نقطه عطف ـ احمد فروغي

ارزه اصولي و خط وخطوط مجاهدين بر پايه شاقول تضاد و دشمن اصلي مردم ايران، يعني حاكميت رژيم منحوس «ولايت فقيه» و پايبندي آنها به مواضع اصولي شان در هر شرايط و به هر قيمت، رمز ماندگاري و شرافت آنها و از سوي ديگر گنجينه مبارزاتي ملت ايران است، ملتي كه در تاريخ معاصر خود رهبراني همچون مصدق بزرگ را داشته كه يكي از اتهامات «شاه ساخته» اش، «يك دندگي» در دفاع از منافع و مصالح ملي ايران بوده است كه البته برگ افتخار در تاريخ و ميراث بزرگ تمامي نسلهاي ايران مي باشد. اما سنت «مقاومتِ مشروعِ همه جانبه» در برابر ارتجاع و همچنين استعمار كه اكنون در كسوت جبهه بين‌المللي مماشات با سرچشمه تروريسم و بنيادگرايي، يعني استبداد ديني در ايران براي چپاول هر چه بيشتر سرمايه‌هاي ملي كشورمان ظاهر شده، در طول مبارزه سي و اندي ساله مجاهدين و شوراي ملي مقاومت براي آزادي، ارتقاء و كيفيت نويني پيدا كرده، كه البته خود پاسخي شايسته به سياه‌ترين ديكتاتوري زير پرده دين در كشورمان از يك سو و پيچيدگي شرايط و مطامع منطقه‌اي و بين‌المللي درمماشات با جانيان ولايت فقيه و عليه عالي ترين منافع مردم ايران، از سوي ديگر بوده است. پاسخي كه صد البته بدون داشتن پرنسيپ ها و خطوط اصيل آزاديخواهانه و ملي سياسي - استراتژيك و «فدا و مايه گذاري» تمام عيار رشيدترين فرزندان مردم ايران امكان‌پذير نمي‌شد، چه آن 120هزار شهيدي كه طي اين ساليان با خون خود پرچم شرف خلق را برافراشته نگه داشتند و چه آنان كه با صبر و مقاومت و قيمت دادن لحظه مره طي اين ساليان، اجازه ندادند كه آرزوي صدبار اعلام شدة شاه و شيخ در نابودي مقاومت سازمانيافته مردم و مجاهدين و حاكم كردن سكون و سكوت گورستاني بر كشورمان، محقق شود و در يك كلام شعلة مقاومت و جنگ همه جانبه مردم و پيشتازان مجاهدشان هر روز فروزان تر و گسترده شده و اين البته بزرگترين گناه آنها نزد شاه و شيخ و زالوصفتان مماشاتگر بوده و خواهد بود، گناهي كه هر ايراني آزاديخواه به آن افتخار ميكند.
بي‌جهت نيست كه دستگاه ولي فقيه و وزارت اطلاعات بدنام او كه شكست تاريخي خود در هماوردي ايدئولوژيك، فرهنگي، تاريخي و سياسي در برابر مجاهدين در صحنه داخلي و منطقه‌اي و بين‌المللي را سالهاست با پوست و گوشت خود احساس كرده‌اند، تلاش ميكند تا آنجا كه مي‌تواند همين فرهنگ «مقاومت و جنگ همه جانبه براي آزادي» را مخدوش و تخطئه كند و دود و دم راه بيندازد تا بلكه مجاهدين مجبور به دادن باج به شغال بشوند. حال آنكه «ما گر ز سر بريده مي ترسيديم، در محفل عاشقان نمي رقصيديم».
تشكيلات و سازماني كه طي قريب نيم قرن مبارزه خود براي آزادي و دمكراسي، هيچيك از اعضايش هيچوقت هيچ چيز براي فرد خودشان نخواسته‌اند و اصلا از ابتدا براي «پرداخت»، مبارزه در كسوت مجاهدين را انتخاب كرده‌اند و از همة امكانات و منافع فردي خود گذشته‌اند، شكست ناپذير است.
مجاهدين در عين برقراري بالاترين تفاهم و همكاري با هر طرف حساب داخلي و منطقه اي و بين المللي كه حق آزادي و دمكراسي و حاكميت ملي مردم ايران را برسميت بشناسند، متين ترين و قاطع ترين مواضع را در برابر فاشيزم مذهبي و لابي هاي بين المللي و مماشاتگرانِ با آنها را دارند و اين مقاومت مشروع و جنگ عظيم را به پيش مي برند و براي ذخيره كردن حتي يك قطره خون و يك لحظه رنج و شكنجه مردم ايران با كسي شوخي ندارند.
با همين نظرگاه بايد به موضوع انتقال مجاهدين از اشرف به ليبرتي و تحولات و كنش و واكنشهاي منطقه‌يي و بين‌المللي آن پرداخت، كه توانسته‌اند يك جبهه بين‌المللي گسترده از پنج قاره جهان در حمايت از آنها و پايداري شان در مقابل توطئه‌هاي رژيم آخوندي و دُم و دنبالچه‌هايش در عراق و عمال رنگارنگ جبهه مماشات براي به شكست كشاندن اين پروژه سازمان بدهند. رژيم و زالوصفتان جبهه بين‌المللي مماشات با فاشيزم ديني، در اين پروژه، خواب پنبه دانه انهدام و از ميان برداشتن «تشكيلات رزمنده مخالف ولايت فقيه»، يعني مجاهدين، را ديده بودند اما به مصداق ضرب المثل «جوجه را آخر پائيز مي‌شمارند» كم كم متوجه شدند كه نه تنها مجاهدين از آن بيدها نيستند كه به اين بادها بلرزند، بلكه از لحظه لحظه اين رويارويي بعنوان سكويي براي ضربه زدن به جبهه منحوس مقابل استفاده مي كنند و از شرِ كثير، خيرِ عظيم بيرون مي كشند، و اسير شانتاژ و امداد غيبي اين و يا آن طرف حساب بين‌المللي حامي ملاها نيز نمي شوند.
اين پايداري همه جانبه در برابر خط دستگاه وزارت اطلاعات آخوندي و از دور خارج شدن عمده عوامل و مهره‌هاي زير و درشت «داخلي» و فرنگي آن، كار را به جايي رسانده كه كفگير آنها ديگر به ته ديگ خورده و به سيم آخر زده و تمامي سايتهاي وابسته به خود را نيز به صحنه فرستاده تا آه و فغان در بياورند كه «...مجاهدين خود را تمام قد و در کليت هم بر حق و هم بالاتر از آن شاخص و ذات حق مي دانند و حق را با شاخص خودشان ارزيابي و داوري مي‌کنند» و اينكه چرا مجاهدين گفته اند: «چنين نيست که ما چشم دوخته باشيم به اقدام اين يا آن دولت و قدرت يا سازمان ملل و مرجع بين المللي، بلکه ما هستيم که با مبارزه مان، خلق ما است که با مجاهدت رشيدترين فرزندان اش به کلماتي که آنها مي گويند از قبيل حقوق بشر، حقوق پناهندگي، حقوق انسان دوستانه بين المللي معنا و مفهوم مي‌دهد.» و هشدار مي دهند كه «چنين رويکردي در طي چند ماه اخير... ناخودآگاه نگارنده را به ياد روزها و ماه هاي منتهي به سي خرداد سال ۶۰ مي اندازد».
بنابراين خوب است اينجا مجدداً يادآور شويم عليرغم اينكه قبل از همه و بيش از همه مجاهدين و طيف گسترده هواداران داخلي و منطقه‌اي و بين‌المللي آنها مي‌دانند كه با پذيرش جابجا شدن از اشرف به ليبرتي چه قيمتي دارند مي پردازند، اما بطريق اولي برايشان روشن است چكار دارند ميكنند و چطور يك گام كيفي به جلو براي هدف شناخته شده خود، يعني سرنگوني رژيم آخوندي برداشته‌اند. اين واقعيت را ولي فقيه نيز بخوبي مي‌داند و حس مي‌كند و تجربه كرده است. و حالا سايتهاي رنگارنگ وزارت اطلاعات ولي فقيه هستند كه هر يك به زباني همين واقعيت را به زبان مي آورند و حتي اين جابجايي را تحول و نقطه عطفي قابل قياس با نقطه عطف تاريخي 30 خرداد 1360 ارزيابي مي‌كنند و از آن ابراز وحشت مي‌كنند و هر روز بيشتر ولي فقيه از غلط كرده پشيمان و...
«چون شعیب این نکته ها بر وي بخواند       از تفکر همچو خر در گل بماند».
احمد فروغي
شهريور