقل طی یک سده اخیر ، چون امروز شاهد انفعال وبی عملی وبی تکلیفی وره گم کردگی روشنفکران تا بدین حد زیانبار نبوده ایم . نشسته ایم درگذرگاه اتفاق برای کسب نام و اعتبارخویش . دوایرو مراکز مردم شناسی دول قدرتمند جهان روی ما به عنوان یک ملت ( صرف نظر از اختلاف عقاید ) چه قضاوت کرده و می کنند ، مهم نیست ! . شده ایم میخ پچ شده که هرچه چکش بخورد برآن تأثیری نخواهد داشت . بخش قابل ملاحظه یی از روشنفکران امروز ما ، همچنان خود را درطیف چپ و انتر ناسیونالیسم می بینند گیرم با صفت دموکرات و سکولار. قومیت وملیت به کنار از موضع بشردوستی هم که باشد ، نمی توان دربرابر اشرف ولیبرتی سکوت کرد وشانه بالا انداخت و گفت این مسأله یی ست منوط و مربوط به مجاهدین خلق که « تندروی ها » !! کردند و حالا دارند ثمره آن را می چینند . به جد می پرسم که سرنوشت آنانکه تند روی نکردند که هیچ ، به سالیان سازش و مدارا کردند به کجا انجامید ؟ مگر مرحوم بازرگان درپایانه عمرش نگفت که ما گرفتار حیات خفیف خائنانه ایم ؟ آنانکه درنهایت حلم و حوصله و مآل اندیشی ، ایام فاجعه بار میهن را با این ستون تا آن ستون ، سپری کردند و هرچه تیغ و دشنه و تیربود به جانب مجاهدین خلق رها نمودند ، امروز چه دردست دارند ؟ این ما بودیم واین ماییم که گذاشته ایم تا ارتجاع خونبار ، توسعه طلب وبازیگر حاکم داخلی و سیاست های ایضاً به شدت مزورانه استعماری راهشان را بی مانع اعتراض وسیع ملی ، باز وطی کنند و آنانکه جان وهستی برکف به میدان ایستاده اند را درحلقه تنگ و تنگتر خود بگیرند وجز همان محصوران ، مدعی ملی دیگری نداشته باشند . به سیاست های نفوذی و تجاوزگرانه بنیادگرایان حاکم رنگ ولعاب ضد امپریالیستی دادیم واز خود نپرسیدیم که از کی ودرکدام فرهنگ و منش سیاسی وعقیدتی ، مشتی مرتجع ثروت و قدرت طلب سخت بی رحم که مملکتی را به فساد و تباهی کشانده اند ؛ می توانند ضد امپریالیسم باشند ؟ . به خود نهیب نزدیم که هم اینان بودند که فرزندان رشید و نامدار میهن ما را در پرچم آمریکا پیچیدند و تیرباران کردند . به خود نهیب نزدیم که این جرثومه جنایتکار شیاد دارد از احساسات ضد امپریالیستی ملل منطقه به سود توسعه طلبی های خود سوء استفاده می کند . همین جا با تأسف می پرسم که درسال ۸۸ که مردم به خیابان ها آمدند ، چند شاعر و نویسنده و هنرمند ما با آنان همصف و همصدا شدند ؟ . اگر قرار بر تحمل و سازش های مستقیم و غیرمستقیم بود چرا با رژیم شاهی چنین نکردیم که بی آبرویی اش بسی کمتر بود ؟ . چون با جای سفت چون سنگ خارا روبرو شدیم ، پس چه باک که ترشح برگردد به صورت مبارک خودمان ! . یک مبارز ضد استبداد با هر عقیده و مسلک نمی تواند شاهد حملات همه جانبه به یک سازمان سیاسی دیگر باشد و سکوت کند بدین دلیل که خط و خطوط آن را قبول ندارد . شرایط شش ماهه اخیر اشرف و زندان لیبرتی را تکرار نمی کنم . می دانم که ناظرند و دنبال می کنند ودرعین حال سکوت . ازهمین سکوت است که کوبلرها و گنده تر از آن ها که خط می دهند ودرعین حال تزویر می کنند ، دارند با گستاخی سوء استفاده می کنند . جز خود مجاهدین خلق ایران ، کوچه را ازهر نفس کش ملی خالی می بینند . به صراحت می پرسم که برای یک مبارز واقعی ، برای یک روشنفکر بشر دوست متعهد ، این چه معنی دارد وچه طول وتفسیری برای بی مسئولیتی ؟ . مکرر گفته ایم وباز می گوییم که اشرفیان قهرمان و مجاهدین خلق درهرجای جهان که باشند ازآن قماش وتیره و تباری نیستند که میدان را خالی کرده ودربست دراختیار دشمن مشترک بگذارند اما اگر اهل تاریخیم ، باید از یاد نبریم که امروز نیز خواهد گذشت و آیندگان بی حب وبغض برکار ما داوری خواهند کرد . نوشتن اعلامیه ، شعر وداستان و.... به تنهایی نه بیانگر ایفای مسئولیت است ونه تیغی ست که برتن هیولای حاکم زخمی زند که از آن لااقل به هراس افتد . باید جدا از اختلافات مسلکی ، دربرابر استعمارگران نشان داد که وقتی پای بیدادگری به میان آید ، همصدایی ملی هم برای مقابله با آن هست . این رخوت وبی تفاوتی ما خارج نشینان است که دامنگیر روشنفکران اهل قلم و هنر داخل هم شده است تا بدانجا که دیگر نمی توان میان یک سوداگر ویک هنرمند تفاوت چندانی قایل شد . تبهکاران حاکم ، ناسازگاران را کشتند و خفه و خاموش کردند و خیلی حساب شده ، راه و سفره را برای بی خطران وهمرهان گستردند .
پیرانه سر صدا برمی دارم که ما درمعرض قضاوت تاریخ قرار داریم .فردایان و پژوهشگران فردا از ریز ریز مسایل وعناصر حاضر درصحنه نخواهند گذشت . باید به فراست وعاری از حب و بغض وتعلقات فردی ، دریابیم که دربرابر ارتجاع و استعمار ؛ اشرف ولیبرتی یک میزان ارزیابی ست برای شناخت هر روشنفکرو مبارزواقعی ولاغیر .

تردید در همسرایی زندانی و زندانبان

« شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندانبان هم زمان زمزمه می کنند ... »
حسین پناهی
زندان رجایی شهر جایی است که انسانیت و وجدان به قربانگاه می رود ، اما در همین زندان منظره هایی را می توان یافت که تجلی شرافت هستند. از غیرت و استقامت همبندِ تازه رهیده مان بهروز جاوید طهرانی که دیگر شهرت و اعتبارش بیشتر از بسیاری سیاستمداران ایرانی است، ارژنگ داوودی را می بینیم که مردانه قد علم می کند تا در برابر ستم پیشگان با به دست گرفتن جانش مبارزه کند و هر روز زندانبان و زندانی در سمفونی جنایت و ستم هم صدا می شوند، اما این هم صدایی از جنس هم سرایی های معمول آنگونه که در موسیقی رایج است، نیست. این هم سرایی، نجوایی است از سر جبر و به تحمیل زمانه که در آن، از یکسو زندانبان برای لقمه ای نان و به تحریک نیروهای امنیتی زندانی را تحت فشار روانی و گاه فیزیکی قرار می دهد و از سوی دیگر زندانی با به جان خریدن این فشار و شکنجه بر موضع خود می ایستد تا غیرت و شرافت قربانی نشوند .
اگرچه مناظری که من در رجایی شهر می بینم، مناظر حیرت انگیزی است اما آنچه که پشت درهای زندان رجایی شهر و در سرتاسر وطنم به وقوع می پیوندد نیز این روزها تفاوت چندانی با درون زندان ها ندارد و در خور تامل است؛ از اینکه روحانیون به نام اسلام فتوای قتل می دهند تا اینکه ون های سنگین تر و حجیم تری برای آزار و اذیت مردم به میادین شهرها فرستاده می شود تا اگر کسی با سلیقه ای جز سلیقه حکومت لباسی به تن کرد، حساب پس بدهد. از سال های متمادی تحمیق توده ها به نام دین تا بازی دادن ملت در قالب دو گروه تحت هدایت راس حکومت برای سلب ابتدایی ترین حقوق انسانی از ملت ایران گرفته تا سانسور زندانیان وطن پرست و آزادیخواه در رسانه هایی که ادعا می کنند بناست حرف دل این مردم را بنویسند. اگر روزگاری اکبر محمدی به جرم اینکه چون اکبر گنجی اصلاح طلب نبود، با بی تفاوتی محافل سیاسی و رسانه ای اصلاح طلبان باید در سکوت به اعتصاب غذای خود ادامه می داد تا جانش را اهداء کند و حتی یک نفر از سیاسیون ایرانی حاضر نمی شد پیشنهاد تجمع اعتراض آمیز در دفاع از او را بدهد، اما پس از کودتای ۸۸ امید داشتم که این دوستان در مشی خود تجدیدنظر کنند که این روزها متاسفانه امیدم رو به یاس می رود.
با گذشت سه سال از آغاز مبارزات آزادی خواهانه ملت ایران و قربانیان بسیاری که تقدیم وطن شدند، اما برخی از فعالین سیاسی این کشور هنوز اصرار دارند که مسیر درست ملت را در جهت منافع خود برای حفظ این حکومت به کژراهه بکشند. نمی دانم چگونه می توان در زمانی که دیگر امید و نشانه ای از اصلاح پذیری این حکومت باقی نمانده است، باز هم اصلاح طلب بود؛ اما این را به درستی فهمیده ام که در ماه های گذشته این سردمداران حکومت هستند که از اصلاح طلبی می گویند و اگر زندانبان هایی که ملت ایران را در حصاری به بزرگی یک کشور به اسارت درآورده اند نجوای اصلاحات سر میدهند، پس نباید ملتی که در وسعت مرزهای یک کشور بیش از سه دهه زندانی است با شوق و رغبت همان ترانه اصلاحات را زمزمه کند و باید همچون حسین پناهی شک کرد به ترانه ای که زندانی و زندانبان هم زمان زمزمه میکنند!
امید دارم به روزی که درهای این زندان را همه با هم بگشاییم و همه با هم بتوانیم بهار آزادی را لمس کنیم و دیگر زندانی و زندانبان یک نجوا را با هم سر ندهند و تا آن روز همه ملت ایران به سرچشمه های خرد و آگاهی برسند.
سارا شمس(سمیرا نصیری)
http://sarashams.blogspot.com

محمد نظری زندانی سیاسی کرد پس از 20 سال حبس لب های خود را دوخت

محمد نظری، زندانی سیاسی کرد پس از گذشت 20 سال از سپری کردن حبسش در زندان رجایی شهر کرج، به علت بی توجهی مسئولین قضایی نسبت به وضعیتش دست به اعتصاب غذا زد و لب های خود را دوخت.
به گزارش خبرگزاری هرانا، محمد نظری که بیش از 20 سال از حبس شدنش به علت همکاری با حزب دمکرات کردستان می گذرد، امروز صبح 7 شهریور ماه در زندان رجایی شهر کرج به علت عدم رسیدگی مسئولین قوه قضاییه به پرونده اش دست به چنین اقدامی زد.

خانواده محمد نظری در طی 5 سال گذشته مدام پیگیر پرونده فرزندشان بوده اند و مسئولین قضایی در این مدت هیچ اقدامی برای آزادی این زندانی سیاسی انجام نداده اند.
در این راستا یکی از وابستگان محمد نظری گفت: این زندانی سیاسی در زمان دستگیریش 22 سال بیشتر نداشت و تنها فعالیت تبلیغی انجام داده بود و هیچگونه اقدام مسلحانه ای انجام نداده بود.
این در حالی است که در هفته گذشته مسئولین قضایی ایران به دستور علی خامنه ای، تعدادی از زندانیهای سیاسی کشور را که به قول خودشان مسئله امنیتی داشتند آزاد کردند و در بین آنها حتی نام یک زندانی سیاسی کرد به چشم نخورد و این کار را تنها برای منحرف کردن احضان عمومی و افکار اعضای جنبش غیر متعدها که اکنون اجلاس آنها در تهران در حال برگزاری است، انجام شد.

ضزبه به جنبش "غیر متعهدها" در اجلاس تهران

بعد چندی که خواجه کاری ساخت
بر سر گنبدی مناری ساخت
مطالبه اصلی خامنه ای از جنبش غیر متعهد ها چیست؟
بنا به اظهارات سران رژیم تا کنون فقط یک محور به تمام معنا برای رژیم مطرح است که عبارت است از دور زدن تحریم ها وخروج از بن بست انزوای منطقه ای وبین المللی. ازدبیر تشخیص مصلحت نظام تا رئیس مجلس آخوندی وسردار پاسدارهای تروریست و پادوهای دست چندم همگی روی این موضوع تمرکز کرده واین بریز وبپاش ها وولخرجی ها که قرار است یک هفته تهران را بخاطر آن تعطیل کنند و۷۰۰۰ مهمان دعوت کنند و ....
همگی برای دور زدن "خطر" از بیخ گوش مقام عظما است. این خطر چیزی نیست الا رسیدن نوبت آخوندها برای سقوط وتغییر.حتی آنقدر مهم است که زلزله آذربایجان وزنده بگور کردن مردم وحمله به امدادگران غیر دولتی ومردمی وبازتاب آن در کل ایران ومتعاقبا رسوائی ولی فقیه هم خدشه ای به آن وارد نمی کند وخامنه ای در آخرین سفارشات به پاسدار احمدی نژاد با تعریف وتمجید ذلیلانه، از او می خواهد که مبادا با خود سری موجب شود که شقه نظام در روزهای اجلاس دوباره بر جسته گردد وآبروی ناداشته ولی فقیه بیش از این در برابر چشم حاضران برود.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت اینست که برگزاری اجلاس جنبش غیر متعهد ها در تهران. یک ضربه سیاسی و اخلاقی علیه این جنبش است. چرا که وقتی پای رژیم آخوندی بمیان می اید برای هیئتهای شرکت کننده دو راه بیشتر باقی نمی ماند یا قرار گرفتن در جبهه مردم منطقه از تهران تا دمشق وبغداد و...برای تغییر وآزادی ویا هم رفتن زیر عبای ولایت فقیه برای چند بشکه نفت ارزان آنهم البته با سیاه فروشی و بدون بیمه وتضمین. اگر اولی را انتخاب کنند خودشان اولین تیر را شلیک می کنند.
اما سابقه جنبش غیر متعهد ها
در دوران طلائی آن دفاع از حقوق مردم کشورهائی بود ه که خواهان آزادی واستقلال بوده اند ونمی خواستند در دوران جنگ سرد به هیچ کدام از جبهه ها سیاسی ویا پیمان های نظامی وابستگی وتعهدی که خلاف منافع ملی آنها بود داشته باشند
حالا اما این معیار و ارزش در شکلی متعالی تر مطرح است. هیچ دولت وکشور غیر متعهدی پیدا می شود که بین مردم وفاشیسم ولایت فقیه دومی را برگزیند؟.
بدون شک رأی واقعی آنها فاصله گرفتن از رژیم آخوندی است والا که مشروعیت سیاسی خودشان در نزد مردم کشورشان بزیر سئوال خواهد رفت. هر چند که رژیم را با اجلاس نمی توان از سقوط حتمی هم نجات داد.
بیچاره نظام آخوندی خامنه ای که یک روز برای اینکه از برگزاری این اجلاس جلوگیری کند( سال ۸۴) حتی به بمباران مناطق مسکونی وهتل محل اقامت هیئت ها تن دادوحالا مردم زلزله زده را نیز زنده بگور کرده، تهران را تعطیل می کند برای امنیت برگزاری اجلاس به نحو سرسام اوری هزینه میکند.. غافل از آنکه رژیمی که از هیچ مذاکره و اجلاسی ویا تهدید و تطمیع دیگران تا کنون نتوانسته برای بن بست سرنگونی درمانی پیدا کند بدون تردید در این اجلاس نیز مردود وناتوان تر از قبل خارج خواهد شد.
بقول معروف
بعد چندی که خواجه کاری ساخت
بر سر گنبدی مناری ساخت
شهین سلامی
۲۴.۰۸.۱۲

خوان کول: استاد دانشگاه آمریکا، چپ ضد امپریالیست و وکیل مدافع سپاه قدس

حسن داعی
خوان کول استاد دانشگاه شیکاگو و مشاور نایاک، در جریان توطئه تروریستی در دهلی نو، با حرارات تمام به دفاع از رژیم برخاست و این عملیات را بگردن مجاهدین هندوستان انداخت. اکنون، پلیس هند رسما سپاه پاسداران را مسئول این توطئه معرفی کرده است. احتمالا خوان کول در مقاله ای جدید، پلیس هند را نوکر جنگ طلبان آمریکائی معرفی خواهد کرد



سرانجام پس از 5 ماه تحقیقات در مورد سوء قصد تروریستی ماه فوریه علیه یک دیپلمات اسرائیلی در دهلی نو ، پلیس هند اعلام کرد که سپاه پاسداران بطور مستقیم در این عملیات دست داشته است. در ماه فوریه و مارس، فرستادگان رژیم برای عملیات تروریستی علیه سفارت اسرائیل، به تایلند و گرجستان هم اعزام شدند. در گرجستان یکی از کارمندان سفارت اسرائیل مجروح شد اما در تایلند، مواد منفجره در خانه تروریست های ایرانی منفجر شد و فرستادگان سپاه پاسداران مجروح و دستگیر شدند.

نکته جالب در این داستان، تلاش بی وقفه و کارزار رسانه ای بزرگی بود که در آمریکا براه افتاد تا رژیم ایران را از اتهام دست داشتن در این رشته عملیات تروریستی پاک کنند. سازمان نایاک و لابی مماشات سردمدار این جریان بودند. در این میان، خوان کول، استاد دانشگاه شیکاگو که خودش را چپ مترقی و ضد امپریالیست معرفی میکند از همه جالب تر است. خوان کول که از چهره های شناخته شده در میان گروههای چپ آمریکائی است، عضو هیئت مشاوران سازمان نایاک به رهبری تریتا پارسی هم هست و سر هر پیچ و هر بزنگاه، به دفاع از مظلومیت رژیم ایران بر میخیزد.

در جریان بمب گذاری هند نیز، درحالیکه همه نگاه ها متوجه رژیم تروریستی ایران بود، خوان کول با نوشتن مقاله و با هزار من سریش سعی کرد این عملیات را به گردن مجاهدین هندوستان بیندازد و رژیم آخوندی را بیگناه جلوه دهد. اکنون که پلیس هند بطور رسمی سپاه پاسداران را عامل این توطئه معرفی کرده است، آیا خوان کول و سازمان نایاک سرانجام کوتاه میآیند یا اینکه در مقاله ای جدید، پلیس هند را نوکر اسرائیل و جنگ طلبان آمریکائی معرفی خواهند کرد

از یوسف کنعان تا اکبر گنجی .

فربد رضانیا
حضور دائمی آقای اکبر گنجی در رسانه های ماهواره ای و اینترنتی مانند بی بی سی و صدای آمریکا از ایشان چهره ای آشنا برای مردم ایران ساخته است. آوازه شهرت ایشان ازایران فراتر رفته و بسیاری از سیاستمداران غربی هم با ایشان حشر و نشر دارند و از محضر ایشان سود میبرند. رسالت آقای گنجی امروز دیگر تنها رستگاری مردم ایران نیست بلکه ایشان در پی خوشبختی و سعادت همه مردم دنیا هستند و برای مردم همه کشورها از سوریه و لبنان گرفته تا برمه وچین تا ایالات متحده و اسرائیل پیام حقوق بشر و نفی خشونت میفرستند. آوازه آقای گنجی و موقعیت پیامبرگونه ایشان موجب شده است که گروهی به شک و تردید به موقعیت امروز ایشان و سوابق دیروز ایشان نگاه کنند. در این نوشته سعی خواهد شد که با مقایسه ای اجمالی بین شخصیتهای شناخته شده تاریخی و آقای گنجی جایگاه ویژه ایشان را به کسانی که در شک و تردید بسر میبرند نشان دهیم

یکم، شباهت با حضرت ابراهیم

بگذارید از اعتصاب غذای نامحدود آقای گنجی که هفتاد روز طول کشید شروع کنیم، گروهی از هموطنان باور نمی کردند و نمی کنند که ایشان اعتصاب غذا کرده باشد آن هم هفتاد روز. این دسته از هموطنان میگویند که اصلا شدنی نیست که کسی ٧٠ روز اعتصاب غذا بکند و کتاب و مانیفست هم بنویسد ، مصاحبه هم بکند و درنهایت هم فقط چند کیلو وزن کم کند. این هموطنان آقای گنجی را با بابی ساندز و سایراعضای ارتش آزادیبخش ایرلند که سال ١٩٨١ اعتصاب غذا کردند مقایسه میکنند و می گویند که بابی ساندز بعد از ٦٦ روز از دنیا رفت. فرانسیس هیوز بعد از ٥٩ روز مرد. ریموند مک کریش و پتسی اوهارا هردو بعد از ٦١ روز از دنیا رفتند. جو مک دانل بعد از ٦١ روز اعتصاب غذا از دنیا رفت و مارتین هرسون بعد از ٤٦ روز مرد. تازه مسئولین و مامورین زندان با هیچ کدام از این مرحومان بد رفتاری نمی کردند، زنجیر هم به دست و پایشان نمی بستند، از بازجویی و سلول انفرادی و شکنجه هم خبری نبود و تازه همه اعتصابیون قبل از اعتصاب غذا توسط دکتر معاینه شده بودند و سالم و سر حال بودند. در جواب این گروه باید گفت که این مقایسه از اساس اشتباه بوده و بندگان خاص خدا را نمیشود با چند تا ایرلندی تروریست مقایسه کرد. مقایسه آقای گنجی با حضرت ابراهیم بسیار گویاتر خواهد بود. حضرت ابراهیم در آتش نسوخت و آتش حتی به گلستان تبدیل شد در حالیکه همه کسانی که چه قبل و چه بعد از ابراهیم در آتش افتاده اند سوخته اند.، پس همانطور که ابراهیم سالم از آتش در میاید اکبر گنجی هم از هفتاد روز اعتصاب غذا سالم در میاید.

دوم شباهت به اصحاب کهف

ێک دسته دیگر از هموطنان ایراد میگیرند که چرا آقای گنجی و دوستان به سرکوب مردم و کشتار زندانیان در دهه شصت اعتراض نکردند و هنوز هم حاضر نیستند که برای روشن شدن حقایق آن دوران همکاری کنند. این دسته از هموطنان می توانند داستان اصحاب کهف را به خاطر بیاورند، همانطور که اصحاب کهف رفتند در یک غاری و سالهای سال خوابیدند آقای گنجی و اصحاب اصلاحات هم حدود سال ١٣٦٣ رفتند و خوابیدند و سالها بعد، حدود سال ٧٢ بیدار شدند و چون خواب بودند طبیعتا از سرکوب مردم و کشتار زندانیان خبر نداشتند و نه میتوانستند اعتراض بکنند و نه امروز اطلاعاتی دارند که افشا بکنند

سوم، شباهت به حضرت یوسف

گروه دیگری از هموطنان در مورد خروج آقای گنجی از ایران و دریافت جوایز متعدد مادی و معنوی سوالاتی مطرح میکنند. دسته ای دیگر میپرسند چگونه ممکن است یک نفر بدون تحصیلات عالی در طی چند سال به آنچنان مرتبه ای برسد که در مورد همه علوم از فلسفه و تاریخ و جغرافی و اقتصاد و جامعه شناسی و غیره صاحب مقالات و کمالات بشود. برای رفع شک و تردید این دسته از هموطنان نگاهی تطبیقی به داستان حضرت یوسف مفید خواهد بود. برادران یوسف او را در سر راه کاروانهایی که به مصر میرفت گذاشتند و پیراهن پاره یوسف را به خون آغشته کردند (البته نه به خون خود یوسف) و گفتند که یوسف را گرگ خورد و پدر یوسف آنقدر گریه کرد که کور شد. اما بعد به خواست خدا کاروانی از راه رسید ویوسف سالم و سرحال به مصر رفت و مورد استقبال بزرگان مصر و علی الخصوص زلیخا قرار گرفت و به ثروت زیادی هم رسید . مدتی بعد هم برادران یوسف که او را در چاه انداخته بودند به مصر رفتند و به یوسف ملحق شدند. از خبر بدرفتاری با آقای گنجی در زندان و اعتصاب غذای ایشان هم همه، حتی جرج بوش و تونی بلر، اینقدر گریه کردند که نزدیک بود کور بشوند ولی به خواست خدا آقای گنجی از زندان درآمد و به آمریکا و مقابل سازمان ملل رفت و مورد استقبال خانم گوگوش هم قرار گرفت و جایزه پانصد هزار دلاری هم گرفت و مدتی بعد سایر برادران پاسدارسابق هم از ایران آمدند و در آمریکا به آقای گنجی ملحق شدند.

در ضمن حضرت یوسف هم تا قبل از رفتن به مصر تنها در بیابان به دنبال گوسفند دویده بود و تحصیلات عالی نداشت. ولی مدت کوتاهی بعد از رسیدن به مصر از آنجایی که معلومات فراوانی در هواشناسی، روانشناسی، اقتصاد کشاورزی، مهندسی ساختن سیلو وغیرو کسب کرده بود توانست خواب فرعون را تعبیر کند و کشور و مردم مصر را نجات دهد و حتی مازاد تولید گندم مصر را به کشورهای همسایه صادر کند و مردم آن کشورها را هم نجات بدهد

این تنها مقایسه کوتاهی بود بین سرگذشت آقای گنجی و پیامبران قبل از ایشان. علاقمندان می توانند برای اطلاعات تطبیقی بیشتر و رفع شک و تردیدهای احتمالی به تاریخ پیامبران از جلد ١ تا ١٢٤٠٠٠مراجعه کنند

تنها یک نکته در سرگذشت آقای گنجی هست که قابل مقایسه و تطبیق با احوال پیشینیان نیست.

نکته از این قرار هست که همه پیامبران پیشین برای گرفتن پیام از غیب و رساندنش به مردم سختی زیادی میکشیدند. یکی باید سر کوه میرفت و پیغام را میگرفت، یکی باید در بیابان بالا و پائین میدوید، یکی در شکم نهنگ میرفت، یکی باید با قوم لوط همسفره میشد و بعد که پیام را میگرفتند تازه باید سالها زحمت میکشیدند تا با هزار بدبختی پیام غیب را به مردم برسانند، ولی الان به شکرانه وجود اینترنت از رسیدن پیام غیبی به آقای گنجی تا پخش پیام از بی بی سی و رادیو فردا چند لحظه ای پیشتر طول نمی

نامه سناتور ديويد ويترعضو كميته نيروهاي مسلح سنا و ازاعضاي رهبري حزب جمهوريخواه آمريكانامه به وزيرخارجه هيلاري كلينتون

از وزارتخارجه مي خواهم به نگرانيهاي انساندوستانه در رابطه با كمپ ليبرتي و به مسئوليت دولت عراق طبق يادداشت تفاهم توجه کند و مرا در جريان اقداماتي که موجب التزام عملي دولت عراق به اين امر مي‌شود قرار دهد
خانم وزير گرامي، هيلاري كلينتون



من راجع به وضعيت نگران كننده اشرف در ديالي عراق و انتقال ساكنان به ليبرتي، براي شما مي نويسم.با توجه به نقش آمريکا در رابطه با حفاظت ساکنان و نقش تسهيل کننده امريکا در رابطه با يادداشت تفاهم امضاشده در دسامبر ۲۰۱۱ بين سازمان ملل و دولت عراق من محترما از وزارت خارجه تقاضا دارم که به نگرانيهاي انساندوستانه در رابطه با مسئوليت دولت عراق در ليبرتي توجه کند
ميزان نگرانيها در رابطه با احتمال خطرات امنيتي و حقوق بشري رو به افزايش است. من به همکاري وزارت خارجه با يونامي و توانايي آنها براي همکاري با دولت عراق و ساکنان هر دو قرارگاه در جهت يک راه حل سازنده و مورد تفاهم طرفين براي يك روند انتقال بدون تاخير، بدون اعمال خشونت و بدون اجبار، اعتقاد دارم.
همانطور که شما بخوبي ميدانيد ، نيروهاي نظامي امريکا در سال ۲۰۰۳ پس از مذاکره آتش بس که منجر به تحويل گرفتن سلاحهاي اعضاي مجاهدين خلق شد، متقابلا حفاظت اشرف را به عهده گرفت.
در سال ۲۰۰۹ پس از دريافت تضمين مکتوب از دولت عراق که با ساکنان اشرف به صورت انساندوستانه و بر اساس قوانين بين المللي رفتار خواهد شد، حفاظت ساکنان اشرف به نيروهاي عراقي واگذار شد.
علاوه براين يادداشت تفاهم بين دولت عراق و يونامي، در دسامبر ۲۰۱۱ ، تأمين استانداردهاي انساندوستانه را براي انتقال ساکنان از اشرف به ليبرتي براي دولت عراق الزامي كرده است.
من بر اين باور هستم که رفتار انساني با شهروندان غير مسلح که دولت عراق با رعايت آن موافقت کرده است، براساس قوانين عراق و التزامات اين كشور نسبت به قوانين بين المللي، بايستي بطور جدي مورد توجه قرار بگيرد
من از وزارتخارجه ميخواهم كه مرا در جريان اقداماتي که موجب التزام عملي دولت عراق به اين امر ميشود قرار دهد
ديويد ويتر
سناي ايالات متحده آمريكا

خبرگزاری آسوشيتدپرس گزارشی دارد از اولين روز اجلاس غيرمتعهدها در تهران

رژيم ايران تجمع کشورهايی که خودشان را به عنوان غيرمتعهدها توصيف می کنند؛ در روز يکشنبه با… درخواست برای خلاص شدن از تسليحات اتمی در جهان شروع کرد، اين در حاليست که ايران مواجه با ظن کشورهای غربی مبنی بر پيگيری به دست آوردن تسليحات اتمی رو به روست. رژيم ايران خواهان استفاده از اين کنفرانس که يک هفته ادامه خواهد داشت به عنوان ويترينی جهت روابط بين المللی اش و به چالش کشيدن نفوذ غرب و متحدانشان است. رژيم ايران می گويد در نظر دارد تا در مورد طرح صلح برای پايان دادن به جنگ داخلی در سوريه صحبت نمايد ولی به دليل ارتباطات نزديک تهران با رژيم بشار اسد هيچ جريانی از اپوزيسيون سوريه در اين کنفرانس شرکت نخواهند داشت. علی اکبر صالحی وزير خارجه رژيم ايران کنفرانس را با اشاره به اهداف قبلی گروه غيرمتعهدها برای حذف تسليحات اتمی در عرض 13سال آينده افتتاح کرد... صالحی در سخنرانی خود در کنفرانس گفت ”ايجاد يک شورای امنيت دموکراتيک بايد به عنوان يک رفرم مهم در سازمان ملل متحد تحت بررسی قرار گيرد ”... قبل از شروع اولين جلسه هم اختلافی در مورد نمايندگان فلسطينيان شعله ور شد... در تناقض با اظهارات رژيم ايران، حماس مدعی شده است که محمود احمدی نژاد رئيس جمهور ايران از هنيه خواسته است در کنفرانس شرکت نمايد. روز يکشنبه حماس گفت هنيه برنامه خود برای شرکت در کنفرانس را منتفی کرده است... دفتر محمود عباس تهديد کرده بود که در صورت شرکت هنيه او در کنفرانس شرکت نخواهد کرد... در حالی که رژيم ايران پيش از اين اعلام و اصرار کرده بود که محمود عباس رئيس دولت فلسطين هم در اين اجلاس شرکت می کند. نهايتاً در ليست اسامی شرکت کنندگان که از سوی رژيم ايران منتشر شد نام وی ديده نمی شد. محمد مرسی رئيس جمهور مصر نيز که رياست دوره ای جنبش عدم تعهد را تا کنون بر عهده دارد گفت در هنگام برگشت از سفرش به چين يک توقف 4ساعته در تهران خواهد داشت و هدفش انجام پروتکل انتقال مسئوليت اداری به رژيم ايران است که نوبت رياست دوره ای عدم تعهد به آن رسيده است.

منبع خبر: خبرگزاری آسوشيتدپرس تاريخ منبع: ۵/۶/۱۳۹۱.

سینا دشتی : پیشرفت مذاکرات یا تعمیق بحران؟


علی اصغر سلطانیه نماینده رژیم در آژانس بین المللی اتمی در وین امروز(جمعه) بعد از خاتمه مذاکرات گفت : "بدون شک پیشرفت های حاصل شدند اما برخی از اختلاف ها همچنان پا برجا هستند".اما خبرگزاریهای بین المللی ، متفقا از شکست این مذاکرات، خبردادند. از جمله، خبر گزاری فرانسه. مذاکرات را شکست خورده نامید و از قول مقامات آژانس نوشت که هیچ برنامه ى براى از سر گیری مذاکرات وجود ندارد. یک دیپلومات غربی متذکر شده که آژانس در گزارش بعدی خود بازدید از پارچین را فاقد اهمیت میخواند . أیا راستی این تکرار یک دور بیهوده دیگر از مذاکرات زنجیره ای نیست؟ به قول فلاسفه هرگز دوبار از یک رود ، گذر نمیکنیم. پنج ماه بعد از دور جدید مذاکرات طرفین در ارائه کوچکترین علامت پیشرفت مذاکرات ، بسی ناتوان بوده اند . اگر مذاکرات را تابعى از سیاست غرب در مقابل رژیم ولایت فقیه بدانیم که هدف آن متقاعد کردن رژیم به انصراف از پروژه بمب سازی است و اگر به سخنان خامنه ی در نماز جمعه ١٤ مرداد اشاره کنیم که در ان خط توقف ممنوع را اعلام کرد ، براستى پیام این شرایط و وضعیت چیست؟ در شروع روی کارآوردن پاسدار احمدی نژاد ، بحث فرستاده شدن پرونده اتمى رژیم به شوراى امنیت ملل متحد مطرح شد. خامنه اى و دیگر سران و مهره هاى باندهای مختلف رژیم مثل رفسنجانى ، خاتمى و حتى همین میر حسبن موسوى و احمدى نژاد و ... در یک نشست مشترک شرکت کرده و از ادامه پروژه اتمى رژیم دفاع کردند. هنوز شاخ ولایت در قیام ٨٨ شکسته نشده بود. در منطقه هم هنوز وضعیت متحد استراتژیک رژیم ، سوریه ، با وضعیت فعلى ، بسیار متفاوت بود. در عراق هم سیاست مخرب اوباما ، تا به این حد دست رژیم را باز نگذاشته و میدان را خالى نکرده بود. ولی فقیه ارتجاع با سیاست اتمى شدن در صدد دستیابی به یک تضمین استراتژیک برای موجودیت این رژیم ضدبشری است. به گونه ى میتوان سیاست اتمى شدن کنونى را با ادامه جنگ ضد میهنى رژیم با عراق در سالهای شصت ، مقایسه کرد که تکیه گاه رژیم بود و کل رژیم را شکل میداد. رژیم به همین خاطر است که فشار تحریم ها به تنهایی نمی تواند موجب تغییر این سیاست رژیم بشود. کما اینکه هزینه هاى سیاسى و اقتصادى و انسانى ادامه جنگ را تحمل میکرد. اما اکنون خامنه ای در برج عاج نیست ، یکروز از خواص بى خاصیت میگوید ، روز بعد از خدمتگذار ترین دولت میگوید. اما در فردا ى آن مجبور به گرفتن موضع علیه باند احمدى نژاد میشود این مواضع چندروز بعد به اجبار در دور جدید به حمایت مجدد از احمدی و هجوم مجدد به باند رفسنجانى تبدیل میشوند . واقعا بازارى است که سگ صاحبش را گم میکند. سقوط محتمل بشار اسد هم قوز بالا قوز عظما شده است. دجالگریهای تبلیغاتی رژیم در مورد ملی بودن پروژه اتمیش هم هیجکس را نفریفته و قبل از هرچیز پاسخش را از بی اعتنایی و تمسخر مردم دریافت کرده است. رودر رویی مردم با رژیم ، اقدامات و ابتکارات مستقل مردم از نهادهای حکومتی برای کمک رساندن به مردم در جریان زلزله أخیر به قوی ترین صورت ، انجام شد. صفوف کاروانهاى کمک هاى خود جوش مردمى به آذربایجان ، یادآور رودر رویی کامل مردم با رژیم شاه و ارگانهای حکومتی در زلزله طبس بود که برخى از ناظران ان را به مثابه آغاز حرکت توده ها برای در دست گرفتن سرنوشت خویش در آن مقطع ، تحلیل کردند. البته که شرایط با زمان شاه تفاوتهای عمیقی دارد اما به جرات میتوان گفت که خاکستر خیانت و پاسیویسم که توسط خودکار سبز بر جنبش مردم پاشیده شده بود ، در حال زدوده شدن است. مردم میدانند که باید براى در دست گرفتن سرنوشت خود ، خود راسا حرکت کنند. در این میان نیرویی توان جذب و هدایت را دارد که به طور تاریخى و استراتژیک ، کل رژیم را نفی کرده است. نیرویی که سمبل "نه بزرگ "مردم به رژیم اخوندى است. این را مشتاقان وقوع معجزه از عباى خامنه سریع گرفتند . در حالیکه أبعاد فاجعه زلزله ، به طور منطقى میبایست همه را مشغول کمک و رساندن مایحتاج حیاتى به مردم بکند، این حضرات از پیام خانم مریم رجوى که در این مورد صادر شد، بسیار گزیده شده و با فرافکنى هاى خاص مشتاقان «دوران طلائی» خمینی ضدبشر، نشان دادند که درد اصلی شان کجاست. سکوت موازى برخى در مورد اعمال شرایط ضد انسانى به مجاهدین ساکن اشرف و زندان لیبرتى از یک طرف و صدور فتواى کشتار پناهندگان از طرف عناصری از قبیل مدعی کاذب و دکاندار «حقوق بشر»، لاهیجى، در درون این تصویر بزرگ معناى خودش را میابد. در قضیه مذاکرات مسکو ، وزیر خارجه انگلیس به رژیم اطمینان امنیتى داد که قصد فقط آرام کردن اخوند سرکش است و نه طلاق از رژیم ! اما رژیم هنوز نتوانسته به کوچکترین خواست طرف مقابل جواب بدهد. موقعیت ورشکسته ى خامنه اى در تعادل درونى رژیم بر همه آشکار شده است . آقاى مسعود رجوى در سه سال پیش وضعیت را به طور کوتاه به عنوان " شکسته شدن طلسم ولایت " نامید.مهمترین شریک و پایگاه استراتژی تثبیت حضور رژیم در کانون تحولات خاور میانه ، سوریه ، در حال از دست رفتن است و تلاش رژیم براى یکدست کردن حکومت عراق ، بسیار نفس گیر شده است. اما خواست رژیم هنوز به دست أوردن بمب اتمى هست. چشم انداز تقابل حکومت با جامعه بین المللی در حالیکه وضعیت فقیه در داخل بسیار تضعیف شده و چشم انداز خروج مجاهدین از لیست ، مجموعه اى از شرایط بسیار حساس را ایجاد کرده است که میتواند به تغییرات بسیار مهمى بیانجامد. سرعت تحولات شتاب بسیار گرفته و هر لحظه باید انتظار یک پرده ى جدید از این تقابل را داشت . ترس وجودى و بنیادی رژیم از مجاهدین و مقاومت ایران ، که براى برخى غیر قابل درک است ، از اینجا نشأت میگیرد که رژیم میداند که تنها نیرویی که پتانسیل راه نمایی و هدایت این تحولات را به سمت سرنگونى کل حکومت اخوندى را دارد، همین مجاهدین هستند . به همین دلیل است که جز به نابودى کامل مجاهدین رضایت نمیدهد. اگر تا امروز مقاومت و مجاهدین باقى مانده و به مثابه یک الترناتیو عمل میکنند ، میتوان ان را معجزه نامید و میتوان ان را ناشی از رهبرى پاکباز وهوشیار و رزم و فدای بی امان مجاهدین و مقاومت ایران دانست . قضاوت تاریخ به جاى خود، ما شاهد درهم شکسته شدن کل رژیم به دست مجاهدین و مردم ایران خواهیم بود ، این روز ، هر روز نزدیکتر میشود .

مالکی و ملاهای حاکم بر ايران حق به غارت بردن اموال مجاهدين را ندارند

بيانيه هيأت دفاع از حقوق بشر در عراق:
مالکی و ملاهای حاکم بر ايران، بر اساس قوانين آسمانی، انسانی و قانونی، حق به غارت بردن اموال مجاهدين را همان گونه که اموال خلقهای عراق و ايران را به يغما بردند ندارند.


از ربع قرن قبل تا کنون مجاهدين در کمپ اشرف زندگی کرده، سازندگی کرده و با هزينه کامل خودشان، که حاصل زحمت و دست رنجشان در طول اين ساليان بوده، انواع الزامات و تجهيزات از داخل و خارج عراق وارد کرده اند. اکنون مالکی به خواست و دستور رؤسای خود يعنی آخوندهای حاکم در تهران دست به توطئه ای به منظور اخراج مجاهدين از عراق زده است. اين عمل پس از وعده هايی که سازمان ملل و وزارت خارجه آمريکا مبنی بر فراهم بودن حداقلهای انسانی و مشروع به آنها دادند، با انتقال ساکنان از اشرف به ليبرتی شروع شد. ولکين آمريکاييها و نماينده دبيرکل مارتين کوبلر با پشت کردن به توافقاتی که با دولت عراق صورت گرفته بود بر عليه آنها توطئه و خيانت کردند.

در حال حاضر دولت مالکی اين توافقات را رد کرده و درصدد تصاحب اموال مجاهدين می باشد و بر خلاف توافقی که کرده بود از انتقال يا فروش آنها جلوگيری می کند. در اين ميان نه تنها هيچ تحرک و اعتراضی از جانب آمريکائيها و کوبلر ديده نمی شود بلکه به طور واضح و صريح نسبت به آن چشم پوشی می کنند. اين در حالی است که آنها می دانند که اين اموال در تملک کامل ساکنان می باشد و از حق تصرف کامل نسبت به اموالشان برخوردار می باشند و بر اساس قوانين آسمانی، انسانی و قانونی، مالکی و ملاهای حاکم بر ايران حق به غارت بردن آنها را همان گونه که اموال خلقهای عراق و ايران را به يغما بردند را ندارند. ما تمامی طرفهای عراقی، آمريکائی و سازمان ملل را به طور کامل مسؤل حفاظت از اين حقوقی می دانيم که در مقابل همه دادگاهها و ارگانهای قضائی کشوری و بين المللی به رسميت شناخته شده می باشند.

برگزاری اجلاس غيرمتعهدها در ميان تدابير بی سابقه سرکوبگرانه آماده باش کامل کليه نيروهای سرکوبگر، تعطيلی ۵روزه تهران و شهرهای مجاور و جمع آوری عکسهای خامنه ای

در حاليکه فاشيسم دينی حاکم بر ايران با تبليغات دجالگرانه تلاش می کند برگزاری اجلاس عدم تعهد را نشانه «ثبات و امنيت داخلی» و «ارتقای موقعيت بين المللی رژيم» قلمداد کند، از يک هفته قبل از شروع اجلاس عملاً يک حکومت نظامی در تهران مستقر کرده است.
کليه نيروهای سرکوبگر اعم از پاسداران، بسيجيان، نيروهای انتظامی، وزارت اطلاعات و ارتش تحت امر آخوندها در آماده باش کامل به سر می برند و تعداد گشتها و نقاط ايست و بازرسی بسيجيان و نيروی انتظامی به شدت افزايش يافته است.
علاوه بر آماده باش کامل سپاه پاسداران و نيروی سرکوبگر بسيج که به طور اخص تأمين امنيت اجلاس را به عهده دارند، به گفته احمدرضا رادان، سرکرده جنايتکار نيروی انتظامی «از به کارگيری 850تيم امنيتی انتظامی، 360 ايست بازرسی 110هزار پرسنل با ۲۹۰۰خودرو و ۲۵۰۰موتور» «اتخاذ چهار لايه امنيتی و نظامی» و «اعمال يکسری محدوديتها» در رابطه با امنيت تهران و تشديد «اقدامات امنيتی در نوار مرزی به ويژه در جنوب شرق و شمال غرب ايران» سخن گفت (خبرگزاری حکومتی ايسنا-4شهريور). وی تأکيد کرد در جريان اجلاس در تهران با کسی «شوخی ندارد» (رسانه های خبری-30مرداد).
همزمان نيروهای سرکوبگر در روزهای اخير به دستگيريهای کور تحت عنوان «پاکسازی تفرجگاهها و پارکها» يا کسانی که «خواهان برهم زدن نظم اجلاس» (خبرگزاری وزارت اطلاعات (مهر) - 4شهريور) و گذاشتن شنود روی خطوط تلفنی و اينترنتی مبادرت کردند.
به منظور جلوگيری از شکل گرفتن هر گونه حرکت اعتراضی، به دستور خامنه ای کليه ارگانهای دولتی، بانکها و مراکز تجاری و نهادهای عمومی مانند کتابخانه ها و در روزهای 6تا 10شهريور (5روز کار) تعطيل شد. اين در حالی است که به اذعان مقامات رژيم اين تعطيلی صدمات جبران ناپذيری به اقتصاد کشور وارد خواهد کرد». به نظر کارشناسان اين خسارت به سه ميليارد بالغ می شود.
علاوه بر تهران استان البرز (در مجاورت تهران) نيز به مدت سه روز تعطيل خواهد بود.
بسياری از تصاوير خامنه ای در هراس از تخريب و آتش زدن توسط جوانان، جمع آوری شده است و به جای آن تابلوهای تبليغاتی نصب شده است به نحوی که درگيريهای کلامی گسترده ای در درون رژيم برانگيخته است.
اما اين نمايش رسوا که به رغم اقدامات و تدابير سرکوبگرانه بی سابقه و به غارت دادن سرمايه های مردم ايران، با بی اعتنايی رهبران اکثر کشورهای عدم تعهد مواجه شده است، قادر به نجات رژيم منفور و نامشروع آخوندی از بحرانهای داخلی و بين المللی نخواهد بود.

دبيرخانه شورای ملی مقاومت ايران
7شهريور۱۳۹۱ (28اوت۲۰۱۲)

Astronomical disparity between realities in Liberty and the description provided by UNAMI and the UN spokesperson;


 

The regrettable lack of human rights and humanitarian standards in Camp Liberty and making it a prison as well as the inaction of UNAMI and Special Representative of the UN Secretary General (SRSG) and providing a fictitious picture of Liberty have raised international outrage. Yet,  UNAMI's fact sheet of August 23, 2012 and the remarks of a UN spokesperson on the same day, are intended to once again provide a twisted picture of the realities and to depict Liberty prison as a five star hotel.

 

The fact sheet states: "The GoI allows Hurriya residents to make their own arrangements for the provision of … the maintenance and rehabilitation of equipment…Residents are free to undertake renovation projects with the approval of camp management. They have completed a range of landscaping initiatives and refurbishment of buildings. They are also free to bring in external contractors to implement these projects, with the agreement of camp management … The camp has a dining facility with an industrial kitchen, a fully equipped gym, a mosque, several community centres, and numerous recreational spaces… Bottled drinking water is imported by the residents. In addition, each resident has at least 200L of water per day for hygiene and other uses… A water pumping and purification plant is being installed in the camp. Electricity is currently provided by 19 generators, half of which operate at any given time to ensure that electricity is provided 24 hours a day."

 

This is an obvious attempt to cover up the situation in Liberty and whitewash the UNAMI and Special Representative's actions on this issue and at the same time an encouragement for the Iranian regime and its puppets in Iraq for exerting further pressure and suppression of Ashraf and Liberty residents. This fact sheet fails to mention many facts, has twisted many others and has shown them reversely or has tried to credit the GoI and UNAMI for some progress that have been achieved solely due the residents' hard work and their huge costs.

 

1.      The Memorandum of Understanding (MoU) that the SRSG had signed with the GoI without the agreement and knowledge of the residents and did not include even many minimums required by them, has constantly been violated by the GoI. Yet, the UNAMI has always, including in this fact sheet, kept silent over these flagrant violations. Even worse, by praising the GoI practically it has emboldened the GoI in violating the rights of Ashraf and Liberty residents.

 

2.      The MoU underscores that human rights and humanitarian standards must be adhered to at Camp Liberty. But UNAMI always keeps silent over the violation of human rights standards at Liberty. In this fact sheet and all other UNAMI's statements, there have been no objection to the lack of freedom of movement of the residents and their lack of permission to have access to lawyers. Aren't these among the basic human rights principles? Is it not that the United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR) in its numerous statements including the ones issued on February 1, March 1 and 28, 2012 stipulated on the necessity of  the freedom of movement for Liberty residents?

 

3.      The SRSG and UNAMI have deliberately forgotten the report  by the UN Working Group for the Arbitrary Detention, which stated Liberty is a prison. This report, published on  July 17, 2012, stipulated that “The conditions in Camp Liberty are synonymous with those in a detention centre..., there is no legal justification for holding the above-mentioned persons and other individuals in Camp Liberty, and that such detention is not in conformity with the standards and principles of international human rights law (Article 9 of the Universal Declaration of Human Rights and articles 9 and 10 of the International Covenant on Civil and Political Rights).  The Working Group requested the Government of Iraq “to take the necessary steps to bring conditions in Liberty into conformity with the standards and principles set forth in the Universal Declaration of Human Rights and the International Covenant on Civil and Political Rights.” It demanded “immediate release and lifting of all restraints on the free movement,” as well as an enforceable right “to compensation, in accordance with article 9, paragraph 5, of the International Covenant on Civil and Political Rights.”

 

4.      UN’s mission is to promote the living standards of the of the asylum seekers and refugees. No one can dispute the irrefutable  fact that the living standards in Liberty are egregiously lower than that in Ashraf. The description provided in UNAMI’s fact sheet, even if it is completely accurate, which it is not, might had been acceptable for asylum seekers who have recently escaped their country.  But not for those who turned a barren piece of arid land into a modern city with their own energy and at their own cost  over the past 26 years. UNAMI does not offer any explanation on why it condones such a dreadful degradation in the living standards? The residents of Ashraf were only given the choice between being attacked and massacred or moving to Liberty prison. This is tantamount to forcible relocation. In particular when the residents expressed their readiness to be relocated to third countries, relocation within Iraq was irrelevant  and so far has only delayed the relocation to the third countries . The US Congress, the European Parliament and scores of international human rights bodies , on numerous occasions had demanded that the asylum application be processed and transfer to third countries be conducted from Ashraf. The U.S. Congress in the resolution that it ratified on November 2, 2012 called for "...delaying the camp(Ashraf) closure until the U.N. High Commission for Refugees can resettle the residents in another country." (Associated Press, November2, 2011)

 

5.      Quite contrary to what UNAMI has claimed, eight months after signing of the MoU and six months after the arrival of the residents at Liberty, despite numerous requests and correspondents by the residents and their representatives to representatives of UNAMI, the GoI, and the US Government, the committee for suppressing Ashraf and Liberty residents at Prime Minister's Office has not authorized any permission for construction at Liberty. No renovation or even repairs has taken place and contractors have not received the permission to enter Liberty.  No permission for construction of ramps, special rooms for disabled residents, canopies, porches, asphalt or cement path ways has been issued. As such, the residents, including the disabled and elderly residents should walk in rocky roads. The contractors who exceptionally were able to enter to Liberty, were so much harassed by Iraqi forces that have given up working at Liberty.

 

6.      The fact sheet states that "residents are free to undertake renovation projects with the approval of camp management." Yet it covers up the reality that the camp management is Mohammad Sadeq, an agent of the terrorist Qods Force of the IRGC and the main culprit in two massacres of July 2009 and April 2011. He is under investigation by the court in Spain and while he had traveled to Brussels as a member of the GoI official delegation, he was barred from entering the European Parliament and was arrested in France charged with complicity in torture. One would wonder whether according to the SRSG  this management is line with human rights and humanitarian standards?

 

7.      The fact that the residents by their creativity, hard work, and utilizing the most rudimentary equipments have planted flowers, have constructed some public areas, or have turned obsolete warehouses and  trailers into sporting areas, has nothing to do with GoI or UNAMI. The GoI has gone out of its way to prevent the improvement of living conditions at Liberty. To that end, and in order to make the living conditions even harsher, it prevents the transfer of equipments such as personal vehicles, cranes, forklifts, construction and technical equipments to Liberty. These are equipments that are fundamentally needed for daily life of a community of several thousand people.

 

8.      Negotiations and correspondents of the residents and their representatives with the representatives of UN and the US Government throughout the past six months for the transfer of only five forklifts with lower capacity (out of dozens of forklifts) have been futile. As a result the residents have been forced to carry heavy loads on their backs or with their hands. This has resulted in multitude cases of serious physical ailment. On the same token, in spite of the agreement with the SRSG, the GoI prevents the transfer of one personal vehicle for every 40 residents (in total only five percent of the vehicles of the residents). These vehicles are a necessity for transportation in extremely hot weather, in particular for ill and disabled residents.  "Making the living conditions intolerable" is the stated policy of the GoI. It was announced by the National Security Advisor of Maliki of the time,  immediately following the transfer of Ashraf protection to the GoI.

 

 

9. Not only the issue of water shortage, but the approach of the UNAMI and the Special Representative to that is very disappointing. At first it was pretended as though there was no shortage of water at Liberty and pictures of running tap water were sent to the residents. However, it was later determined that not only Liberty had no drinking water but there was no running water in the camp either.

On daily basis, close to a number of 100 residents at great costs of their own try to transport water to Liberty from 12 kilometers away. Preventing the transfer of the residents' own water tankers from Ashraf to Liberty, the GoI makes the supplying of water even more difficult. In spite of all these efforts, the water level does not suffice the residents on many days since a significant portion of it is used for cooling worn out generators.

The SRSG has repeatedly promised the residents that camp Liberty would be connected to the city water pipe.  In a letter dated April 24, he wrote to the residents' representative that the initial work had started and camp Liberty would soon be connected to the city main water line. On May 28 and 31, the SRSG informed the residents that the camp would be connected to the city water pipe before Ramadan. But then in June he informed the residents that the project was not feasible. On July 26, Mrs. Maryam Rajavi subsequently introduced a plan to the SRSG in which the residents could pump water from a nearby river to camp Liberty and purify it inside the camp. This plan would have cost $ 2,550000 which the residents had agreed to pay in full and if it wasn’t for the GoI’s obstructions, it would have already been completed. Despite the fact that the costs have been paid by the residents and the equipments have been purchased, the plan is progressing slowly and with great difficulty due to the obstructions caused by the GoI.

 

10. Contrary to what was claimed on the fact sheet, electricity remains to be  a serious problem at Liberty. The GoI is preventing the transfer of the six 1.5 Megawatt generators from Ashraf to camp Liberty. These generators can play an important role in supplying power at camp Liberty. They were purchased and installed at the time when the camp was under the control of the U.S. forces and their purchase documents were given by the residents to the SRSG, UNAMI and the U.S. authorities. The 19 generators referred to by UNAMI are totally worn out, and some of them are completely inoperable. Therefore, they consume a lot of fuel in a way that the residents had to spend about 2.5 million dollars in 6 months on fuel. The GoI does not permit the residents to purchase fuel from the Iraqi market and therefore they have to import fuel from out of Iraq for ten times as much in price.

 

11. In a recent assessment of these generators in late July, the British Cummins Company pointed out, "Work hour of these generators as of right now is between 12000 to18000 hours, usually you have to have the engine and alternator overhaul when the work hours get at this point which has not been done for these generators, this might cause problems and it could make a generator out of order any time.

We inspected 14 generators, 5 generators has engine problems or missing some parts are out of order and cannot be used, seven generator need to have engine over haul and their efficiency and potency is very low, most of them with less than 50% potency although their fuel and oil usage is very high, two generator because of radiator problem can be used only in some hours of a day or night.

This generator water temperature goes very high beside high usage of fuel and oil burning adding hot weather condition and system has to be cool done by pouring water on radiator, the amount of water needed for cooling all these generators is at least 12000 LT. per day.

Due to lack of proper hourly, monthly services fuel usage of these generators are very high.

Financially the cost for repair these generators would be very high and considering the restriction and limitations of part in Iraq it would take some time before the repair be completed.

Finally after all the repairs and fixing all the generators each section has to have a generator as a back up to be sure."

 

The UNAMI and US officials were informed of the above document on August 14.

 

12- If according to the fact sheet and the UN spokesperson, international standards and the minimum humanitarian needs are met at Liberty, why the GoI does not allow the families, lawyers, parliamentarians, human rights advocates or even the US military officers who were in charge of protecting Ashraf in the past and have now requested to visit Camp Liberty to enter the camp? Why the gates of Liberty are closed to these people? And why UNAMI has not supported their attempts to visit camp Liberty?

 

Baseless claims on the conditions at camp Liberty and publishing false reports as well as selected and doctored photos are nothing new and unfortunately have been the norm by UNAMI and the SRSG over this period. UNAMI’s description of the area of the camp allocated to the residents which was reduced from 40 sq. kilometers to 600,000 sq. meters,  the condition of the trailers, water and sewage system and the establishments for the disabled etc all have been astronomically far from the truth.

 

Rather than continue to try to provide an unreal picture of the situation at  Liberty, the United Nations must hold the GoI committed to providing the conditions to meet the humanitarian and human rights standards, and must attempt to open the doors of Camp Liberty to the lawyers, parliamentarians and human rights advocates and report the continuous violations by the GoI to the UN Security Council asking the UNSC to intervene to safeguard the security and protection of the residents.

 

Secretariat of the National Council of Resistance of Iran

August 25, 2012 

فاصله نجومي بين واقعيت ليبرتي و توصيفات يونامي و سخنگوي ملل متحد


در شرايطي كه فقدان تأسف بار استانداردهاي حقوق بشري و انساندوستانه در كمپ ليبرتي و زندان سازي از آن و بي عملي يونامي و نماينده ويژه و ارائه يك تصوير غلط از ليبرتي، اعتراضات گسترده جهاني را بر انگيخته است، فاكت شيت يونامي به تاريخ 2شهريورماه (23 اوت 2012) و  اظهارات يك سخنگوي ملل متحد در همين روز، در صدد است بار ديگر واقعيتها را وارونه جلوه دهد و از زندان ليبرتي تصوير يك هتل 5 ستاره ارائه كند.

در اين فاكت شيت آمده است «دولت عراق، به ساكنان حريه اجازه مي‌دهد ... حفظ و نگهداري و نوسازي تجهيزات را خودشان انجام دهند... ساکنان در انجام پروژه های نوسازی با تصویب مدیریت اردوگاه آزادند. آنها طیف وسیعی از ابتكارات در محوطه سازی و بازسازی ساختمان را كامل كرده اند. آنها همچنین آزادند با توافق مدیریت اردوگاه پیمانکاران خارجی را برای اجرای این پروژه ها به كمپ بياورند... این اردوگاه تسهیلات ناهارخوری با آشپزخانه صنعتی، ورزشگاه به طور كامل مجهز، يك مسجد، مراکز اجتماعی مختلف، و بسیاری از فضاهای تفریحی است... آب آشامیدنی بطری شده توسط ساکنان وارد شده است. علاوه بر این، هر یک از ساکنان به طور روزانه دارای حداقل 200ليتر آب برای مصارف بهداشتي و ديگر امور است... سيستم پمپاژ و تصفيه آب در اردوگاه نصب شده است. برق در حال حاضر با 19ژنراتور تأمين مي‌شود. در هر زمان نيمي از ژنراتورها در حال كار هستند، تا وجود 24ساعته برق را تضمين كنند...

اين يك تلاش آشكار براي سرپوش گذاشتن بر وضعيت ليبرتي و رفع و رجوع كاركردهاي يونامي و نماينده ويژه در اين رابطه و در عين حال مشوق رژيم ايران و دست نشاندگانش در عراق براي اعمال فشار و سركوب بيشتر عليه ساكنان اشرف و ليبرتي است. اين فاكت شيت از ذكر بسياري از فاكتها خودداري كرده است، بسياري از آنها را وارونه و خلاف واقع جلوه داده است يا تلاش كرده برخي پيشرفتها را كه صرفاً با تلاش طاقتفرساي مجاهدين و پرداخت هزينه كلان توسط آنها حاصل شده است، به حساب دولت عراق و يونامي بگذارد.

1.  يادداشت تفاهمي كه توسط نماينده ويژه بدون اطلاع و توافق ساكنان با دولت عراق به امضا رسيده است و دربرگيرنده بسياري از حداقلهاي ساكنان هم نيست، به طور مستمر  از سوي اين دولت نقض شده است و يونامي همواره و از جمله در همين فاكت شيت در مقابل اين نقض مستمر سكوت كرده است. بدتر اينكه با تقدير از عراق به‌طور عملي آن را در نقض حقوق ساكنان اشرف و ليبرتي جريتر كرده است.

2.  يادداشت تفاهم تصريح مي‌كند در كمپ ليبرتي مي بايست استانداردهاي انساني و حقوق بشري تأمين باشد. اما يونامي همواره در مورد نقض استانداردهاي حقوق بشري در ليبرتي سكوت مي‌كند. در اين فاكت شيت و همه متون يونامي هيچ اعتراضي به فقدان آزادي رفت و آمد يا دسترسي نداشتن به وكيل نشده است. مگر اينها پايه يي ترين پرنسيپهاي حقوق بشري نيست؟ مگر كميسارياي عالي پناهندگان در اطلاعيه هاي متعدد خود از جمله 12بهمن90 (اول فوريه2012)، 19اسفند90  و 9فروردين91 (اول و 28 مارس 2012) بر ضرورت آزادي رفت و آمد ساكنان ليبرتي تأكيد نكرده است؟

3.  نماينده ويژه و يونامي نظريه گروه كار بازداشتهاي خودسرانه ملل متحد را به عمد به فراموشي سپرده است كه ليبرتي يك زندان است. اين سند كه در روز 27تير (17ژوييه) منتشر شده تصريح مي‌كند «شرايط كمپ ليبرتي مشابه يك مركز بازداشت است... هيچ توجيه قانوني براي نگه داشتن افراد فوقالذكر و ديگران در كمپ ليبرتي وجود ندارد و چنين بازداشتي خارج از حيطه قانون حقوق بشر بينالملل و داخلي [عراق-م] است (ماده 9 بيانيه جهاني حقوق بشر و مادههاي 9 و 10 كنوانسيون بينالمللي حقوق مدني و سياسي)». گروه از دولت عراق مي‌خواهد وضعيت ليبرتي را با «استانداردها و اصول اشاره شده در بيانيه جهاني حقوق بشر و كنوانسيون بينالمللي حقوق مدني و سياسي» تطبيق دهد و خواستار «آزادي فوري و برداشتن تمام محدودديتها در رابطه با تردد آزادانه» و پرداخت «غرامت»به آنان «بر طبق بند (5)9 كنوانسيون بينالمللي حقوق مدني و سياسي است».

4.  مأموريت ملل متحد، ارتقا  زندگي پناهندگان و پناهجويان است. هيچكس نمي تواند منكر اين حقيقت مسلم شود كه استاندارد زندگي در ليبرتي به نحو فاحشي از اشرف پايين تر است. توصيفات فاكت شيت يونامي حتي اگر به‌طور كامل درست باشد كه نيست، ممكن است براي پناهجوياني كه به تازگي از كشورشان گريخته باشند، قابل قبول باشد، اما نه براي كساني كه طي 26سال يك بيابان را با انرژي و پول و امكانات خود به يك شهر مدرن تبديل كرده‌اند. يونامي توضيح نمي‌دهد چرا اين سقوط وحشتناك استانداردها را مورد تأييد قرار داده است؟ ساكنان اشرف بين حمله و قتل عام از يك طرف و رفتن به زندان ليبرتي از طرف ديگر مخير شدند. اين مصداق بارز جابه‌جايي اجباري است. به‌خصوص پس از آن كه ساكنان براي انتقال به كشور ثالث اعلام آمادگي كردند، جابه‌جايي در داخل عراق هيچ موضوعيتي نداشت و تا كنون نيز تنها باعث تأخير در انتقال به كشور ثالث شده است. كنگره آمريكا، پارلمان اروپا و بسياري از مراجع بين المللي مدافع حقوق بشر پيش از اين بارها خواستار تكميل پروسه پناهندگي و انتقال به كشور ثالث از اشرف شده بودند. كنگره آمريكا در لايحه مصوب11 آبان90 (2نوامبر 2011) خواستار شد تا زماني كه كميسارياي عالي پناهندگان ساكنان را به كشور ديگري منتقل كند، بسته شدن اشرف به تعويق بيفتد (آسوشيتدپرس2 نوامبر2011).

کنفرانس حمایت از ساکنان اشرف ولیبرتی در پارلمان ایالت آ سی تی ( کانبرا ) پایتخت استرالیا



روز چهارشنبه ۲۲ اوت به دعوت انجمن حمایت از دمکراسی و حقوق بشر درایران کنفرانسی در سالن پارلمان ایالت آسی تی (کانبرا) با شرکت جمعی ا زایرانیان آزاده و استرالیایی های حامی مقاومت ایران که در میان آنها نمایند گان پارلمان ایالتی، شخصیت های برجسته مذهبی و روسای انجمن ها و تشکل های اجتماعی و حقوق بشری نیز شرکت داشتند، در حمایت از ساکنان اشرف و لیبرتی برگزار گردید .
برنامه ابتدا با خوش آمد گویی مجری برنامه خانم ریچول هورنر Rechel Horner از اعضای شورای عالی کلیساهای کانبرا آغاز شد و سپس فیلم کوتاهی از تظاهرات بزرگ ۲۳ ژوین در ویلپنت پاریس پخش گردید که ابعاد برنامه و بویژه شرکت بیش از ۱۰۰هزارنفر درکنارصدها شخصیت سیاسی و پارلمانی از ۴۴ کشورجهان موجب شگفتی شرکت کنندگان شد. آنگاه در فیلم کوتاه دیگری یکی از ساکنان جوان کمپ لیبرتی شرایط و وضعیت کمپ راهمراه با فیلم و عکس های مستند برای بینندگان توضیح داد که بسیار آنان را تحت تاثیر قرار داد.



پس از پخش فیلم ، خانم آماندا برزنن Amanda Bresnanنماینده و رهبر فراکسیون حزب سبزها در پارلمان ایالت آ سی تی) بعنوان اولین سخنران ضمن خوش آمد گویی به حاضران بویژه پدران و مادران سالمندی که از ایالت های دورتربرای شرکت در این برنامه به کانبرا آمده بودند، درحمایت از ساکنان اشرف و لیبرتی سخنانی ا یراد نمود ه و گفت: من در مورد وضعیت اشرف بخاطر اینکه عضو عفو بین الملل هستم کما بیش مطلع بودم ولی از قساوتی که در آنجا به کار می رود زیادخبر نداشتم تا اینکه دوسال پیش از طریق جامعه هواداران مقاومت ایران در جریان وضعیت اشرف قرار گرفتم. از آن پس من در حمایت از اشرفیان هرکاری که توانستم انجام داده ام و هم چنین نامه های زیادی به مقامات کشورم نوشتم و البته از بی عملی آنان شرمنده هستم. بخصوص زمانی که می بینیم که کشورهای دیگردنیا بخصوص اروپا فعالیت های مقاومت ایران را به رسمیت می شناسند و در برابر موقعیت حساس در اشرف و لیبرتی در عراق احساس نگرانی می کنند.اکنون زمانی است که ما باید به هشدارها گوش فرا داده و بدانیم که در اشرف چه اتفاقاتی درحال وقوع است وامروز ما با برگزاری این کنفرانس میخواهیم که این وقایع را به اطلاع دیگران برسانیم.هرکس که این ویدئو( ۲۳ ژوین ) را تماشا می کند,بخوبی متوجه می شود که هزاران, هزار نفر از سرتاسر دنیا بهمراه نمایندگان شان در آن حضور دارند, بخصوص این قابل تحسین است وقتی که می بینیم که شخصیت های ممتازی همچون خانم اینگرید بتانگور که کاندیدای حزب سبزها نیز می باشد از اشرف حمایت می کند. ایشان در خاتمه سخنانش ضمن تشکر مجدد از شرکت کنندگان خطاب به حاضران در برنامه و اشرفیان افزود: شما از حمایت کامل ما برخوردارید و بخاطر برگزاری این جلسه نیز به شما تبریک می گویم.



سخنران بعدی جلسه آقای الیستر کو Coe, Mr Alistair از اعضای برجسته حزب لیبرال در ایالت کانبرا طی پیام پرشوری خطاب به اشرفیان گفت : البته این باعث افتخار من می باشد که دراینجا حضور دارم, تا یکی از بیشمارانعکاس صدای حمایت از شما باشم هرچند که از اینجا تا اشرف بسیار فاصله است. وی همچنین با اشاره به تاریخ و فرهنگ غنی ایرانی به نقش مخرب رژیم ملایان درخاورمیانه و جهان گفت: بسیاری از مشکلاتی که در خاورمیانه بوقوع می پیوندد ،سرچشمه آن رژیم دیکتاتوری ایران می باشد. این خیلی درد آور است که می بینیم که مردم خاورمیانه چگونه برای آزادی مبارزه می کنند ولی تعدادی قدرت طلب به سرکوب مردمان با اصالت و با فرهنگ خود می پردازند مانند آنچه که درعراق و سوریه می بینیم. ما دریک کشور آزاد زندگی می کنیم و باید اطمینان خاطر بدهیم که می توانیم با آزادی هایی که از آنها برخوردار هستیم برای برقراری آزادی و دموکراسی در سایر نقاط دنیا نیز مبارزه خود را ادامه بدهیم. وهم چنین با اشاره به کشیس انساندوست برایان میدوی گفت : باید از برایان تشکر کرد که ما را از این سر دنیا به هزاران نفر در اشرف وصل نمود.



پیتر مورفی peter Murphy رییس سازمان حقوق بشری سرچ فاندیشن و ( مسئول استرالیائیهای حامی دمکراسی در ایران و از مسئولان جنبش ائتلاف صلح و عدالت در ایالت نیو سات ولز , نیز یکی دیگر از سخنرانان در این کنفرانس بود. آقای پیتر مورفی به ماهیت دیکتاتوری رژیم ایران و دخالت های این رژیم جنایتکار علیه مردم ایران و سازمان مجاهدین اشاره نمود وسپس در ادامه سخنان خود به دخالت های رژیم ایران درعراق و سوریه پرداخت و گفت که دولت نوری المالکی بخاطر اینکه یک دولت دست نشانده رژیم ایران است در شرایط بسیار بغرنج داخلی بسر می برد وهمه اعتبار خود را از دست داده است و درخطر رد صلاحیت توسط مجلس عراق می باشد ولی با تمام این مسایل مالکی عراق را به سرپلی برای اعزام نیروهای سپاه قدس به سوریه کرده است و در جنایتی که رژیم بشار اسد درحال اعمال به مردم خود می باشد مشارکت جدی می کند. همچنین رژیم ایران همه جنگ خود را به این دوکشور ومنطقه کشانده تا از بحران های داخلی و اتمی خود فرار به جلو نماید. آقای مورفی بعلاوه از درایت و تصمیم مدبرانه خانم مریم رجوی و ساکنان کمپ اشرف- لیبرتی تشکر نمود و گفت فردا( ۲۳ آگوست) ششمین گروه از ساکنان کمپ اشرف به کمپ لیبرتی حرکت خواهد کرد و این تماما حسن نیت مجاهدین و خانم مریم رجوی را اثبات می کند. ایشان درپایان اضافه نمودند که ما با دقت و با مسئولیت مسئله موقعیت ساکنان کمپ های اشرف و لیبرتی را زیر نظر داریم و به مبارزه خود برای کسب حقوق ساکنان ادامه می دهیم و درهمین مورد از دولت استرالیا, سازمان ملل و دولت امریکامی خواهیم که به تعهدات بین المللی خود عمل نموده و به خواست های بحق و پایه ای اشرفیان پاسخ مثبت بدهند. ایشان همچنین تاکید نمودند که به مسئولیت خبر رسانی به مسئولان کشور استرالیا دراین کمپین بین المللی ادامه خواهند داد.



سخنران دیگرکشیش برایان میدوی Brian medway رهبرشورای عالی کلیسا های استرالیا بود. آقای میدوی با اشاره به تجربیات با ارزش و انسانی خود در رابطه با آشنائی با مقاومت ایران و بخصوص با سازمان مجاهدین از وجوه مختلف صحبت نمود و در قسمتی از سخنرانی خود گفت: ما درجامعه زندگی می کنیم که همه نیازمندیهایمان را بدون اینکه به آنها فکر کنیم و یا برای آنها تلاشی کرده باشیم آماده است وما از آزادی های فراوانی برخورداریم درحالیکه ساکنان کمپ اشرف و لیبرتی از اولیه ترین حقوق انسانی خود توسط یک رژیم سرکوبگر محروم می باشند. ایشان درهمین مورد به بیان مواردی نقض موافقت نامه تفاهمی پرداخت که گویای بی مسئولیتی دولت امریکا و سازمان ملل درجلوگیری از کارشکنی و سرکوبی رژیم عراق بدستور دیکتاتوری حاکم علیه ساکنان اشرف و لیبرتی بود. ایشان بطور خاص به مورد مزدور صادق سرکرده نیروهای سرکوبگر اشرف ولیبرتی اشاره کرد و گفت تصور کنید که کسی که یکی از مسئولان قتل عام ساکنان اشرف درجولای ۲۰۰۹ و آپریل ۲۰۱۱ بوده است, هم اکنون مسئول کمپ لیبرتی می باشد و این درحالی است که درماه ژوئن امسال این شخص از ورود به پارلمان اروپا منع و همچنین در فرانسه بجرم جنایت علیه بشریت توسط پلیس فرانسه دستگیر شد ولی متاسفانه بخاطر سیاست مخرب مماشات او را با قید ضمانت آزاد نمودند. پدر برایان ضمن اعلام همبستگی مجدد خود با ساکنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی از همه شرکت کنندگان بخاطر حمایت بی دریغ از مبارزه مردم ایران برای استقرار دمکراسی و حقوق بشر و آزادی قدردانی نمود و بهترین درودهای خود را نثار ساکنان کمپ اشرف ولیبرتی نمود.


درپایان برنامه آقای ضد سیسیلجا Seselja, Mr Zed ,نماینده و رهبرفراکسیون حزب لیبرال در پارلمان ایالت کانبرا درجمع شرکت کنندگان حضور بهم رساند و ضمن ابراز خرسندی ازآشنایی با اشرفیان ازطریق کشیش متعهد برایان میدوی تعهد نمود که در کنار این شخصیت برجسته مذهبی هم چنان به حمایت خود ازمقاومت ایران ادامه بدهد. ایشان هم چنین در پیام کوتاهی خطاب به اشرفیان گفت : من از همه مشکلات شما درآنجا مطلع هستم وما عمیق ترین همبستگی خودمان را با شما اعلام می کنیم وازهمین جا با اطمینان میگویم که ما می توانیم که از شما حمایت کنیم و خواهیم کرد.
در این کنفرانس بیانیه ای را برگزارکنندگان تهیه نموده بودند که به امضای اکثر شرکت کنندگان رسید و سپس توسط آقای برایان میدوی بعنوان درخواست رسمی شهروندان ایرانی- استرالیائی و حامیان استرالیائیهای آنان به دفتر خانم آماندا برزنن برای ثبت درپارلمان و همچینن پیگیری های لازمه بعدی تحویل داده شد.
درپایان سخنرانی ها شرکت کنندگان با اشرفیان و ساکنان کمپ لیبرتی تجدید پیمان نمودند که برای احقاق حقوق آنها ذره ا ی کوتاه نخواهند آمد.این برنامه با صرف شام و پذیرایی به پایان رسید .

«چرا من هيأت سازمان ملل در عراق را ترک کردم؟» - افشاگری طاهر بومدرا رئيس دفتر حقوق بشر يونامی

هيل -نشريه کنگره آمريکا- 22 اوت ۲۰۱۲:
گزارشهای من در مورد اشرف و ليبرتی تحريف و سانسور می شدند و هرگز به دست دبيرکل ملل متحد نرسيدند

اکنون استعفا داده ام و آماده ام در دادگاه شهادت بدهم

حقوق بشر بنيادين اين تبعيديان مانند شرايط زندگی انسانی دسترسی به عدالت تأمين نيازهای بشردوستانه مهيا کردن خدمات پزشکی برای افراد مجروح و بيمار و مصونيت از تهديد فيزيکی به طور مکرر توسط دولت عراق و به دستور دفتر نخست وزيری نقض شده اند

نماينده قبلی ملل متحد در عراق استقلال و شرافت حرفه يی خود را حتی به قيمت برانگيختگی نوری مالکی حفظ می کرد اما کوبلر طرحهای اين نخست وزير را پيش برده و اطلاعات غلطی را
به مقامات ارشد سازمان ملل و جامعه بين المللی گزارش داده است

من کسی بودم که از افراد کشته شده در اشرف سرشماری کردم
حمله آوريل ۲۰۱۱ که منجر به قتل 36تن و مجروح شدن صدها تن ديگر شد قتل عامی بود که طی آن مردان و زنان توسط خودروهای نظامی زير گرفته شدند و يا از نزديک مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و کشته شدند اما وقتی کميساريای عالی حقوق بشر و يونامی خواستار کميسيون حقيقت ياب شدند دولت عراق نپذيرفت

دولت عراق مانع تلاشهای مکرر ما برای انتقال تبعيديان به شدت مجروح به بيمارستانهای عراق شد و برخی جان خود را از دست دادند يونامی هيچ گاه اعتراض نکرد و در عوض گزارش داد که دولت عراق به وظايف بين المللی خود عمل کرده است

در دسامبر ۲۰۱۱من چندين بار برای بازرسی از کمپ ليبرتی بازديد کردم و به کوبلر گفتم اين کمپ آمادگی اسکان دادن به ۳۴۰۰ مرد و زن را ندارد کوبلر هم از کمپ ليبرتی بازديد کرد و خودش فهميد که درست می گويم اما وقتی دفتر کميساريای عالی پناهندگان مشاوری را استخدام کرد کوبلر به او فشار آورد تا اعلام کند اين کمپ از استانداردهای بشردوستانه برخوردار است

طاهر بومدرا
مشاور ويژه يونامی درباره اشرف ژوئيه۲۰۱۰- مه ۲۰۱۲
رئيس اداره حقوق بشر يونامی ژانويه۲۰۰۹-ژوئيه۲۰۱۰
مسئول نظارت بر وضعيت انسانی در اشرف از مارس ۲۰۰۹
مدير منطقه يی رفرم حقوق جزای بين المللي۲۰۰۴
استاد حقوق در دانشگاه کنستانتين الجزاير به مدت10سال
معاونت دبيرکل جامعه آفريقايی حقوق بين الملل
سردبيری مجله آفريقايی حقوق بين المللی و مقايسه يی
سردبيری مجله بررسی حقوق بشر و حقوق خلقها در آفريقا

طاهر بومدرا که از ژانويه سال ۲۰۰۹ رئيس اداره حقوق بشر هيأت همياری ملل متحد در عراق شد، ازمارس همان سال مسئوليت نظارت بر وضعيت انسانی در اشرف را برعهده داشت و از ژوييه ۲۰۱۰ به عنوان مشاور نماينده ويژه دبيرکل درباره اشرف منصوب شد.
بان کی مون دبيرکل ملل متحد در دسامبر ۲۰۱۱ در بحبوحه بحران اشرف و ضرب الاجل نوری مالکی، در پاسخ خود به پيشنهاد نمايندگان کنگره آمريکا که خواستار حضور دائمی ملل متحد در اشرف شده بودند، ضمن تشکر از اين پيشنهاد، به نقش طاهر بومدرا، به عنوان «مشاور ويژه يونامی در مورد اشرف»، در مانيتور وضعيت حقوق بشر اشاره می کند و می نويسد:
«بيش از يک سال است که مشاور ويژه يونامی در مورد کمپ اشرف به همراه کارکنان ”کميساريای عالی حقوق بشر“ و ”کميساريای عالی پناهندگان“ ديدارهای هفتگی از اشرف داشته اند و ثابت شده است که چنين ديدارهايی در مطلع کردن ما از تحولات و نظارت بر صحت و سلامت ساکنان اشرف مفيد بوده است».

طاهر بومدرا عضو يک خانواده مجاهدان الجزايری است که بسياری از اعضای خانواده اش از جمله پدر و عموهايش در دهه ۱۹۵۰ ميلادی در نبردهای استقلال و انقلاب الجزاير عليه استعمار فرانسه به شهادت رسيدند.
آقای بومدرا در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه حقوق لندن فارغ التحصيل شد و به مدت 10سال استاد حقوق در دانشگاه کنستانتين الجزاير بود.
او در سال ۱۹۹۱معاون دبيرکل جامعه آفريقايی حقوق بين الملل و حقوق مقايسه ای شد و در همين رابطه ارتباطات گسترده يی با کشورهای آفريقايی و حقوقدانان و روشنفکران و مدافعان حقوق بشر و سازمانهای غيردولتی حقوق بشری در اين کشورها پيدا کرد.
وی همچنين مشاور کميسيون آفريقايی حقوقی انسانی و مردمی بود.

طاهر بومدرا در سال ۲۰۰۴ به عنوان مدير منطقه يی رفرم حقوق جزای بين المللی که در امان مستقر بود، به مأموريتهايی در خاورميانه رفت و تلاش کرد به کشورهای خاورميانه و شمال آفريقا کمک کند تا در حقوق جزا و وضعيت زندانها رفرم ايجاد کنند.

هيل نشريه کنگره آمريکا ضمن درج روشنگری تکان دهنده طاهر بومدرا مقام مستعفی ملل متحد به سوابق وی به عنوان يک مدافع حقوق بشر الجزايری اشاره کرده و می نويسد در گذشته در رشته حقوق تدريس کرده است. او سردبير مشترک مجله آفريقايی حقوق بين المللی و مقايسه يی، معاون دبيرکل انجمن آفريقايی حقوق بين المللی و مقايسه يی، مشاور کميسيون آفريقايی حقوق بشر و خلقها، سردبير مجله بررسی حقوق بشر و حقوق خلقها در آفريقا و مدير منطقه يی «رفرم مجازات بين المللی» بوده است.
در طول سه سال و نيم گذشته من در مقام رئيس دفتر حقوق بشر هيأت همياری ملل متحد در عراق (يونامی) و سپس به عنوان مشاور فرستاده ويژه دبيرکل ملل متحد در عراق کار کرده ام، و در ميان مسئوليتهای ديگر مشغول نظارت بر موضوع حقوق بشر و وضعيت بشردوستانه ۳۴۰۰ تبعيدی ايرانی بودم که از سال ۱۹۸۶ در اشرف در شمال بغداد مستقر بوده اند.
مدتی است که دولت عراق تصميم به پايان دادن به حضور آنها در عراق گرفته و از آنها خواسته است اشرف را تخليه کنند.
يونامی نقل مکان موقت ساکنان اشرف را به يک پايگاه نظامی سابق در بغداد به نام کمپ ليبرتی تسهيل کرده و وظيفه اعلام شده آن «تعيين موقعيت پناهندگی» برای تمامی ساکنان و تضمين پايبندی به موازين بين المللی حقوق بشر و حقوق انسان دوستانه در رابطه با آنها بوده است.
در حاليکه دنيا خيال می کند سازمان ملل به اين موازين پايبند است، تجربه من عکس اين را ثابت می کند.
ممکن است شنيدن اين موضوع برای بسياری دشوار باشد، چرا که سازمان ملل مدافع حقوق بشر و صلح جهانی است، اما اين ماجرای شرم آوری است که به پوشاندن حقيقت و چشم پوشی بر واقعيات راه برده است، در حاليکه ما از خطاها مطلع بوديم: مثل همدستی با خلافکارانی که حقوق بشر و مسئوليتهای انسان دوستانه را ناديده می گيرند.
حقوق بشر بنيادين اين تبعيديان – مانند شرايط زندگی انسانی، دسترسی به عدالت، تأمين نيازهای بشردوستانه از طريق مهيا کردن خدمات پزشکی برای افراد مجروح و بيمار و مصونيت از تهديد به صدمات فيزيکی – به طور مکرر توسط دولت عراق و به دستور دفتر نخست وزيری نقض شده اند. فرستاده ويژه مارتين کوبلر در مقايسه با سلف خود متفاوت عمل کرده است. نماينده قبلی ملل متحد در عراق، استقلال و شرافت کاری خود را حتی به قيمت برانگيختگی نوری مالکی حفظ می کرد. اما کوبلر طرحهای اين نخست وزير را پيش برده و در عين حال اطلاعات غلطی را به مقامات ارشد سازمان ملل و جامعه بين المللی گزارش داده است.
من به عنوان فرد ارشد در رابطه با موضوعات مربوط به کمپ اشرف در يونامی، دچار يک تناقض اخلاقی شدم چرا که می ديدم چگونه گزارشهای من تحريف و سانسور می شوند. گزارشهای دست اول من هرگز به دست دبيرکل سازمان ملل بان کی مون يا مقامات ارشد در نيويورک نرسيد. و اگر چه من مدت زيادی سکوت پيشه کردم اما اکنون استعفا داده ام و وجدانم حکم می کند که حقيقت را برملا کنم. من آماده ام که در رابطه با اين فاکتها در دادگاه شهادت بدهم.

زمان آن رسید که آمریکا غل و زنجیرها را از مخالفان ایرانی بردارد


نویسنده استدلال می کند زمان آن رسیده که آمریکا مجاهدین خلق ایران را از لیست سازمانهای تروریستی این کشور خارج کند
مقاله دیوید ایمس در یونایتد پرس اینترنتشان (یو پی آی)
روز و تاریخ: چهارشنبه ۲۲ اوت ۲۰۱۲
لندن، ۲۲ اوت (یو پی آی) - از زمانیکه سازمان ملل یک قرارداد را با دولت عراق درباره ۳۴۰۰ مخالف ایرانی در کمپ اشرف در شمال بغداد امضا کرد، وضعیت یک بده بستان بوده است - مخالفان می دهند و عراقیها می گیرند.
طرح در ابتدا این بود که اعضای مجاهدین خلق ایران به کمپ لیبرتی، یک پایگاه نظامی سابق آمریکا نزدیک بغداد، منتقل شوند جاییکه توسط آژانس پناهندگان سازمان ملل برای انتقال به کشورهای دیگر بررسی و پروسه می شوند.
برغم شک و تردید، مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران ساکنان اشرف را متقاعد کرد این انتقال را شروع کنند و بیش از دو سوم آنها اینکار را کرده اند.
ولی عراقیها به تعهدشان مبنی بر فراهم کردن تسهیلات انساندوستانه عمل نکردند - در حقیقت، لیبرتی یک نام غلط است، این کمپ بیشتر شبیه یک بازداشتگاه است - و سازمان ملل حتی یک نفر را برای موقعیت پناهندگی و انتقال بررسی نکرده است.
همزمان، وزارتخارجه آمریکا از این بن بست برای باجگیری از مجاهدین خلق ایران استفاده کرده است: یا همه به کمپ لیبرتی بروند یا با تحدید موقعیت شان در لیست سازمانهای تروریستی خارجی روبرو می شوند (یا نامگذاری شان در لیست سازمانهای تروریستی خارجی تجدید می شود). وزارتخارجه آمریکا این تهدید غیرمستقیم را زمانی کرد که انتقال به لیبرتی متوقف شد (به تعویق افتاد) زیرا عراق از تأمین برق، آب آشامیدنی، سرویس های فاضلاب و هرگونه نمایی از شرایط شایسته زندگی، خودداری کرد.
برغم تمام اینها، (خانم-م) رجوی، در موقعیتش بعنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران فراتر رفته است. او اعلان کرد که به نشان حسن نیت، گروه ششم ۴۰۰ نفری ساکنان روز پنجشنبه اشرف را به مقصد لیبرتی ترک می کند.
مجاهدین خلق ایران چقدر بیشتر باید انجام دهد تا اینکه آمریکا به تعهداتش عمل کند.
دو موضوع در اولویت هستند:
- یک تلاش واقعی باید انجام شود تا بقیه موضوعات انساندوستانه در لیبرتی حل شوند که روی بهداشت و سلامت ساکنان، و همچنین حفاظت و امنیت آنها تا زمانیکه به کشورهای ثالث خارج عراق جابه جا شوند،
مؤثر هستند.
- حذف نامگذاری مجاهدین خلق ایران از لیست سازمانهای تروریستی خارجی مضمون به اظهارات هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در ۲۹ فوریه، بجا آوردن حکم دادگاه استیناف حوزه کلمبیای آمریکا که وزیر خارجه را ملتزم کرد درباره نامگذاری مجاهدین خلق در لیست اف تی او تا ۱ اکتبر تصمیم بگیرد.
این اقدام آخر باید مانعی را از میان بردارد که از زمانیکه دولت نوری مالکی نخست وزیر عراق، که به دستور دوستان حاکمش در تهران عمل می کند، نظارت بر اشرف را پس از بیرون کشیدن نیروهای آمریکا بعهده گرفت، وجود داشته است.
عواقب آن، دو حمله مسلحانه نیروهای عراقی به کمپ بوده که موجب کشته شدن ۴۹ ساکن و مجروح شدن بیش از هزار نفر شده است. توجیه مالکی این بوده که مجاهدین خلق ایران، همانطوریکه در لیست سازمان های تروریستی خارجی آمریکا نشان داده شده، یک سازمان تروریستی است.
بدون آن نامگذاری، مالکی نمی تواند هیچ عذر و بهانه ای برای رفتارش با ساکنان اشرف و لیبرتی داشته باشد.
بنابراین، مسیر یک راه حل برای این وضعیت روشن است. مقاومت ایران سهم خود - و بسیار بیشتر از آن را انجام داده است. اکنون زمان آنست که بازیگران دیگر پا به جلو بگذارند.
آمریکا باید به حرفش که انتقال به کمپ لیبرتی یک علامت دلخواهست عمل کند و برای لغو مجاهدین خلق ایران از لیست اف تی او بسرعت اقدام کند، و همچنین همراه با سازمان ملل شرایط انساندوستانه در کمپ لیبرتی را تضمین کند.
عراقیها باید شرایط زندگی در کمپ لیبرتی را بهتر کنند، و سازمان ملل و آمریکا باید هرکاری لازم است انجام دهند تا مطمئن شوند که این، بسرعت، بوقوع بپیوندد، بخصوص برای اینکه ساکنان جدید بزودی خواهند رسید و شرایط بدتر خواهد شد مگر اینکه کاری انجام شود.
سازمان ملل باید به حرفش در مورد تضمین وسایل و امکانات انساندوستانه برای افراد در کمپ لیبرتی عمل کند، و باید بررسی اعضای مجاهدین خلق برای انتقال به خارج عراق را شروع کند و سپس سرعت بخشد.
و اتحادیه اروپا باید پذیرفتن این مخالفان را بعنوان پناهنده شروع کند. لغو نامگذاری توسط آمریکا باید این را تسهیل کند و یک مانع اصلی را بردارد.
پس از برداشته شدن موانع دست و پاگیر نامگذاری در اف تی او و رها شدن از چنگال دست نشانده های ملاها در بغداد، مقاومت ایران قادر خواهد بود برای آزاد کردن وطنش سخت تر کار کند.
وزیر کلینتون خودکار را بردار و دستور لغو نامگذاری را امضا کند.
(دیوید ایمس، یک نماینده محافظه کار پارلمان انگلستان، یک عضو برجسته کمیته پارلمانی بریتانیایی برای آزادی ایران است.)
http://www.hambastegimeli.com

مصائب خانواده بنازاده امیرخیزی

در 27 دی ماه سال 87 تعداد 20 نفر از خانواده هاو پدران و مادران مجاهدین که همگی بالای 60 سال تا 90 سال سن داشتند با در دست داشتن پاسپورت و بلیط هواپیما و ویزای معتبر کشور عراق جهت دیدار با فرزندانشان در اشرف از فرودگاه بین المللی تهران عازم کشور عراق بودند که در فرودگاه همه آن 20 نفر بازداشت و به زندان اوین بند 209 منتقل شدند.
این در حالی است که رژیم در تبلیغات دروغین خود میگوید مجاهدین به پدرها و مادرها وخانواده اشرفی ها اجازه ملاقات نمی دهند ودر مقابل شخص فریب خورده و افراد مجهول الهویه بعنوان پدران و مادران مجاهدین ساکن در اشرف توسط گروه به اصطلاح نجات وزارت اطلاعات، به آنجا اعزام و شروع به عربده کشی در پشت دروازه اشرف و توهین و اهانت به آنها می کنند.
این موضوع را میگویم تا دانسته شودکه الان چند نفر از خانواده های مجاهدین به خاطر سفر به اشرف و ملاقات با فرزندانشان در زندان های حکومت جمهوری اسلامی با محکومیت های سنگین و در شرایط بد جانی در حبس می باشند و دم خروس از لای قبای دروغین جمهوری اسلامی پیداست یکی از این دستگیر شدگان 20 نفره خانم کبری بنا زاده امیر خیزی میباشد که در بیدادگاه با حکم سنگین 5 سال زندان به جرم ناکرده سفر به اشرف؛ که درصورت سفر به اشرف هم جرمی طبق قوانین جمهوری اسلامی مرتکب نشده بود، توسط قاضی مقیسه تایید و به تبعید به زندان رجایی شهرمحکوم شد که در حال چند بار به زندان های مختلف از جمله اوین و قرچک و مجددا اوین و باز هم اخیرا بدون حکم قاضی و از راه غیر قانونی همراه یکی دیگر از زندانیان مجاهد، خانم صدیقه مرادی به اردوگاه قرچک انتقال داده شده اند.
اردوگاه قرچک نه تنها با استاندارد های بین المللی بلکه با استاندارد زندانهای شاه و شیخ نیز تطبیق نمیکند. این زندان از چند سوله تشکیل شده، آب، بهداشت و حداقل امکانات رفاهی و فروشگاه هم ندارد و آب گرم هم اغلب اوقات قطع است که زندانیان به خاطر استحمام با آب سرد اکثرا سرما خورده و سینه پهلو کرده اند و تاکنون نمایندگان هیچ یک از سازمان های بین المللی یا حقوق بشری از تاسیسات این اردوگاه متروکه دیداری نداشتند. در این اردوگاه طبقه بندی زندان ها و تفکیک جرائم طبق قوانین سازمان زندان های جمهوری اسلامی رعایت نشده و همه ی زندانیان با جرائم مختلف در زیر یک سقف ایام حبسشان را میگذرانند.
در این میان وضعیت استثنایی خانم کبری بنا زاده با شرایط سنی بالای 60 سال و انواع مریضی ها که در پرونده ایشان منعکس است، از قبیل خون ریزی شبکیه چشم که موجب آسیب رساندن به چشم دیگر نیز شده که باید تحت نظر چشم پزشک باشد و ناراحتی و نارسایی قلبی گرفتگی رگ های قلب و گشاد شدن دریچه قلب و حتی نارسائی کلیه و ناراحتی اعصاب ناشی از استرس و شوک های عصبی و اخیرا هم به دلیل استحمام با آب سرد با آب و هوای کویری منطقه قرچک ریه ها عفونت کرده است و وزارت اطلاعات از مرخصی استعلاجی این خانم مسن ممانعت میکند .
در مراجعه به دفتر دادگاه و اجرای احکام آقای خدا بخشی میگوید از نظر ما مرخصی ایشان اشکالی ندارد ولی وزارت اطلاعات مجوز نمیدهد و حتی بازجوی ایشان به خانواده گفته که ما جلوی مرخصی ایشان را گرفته ایم و برادرشان نیز میگوید من شخصا تجربه کرده ام، در سال 88 وقتی به دنبال مرخصی خواهرشان خانم کبری امیر خیزی بودند، دادیار ناظر بر زندان وقت آقای رادمندی نامه ای در ورقه ای که با خودکار سبز نوشته شده بود نشان داده بود که وزارت اطلاعات به آقای رادمند داده بوده اند که با مرخصی استعلاجی ایشان مخالفت شده بود در مقابل اسرار برادرش گفته بود از نظر ما بلامانع است ولی وزارت اطلاعات مخالفت کرده و مانع مرخصی نامبرده شده اند و یکی دیگر از این خانواده به نام محمد بنا زاده امیر خیزی برادر بزرگ کبری با 67 سال سن نیز به جرم سفر به اشرف در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی در شعبه 15 محکوم شده و هم اکنون دز زندان رجایی شهر هستند و قبلا نیز در سال 86 دو برادر ایشان به نام حمید و اصغر و همسر محمد، خانم شهلا زرین فرد به زندانهای 2 سال و 1 سال به جرم سفر به اشرف محکوم شده و زندانشان را گذرانده اند، و این در حالیست که تاکنون در مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی نیز هیچ قانونی تصویب نشده که مانع سفر خانواده ها برای دیدار فرزندان و عزیزانشان در خارج از کشور باشند. این را هم در خاتمه یاد آوری میکنم که در سال شصت وهشت همسر اصغر را که هر دو در زندان بودند، بازجوی ایشان اورا فریب داده و با تحت فشار قرار دادن خانواده و حتی دستگیری برادر بزرگتر، اصغر را مجبور میکند با وکالت دو برادر بزرگتر همسرش را طلاق دهد و در نهایت آقای بازجو با ایشان به عنوان زن دوم خود ازدواج میکند و زندگی چند ساله شان را متلاشی می نماید.
از گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل جناب آقای دکتر احمد شهید می خواهم به خاطر وضعیت نا مساعد جسمی به این مادر مسن چشمی داشته باشند و به وضعیت زندان قرچک که از کوچکترین امکاناتی برخوردار نیست رسیدگی گردد.
اینجانب به عنوان یک زندانی وظیفه شناس از حقوق هموطنانم از هر حزب، گروه و سازمانی که باشند دفاع میکنم و عملکرد های ضد بشری را محکوم می نمایم.
با سپاس و تشکر فراوان رضا شریفی بوکانی زندان رجایی شهرکرج مرداد
91